سالمند ساکن آسایشگاه سالمندان:موهایم را دامادی بزن/دو جوان  نیکوکار موهای سالمندان را رایگان کوتاه می کنند

سرای سالمند در خیابان دماوند قدمت زیادی دارد. تعداد سالمندانی که در آنجا زندگی می­ کنند بیش از 50 نفر است اما بهانه گزارش ما فعالیت دو جوان نیکوکار است که به این سرا می­ روند و سر و صورت پیرمردان این خانه را به رایگان پیرایش می­ کنند.

به گزارش ایسکانیوز روزی که قرار شدان دو جوان آرایشگر به سرای محبت بروند همراهشان شدیم :

سکانس اول:خانه محبت

قصه زندگی آدم­ها با هم فرق دارد. هیچ قصه­ ای مثل هم نیست. برای درک تفاوت داستان زندگی­ آدمها کافی است یک روز گذرتان به خانه سالمندان بیفتد. سرای سالمند محبت در همسایگی شلوغ­ترین خیابان و میدان­ تهران واقع شده، ابتدای خیابان عاشقباه ساختمان سرامیک مشکی رنگ شهرداری ناحیه 1 و طرف دیگر، دیوار ممتد اداره برق منطقه­ ای بوعلی . با گذر از دیوار ممتد اداره برق در بزرگ آبی رنگی نظرم را جلب می­کند. همیشه با دیدن نام سرای محبت دلم می­خواست به این خانه سری بزنم. اما انگار دلم بهانه می­خواست. در نیمه باز سرای محبت را باز می­کنم. با ورودم به آن طرف در، باغچه سرسبز و درختانی تنومند دیده می­شود. سکوت و فضای آرام سرای محبت مرا از هیاهوی خیابان دماوند و میدان امام حسین(ع) دور می­کند.

سکانس دوم: آرایشگران نیکوکار

پرسان پرسان دنبال آرایشگرهای جوانی هستم که به این سرا آمده اند تا سرو صورت پدران پیر این خانه را اصلاح کنند. با همراهی یکی از پرستاران به سالن اصلی، جایی که سالمندان در حال صبحانه خوردن هستند، می­رسم. یکه می­خورم، از دیدن این همه سالمندی که حتی توان انجام کارهای شخصی شان را ندارند . پاهایم پشت در شیشه­ای سالن میخکوب می­ ماند. پرستار به انتهای سالن جایی که آرایشگرها هستند اشاره می کند. در را برای عبور ز سالن صبحانه باز می­کنم. همین که اولین سلام را می­دهم لبخندی گوشه چهره یکی یکی شان می نشیند. به انتها سالن که می رسم، صدای قیژ قیژ ریش تراش بیشتر و بهتر شنیده می­ شود.

سکانس سوم : اتاق اصلاح

آقا هوشنگ پیرمرد 70 ساله­ ای است که جنب وجوش زیادی نسبت به پیرمردهای دیگر دارد و آرایشگر برای اصلاح موهایش سعی دارد او را آرام کند و موهایش را قیچی بزند. آقا خسرو هم همان سن و سال را دارد ولی خیلی آرام و با حوصله. آقا هادی با صبوری و حوصله بیشترموهایش را شانه و قیچی می­زند. هادی و رضا دو آرایشگر جوان خیابان مطلب نژاد هستند که برای انجام کار خیر بسم ­الله گفته اند. آنها در خیابان مطلب نژاد مغازه آرایشگری دارند. هر دو سابقه چند ساله در این حرفه دارند. نرخ صنف آرایشگرها 15 هزار ابلاغ شده اما هر دو بیشتر از 12 هزار تومان نمی­ گیرند.

سکانس سوم: اصلاح سرو صورت سالمندان

اولین سوالی که می­ پرسم انگیزه این حرکت خداپسندانه است. آقا رضا قیچی را مثل عادت همیشگی به هم می­زند و فوری

می­ گوید: « تنها دلیلم عاقبت بخیر شدن است. چرا کاری که از دستمان برمی­ آید انجام ندهیم؟ ما اینجاییم تا زکات تخصصمان را بپردازیم.»

در جواب به سوال دیگرم که چقدر موهای دوست و آشنا را رایگان کوتاه کردید، می گوید:« زیاد، شمارش ازدستم حارج شده است. پدر خودم از وقتی که من دست به قیچی شده ام یکبار هم آرایشگاه نرفته و همیشه خودم موهایش را می­زنم. اصلاح مو و صورت رایگان زیاد انجام داده ام. تعدادی از مشتری­هایم که توان مالی چندانی ندارند، موهایشان را رفاقتی اصلاح می­کنم . طی این چند سال به یک حقیقتی در کار رسیدم و حقیقت این است که اگر بتوانم دل حتی یک نفر را شاد کنم، برکتی چند برابر در کار و زندگی برایم خواهد داشت. صدها بار آن را امتحان کردم. چندین مرتبه هم خدا در همین شیوه کاسبی امتحانم کرده است.»

سکانس چهارم: بی هیج چشم داشتی

آرایشگر جوان­تر هم با ظرافتی که در اصلاح موهای خسرو دارد می­ گوید: « از وقتی که یادم می­آید دست به قیچی بوده ام. موهای خیلی از دوستان و حتی مشتریان را بدون دستمزد کوتاه کرده ام و همیشه برای نظافت دیگران خیلی اصرار به پول جیبشان ندارم. همین که اصلاح موهای هوشنگ تمام می­ شود، پیش بند را باز می­ کند و با زدن به شانه آقا رضا بلند بلند می­ خندد و از اتاق اصلاح خارج می­ شود.

هادی می­ گوید: « آقا خسرو و بقیه پدران اینجا، همه مثل پدرهای خودم هستند. وقتی دستم به موی سفید هر کدام از آنها

می­ زنم دلم فقط از خدا یک چیز می­خواهد و آن هم عاقبت بخیری است. انجام کار خیر باید از ته دل باشد . این چند ساعتی که ما اینجا سر 30 پیرمرد را اصلاح می­ کنیم شاید تو محل تا سر ظهر 30 هزار تومان کاسبی کنم ، اما همه­ اش که پول نیست. مزد کاری که انجام می ­دهیم خوب است اما همه­ اش که پول نیست...

سکانس چهارم: ذوق اصلاح مو

هادی از رضا کم سن و سال تر است و کمتر حرف می ­زند و شش دانگ حواسش به سر و صورت آقا غفاری است. پدری که سال 52 از آموزش و پرورش بازنشسته شده است. هادی می­ گوید: « وقتی از سرای محله ارامنه آمدند اولین کار خیر را پیشنهاد دادند، بدون هیچ معطلی کار را قبول کردم. گفتند به ده آرایشگر پیشنهاد داده ایم و شما اولین نفری هستید که قبول کردید، یاد وقتی افتادم که پدر و مادرم همیشه در کار خیر پیشقدم بودند. الان این دومین بار است که به سرای محبت می ­آییم. حدود یک ماه از دفعه قبل می­ گذرد و باورتان نمی­ شود ارتباط برقرار کردن با سالمندان سخت بود. راضی نمی­ شدند که موهایشان را کوتاه کنیم و مدام بهانه­ های جور واجورمی­ آوردند. قبلا هم ظاهرا پرسنل همین سرای سالمندان موهایشان را فقط قیچی مختصری می­ زدند. اما امروز وقتی ما را دیدند یکی یکی برای کوتاهی و اصلاح پشت در صف بسته بودند.

سکانس پنجم: پدرهای منتظر پشت در اصلاح/مدل موی دامادی

یکی از پیرمردها جنب و جوش زیادی دارد و برعکس بقیه که لام تا کام حرفی نمی­ زنند اولین چیزی که می گوید، این است:« موهایم را دامادی بزن، شاید اینبارداماد شدم». پرستار اشاره می کند تا به حال ازدواج نکرده است. از تو آینه دستان آقا هادی را تعقیب می­ کند و منتظر است تا هر چه زودتر اصلاح موهایش تمام شود. همین که موهایش را هادی با صبوری کوتاه می کند پیش بند را کنار می زند و می گوید:« مبارکم باشد». برای خودش چند بار کف می زند و اتاق اصلاح را ترک می کند. رضا می گوید: «هیچ کدامشان برخلاف مشترهای در مغازه حرفی نمی ­زنند بعضی وقت­ها دلم می خواهد یکی از آنها لب به سخن باز کند و حرفی بزند.

سکانس ششم: صورتشان با خنده سالمندان قاب می­ شود

رضا چند بار تیغه ریش تراش را با برس تمیز می­ کند و می­ گوید: «چه خوب که اهالی هم سری به اینجا بزنند و بهانه کار و زندگی نیاوریم. این ایام بهترین فرصت برای سر زدن به جوانان دیروز است. این عزیزان از صبح تا دم غروب که دوباره برای استراحت به تخت می­­ روند چشم انتظار هستند تا شاید یکی از این در به دیدنشان بیاید. احترام به پدر ومادر چند بار در قرآن توصیه شده است. پس چه آنهایی که سایه پدر و مادر بالا سرشان است و چه آنهایی که پدر و مادرشان به رحمت خدا رفته، بدانند که در این سرای محبت هم تعدادی چشم انتظار ، منتظر دیدن گل روی بازدید کنندگان است. با ورود هر تازه وارد به این خانه گل امید در قلبشان غنچه می­ زند.وقتی کارشان تمام می شود، دسته­ های گل میخکی را که همراه آورده اند، شاخه شاخه به مادرها و پدرها هدیه می دهند. لبخند از صورتشان برداشته نمی شود. صورتشان با خنده سالمندان قاب می­ شود.

سکانس هفتم : سر زدن بی بهانه

ساعت 11 صبح است. کار هر دو آرایشگر جوان هم در این سرا دیگر تمام شده است و در حال آماده شدن هستند تا سرای محبت را ترک کنند. لبخندی که گوشه لب پیرمردان می نشیند چنان به انها انرژی می دهد که در پوست خودشان نی گنجند. با خداحافظی آنها و لبخند پیر مردها به این فکر می کردم که برای آمدن به سرای محبت ، بهانه لازم نیست و کافی است دلی بزرگ داشته باشیم و با یک نصمیم به خانه دلشان سری بزنیم. آلبوم زندگیشان با یک لبخند و فشردن دستان چروکشان ورق می­ خورد.

سانس هشتم: دلم توشه آخرت می­ خواهد

وقتی دو آرایشگر جوان گفتند که به پیشنهاد مدیر سرای محله سبلان ترغیب به این کار شده اند. برای رسیدن به جواب این سوال سراغ فرشته بختیاری مدیر جوان سرای محله سبلان رفتم. فرشته بختیاری در این باره می­ گوید : « خوشبختانه اهالی محله سبلان همبستگی و اتحاد خوبی در اجرای برنامه­ ها با ما دارند. این کار خیر دو آرایشگر محل اولین و آخرین در اجرای

طرح­ های خیرخواهانه نیست. ما در سرای محله سبلان « اتاق فکر برای کمک به نیازمندان » داریم. زمانی که همراه شهردار ناحیه 1 و جمعی از مدیران برای بازدید از این سرا رفته ­بودیم، برای کمک به سرا نیازها لیست شد. اعضای اتاق فکر با همفکری و مشورت تصمیم گرفتند تا موضوع را با آرایشگران محل در میان بگذارند. محله سبلان ده آرایشگاه دارد، به تک تک آنها سر زدیم و موضوع را در میان گذاشتیم .آقای مهدی زاده و آقا رضا پیشنهاد را قبول کردند و حتی یکی از آنها گفت:« دلم توشه آخرت

می­خواهد.» بی هیچ حرف پیش از طرح استقبال کرد. همین شد که با هماهنگی مدیر آسایشگاه اولین قرار و دومین قرار گذاشته شد.

سکانس نهم:این کار بزرگترین خاطره خوب زندگیمان است

بی­ شک رفتن و سر زدن به خانه سالمندان حتی برای یکبارش هم خاطره می­ شود چه برسد به آنکه کاری از سر محبت انجام دهیم. دلمان می­ خواهد بدانیم این رفت­ و آمدها به سرا برای این دو آرایشگر جوان چه خاطره جالبی را همراه داشته است. هر دو آنها جوابی مشابه به هم دارند. هر دو می­ گویند: « آمدن به خانه سالمندان و عیادت از سالمندان حس خوبی دارد. خاطره­ای بهتر از این نیست بذانیم در طول زندگیمان کاریبرای هم نوع خودمان انجام داده ایم. وقتی قرار از طرف مدیر آسایشگاه خبر داده می شود ، تا زمانی که به آسایشکاه بیاییم حس خوبی داریم و پر از انرژی مثبت به ما می دهد. اما وقتی کارمان در خانه سالمندان تمام می­ شود و می­ خواهیم آنجا را ترک کنیم حال خوشایندی نداریم. دلمان نمی­ خواهد آنجا را ترک کنیم. »

تاریخچه مختصر از خانه محبت

این سرا سال 1342 توسط جمعی ازخانم­ های خیر با همکاری انجمن کلیمیان تهران، خانه پیران را با هدف نگهداری و سروی­ دهی سالمندان و معلولان جامعه یهودی در یکی از ساختمان­ های قدیمی انجمن کلیمیان که محل اسکان موقت یهودیان شهرستانی بود دایر شد. بعد از انقلاب برخی خیرین از کشور مهاجرت کردند و پنج نفر از افراد علاقه مند و با تجربه در امور اجتماعی اداره مرکز را به عهده گرفتند. هیات امنا با شناخت کمبودها و مشکلات نام سرای پیران را به سرای سالمندان یا خانه محبت تغییر دادند. این سرا دارای امکاناتی مانند سالن اجتماعات و گردهمایی، باشگاه ورزشی، لوازم ورزشی درفضای باز، رختشویخانه، انبار، کنیسای نوساز محل عبادت و دعای روزانه، سرویس بهداشتی و حمام، آشپزخانه بخش امور اداری، بخش تغذیه، روانشناسی، فیزیوتراپی، اورژانس و پرستاری بخش نگهداری از سالمندان است.

این باکس اگر کار نشه بهتره جناب آقای دهقانین چون اصلا تمایل نداشتند که صحبتاش کار بشه ممنون

گفتگو با منوچهر سرافراز ریس هیت امنای سرای سالمندان محبت

سالمندان نیاز به حضور جوانان دارند

مدیر این سرا درباره فعالیت­ های این آسایشگاه و خیرانی که اینجا داوطلب به ارائه خدمات هستند، می­ گوید: « سرای محبت یکی از قدیمی ترین آسایشگاه سالمندان در تهران است که قدمتش بیش از آسایشگاه سالمندان و معلولان کهریزک است. بیش از 50 سالمند در اینجا نگهداری می­ شوند که هریک بنا به دلایل متعدد اینجا را به عنوان منزل خود انتخاب کرده ­اند و ما هم با توجه به وظایفی که داریم پذیرای آنها هستیم. همانطور که از نام مجموعه ما پیداست ما اینجاییم تا خدمات ویژه و مخصوص به سالمندان ارائه دهیم. با توجه به نیازهایی که آنها دارند پرسنل هم در کمک به آنها و ارائه خدمات، توجه خاص و و یژه ای را به کار می­ گیرند. خوشبختانه وجود یک مدیر مهربان مانند خانم داورپناه که مسولیت فنی سرا را به عهده دارند موفق شده­ ایم به کلیه امور نظارت و رسیدگی لازم را داشته باشیم. در نهایت همیشه سعی ما این است تا با عنایت پروردگار در نگهداری سالمندان متدها و روش­ های نگهداری سالمندان با آخرین پیشرفت­ های روز همگام باشد تا رضایت خاطر سالمندان عزیز را فراهم آوریم.آنچه خستگی را از تن ما خارج می­کند حضور افراد خیر در این جا است. روزانه شاهد حضور افرادی هستیم پیشنهاد و داوطلب برای انجام کمک­ هایشان هستند. کمک­­ ها یا نقدی­ اند یا مربوط به تخصص­ ها و مهارت­ هاست. ما همیشه پذیرا خیرین و

کمک­های مردمی در مجموعه بر اساس نیاز هستیم و مخصوصا که این داوطلبان از قشر جوان ما باشند. حضور جوانان در اینجا اثرات و نتایج بسیاری برای ما و سالمندان دارد که برای خود جوانان هم بی ­تاثیر نیست.

زهرا کریمی -سرویس اجتماعی

105105

کد خبر: 659580

وب گردی

وب گردی