اول اسمش میرزا گل بود بعد شد عبدالفانوس و بعدها ریش سفید، لوده، گردن شکسته فومنی و..آخرش هم شد گل آقا! همان کیومرث صابری فومنی. هشتم شهریور. مصادف با زادروز این نویسنده طنازو دوست داشتنی است. ویژگی های بارز او این ها بودند: متوسط بودن را دوست نداشت، فقط با قلم سبز معروفش طنز می نوشت وآخری، همان جمله معروفش بود که بالای تخته سیاه کلاس و مجله اش می نوشت: خنده رو هرکه نیست از ما نیست...اخم در چنته گل آقا نیست!


ستون «دوکلمه حرف حساب»ش در روزنامه اطلاعات خیلی گل کرده بود. مردم دیگر به حرف‌هایش عادت کرده بودند، به لطف طنز هایش که از فقر و بدبختی و بی سوادی مردم و جامعه می گفت. و بعد مجله اش را برای همین مردم کوچه و بازار راه انداخت؛ مجله گل آقا را. همان موقع در سرمقاله اش نوشت: ای غضنفر! به شاغلام بگو که به بقیه اذناب و اصحاب آبدارخانه بگوید که گل آقا می‌گوید که به دیگران بگوییم که این نهاد مردمی- یعنی آبدارخانه- باید در اسرع وقت گسترش یابد، تا صیت شهرت گل آقایی در بسیط زمین برود. از اینجا تا آن سر دنیا! وچنین بود که دست و پای خود را جمع کردیم و نخستین خشت بنای این مجله را نهادیم وتا روز اول آبان ماه همان سال که اولین شماره گل آقا منتشر شد، خودمان را توی هیچ آینه ای ندیدیم و آنگاه که به آینه، نگاه کردیم، دیدیم...ای دل غافل! ریش و سبیل ما هنوز هیچی نشده، سفید گردیده؛ عین پشمک!


یک روز هم غافلگیرانه در کرکره مجله اش را در خیابان الوند بست و نشست. خودش می گفت: دیگر نمی خواهم گل آقا باشم...بعد هم که به خاطر بیماری سرطان خون افتاد روی تخت بیمارستان مهر و از دار دنیا رفت.گل آقا می‌گفت: من که در زندگی شانس نیاوردم، لااقل خداکند در مردن شانس بیاورم! و شانس آورد و 10 اردیبهشت 83 راحت وآسوده چشم‌هایش را بست و رفت؛ بدون اینکه حتی آخ بگوید. بعد ها دختر نازنینش پوپک راه پدر را مدتی با همکاری کاریکاتوریستها و طنزنویسهای خوب کشورمان ادامه داد، اما بعد او هم مجله را رها کرد به امید خدا.

کد خبر: 64768

وب گردی

وب گردی