گیتی صفرزاده


داخل اتاق شخص شخیص گل آقا یا همان کیومرث صابری فومنی در دفتر مجله گل آقا تابلویی بود که در آن کاغذی قدیمی اما بادستخطی تمیز و زیبا قرار داشت. آن دستخط متعلق به پدر کیومرث صابری بود و آن نوشته در روز تولدش نوشته شده بود. پدر صابری نوشته بود که تنها پسرش در همان لحظه، لحظه ای که هواپیماهای متفقین در آسمان ایران در حال جولان دادن بودند، به دنیا آمده. در روزهای سخت جنگ جهانی دوم. و برای ایران و پسرش آرزوی روزهایی خوش کرده بود.


همیشه فکر کردم این نوشته می توانسته چه تأثیری روی کیومرث صابری گذاشته باشد؟ آن روزها مثل این دوران نبوده که پدر و مادرها از همان لحظه اول بسته شدن نطفه از بچه شان عکس و فیلم تهیه کنند و لحظه لحظه خاطراتش را ثبت کنند. حتی در همین دوره و زمانه و با اینهمه کارهای جورواجوری که والدین برای دلبندانشان می کنند، فکر می کنم کمتر پدری باشد که روز تولد فرزندش دستخطی بنویسد و لحظه تولد او را به تاریخ ایران و سرنوشتش پیوند بزند. بخاطرهمین است که فکر می کنم این دستخط، تنها یادگاری پدری که یکسال بعد از دنیا رفت، حتما تأثیر عمیقی در روح او گذاشته. تصور می کنم که کیومرث کوچک سالها به این نوشته خیره شده، آن را خوانده و به روزی فکر کرده که به دنیا آمده در حالیکه کشورش در اشغال بوده. به تاریخ کشورش فکر کرده و به پدرش که برایش او و میهنش به یک اندازه عزیز بوده. حتما هرسال که بزرگ شده، نگاه دوباره ای به آن دست نوشته انداخته و نگاه دوباره ای به آسمان کشورش. گمان می کنم هربار از خودش پرسیده من در کجای این آسمان و برای چه کاری به دنیا آمدم. باور دارم بخش مهمی از آن چیزی که کیومرث صابری را تبدیل به گل آقا کرد، تبدیل به آدمی که برای مردمانش لبخند و شادی بخواهد، از همان نامه ریشه گرفته. اگر این نامه انقدر مهم نبود، در ویترین آن اتاق، در کنار همه‌ی آن لوح های تقدیر و سپاس و تندیس های جایزه، قرار نگرفته بود.فکر می کنم این بهترین هدیه تولد پدری بود که هیچوقت بزرگ شدن پسرش را ندید اما به ایران و پسرش فکر می کرد. و باور دارم این بهترین هدیه تولدیست که هرکس می تواند به فرزندش ببخشد؛ اگر او را یکی از فرزندان ایران بداند.

کد خبر: 64445

وب گردی

وب گردی