اسطوره هایی که به دست خود می سوزند

رها ملک پور -حمیدسوریان کشتی گیر پرآوازه ایران که مسابقاتش در المپیک ریو را عصر یکشنبه با شکست مقابل شینوبو آغاز کرده بود، پس از فینالیست شدن این ژاپنی وارد شانس مجدد شد ولی در دومین کشتی به طرز عجیبی با ضربه فنی باخت.

هیچ کس اسطوره بودنش را انکار نمی کند. ٧ طلای جهان و المپیک، خود کافی است تا اسطوره ای باشد دست نیافتنی. آن زمان که خودش هم می دانست کار سختی در پیش دارد و مدام صحبت از دعای خیر مردم و انگیزه و تلاش شبانه روزی اش برای جبران و تاریخ سازی دیگر میکرد، کاش بزرگترها بزرگتری می کردند و کاربلدها، کاربلدی، تا بار دیگر آنهم در کارزار المپیک پشت به خاک تشک، وداع نمیکرد.
و حالا خودش هم شکستش را باور ندارد. شوک بزرگی بود. 4 سال پیش کشتی فرنگی با استارت خوب حمید سوریان آغاز شد. مدال ها و قهرمانی های پی در پی حاصل تلاش چند ساله او است. سوریان از نظر تعداد و کیفیت مدال، بهترین کشتی‌گیر تمام ادوار ایران است. اما اسطوره ها نیز خسته می شوند. هر ورزشکاری دوران اوج و فرود دارد. شاید طمع کردیم. خواستیم بیشتر و بیشتر به مدال های سوریان بیافزاییم . شاید با این تصمیم فرصت را از یک اسطوره جدید دریغ کردیم.
روزگاری که جوان جویای نام و پرشور، جوانی می کند، این وظیفه پیرترهاست که کمی خرد خرج کنند و با باز کردن راه برای جوانان، هم آینده سازی را آغاز کنند و هم گذشته ای چنین درخشان را نگذارند به خاک افتد.
هرچند این مقوله، مدیریت ورزش و نخبگان و قهرمانان، در کشور ما موضوعی قدیمی و زخمی کهنه است، اما چه خوب است جوانان و آینده سازان امروز ما و دیگر قهرمانانی که هنوز در گردونه افتخار آفرینی هستند، آنچه بر حمید ما رفت را تجربه ای گرانقدر بدانند و کمی بیشتر شجاعت پذیرفتن واقعیت را در خودشان بپرورانند، تا اگر روزی، دیگران متوجه راهی که می روند نبودند، خود بتوانند از تخریب و بر باد دادن کاشته هایشان محافظت کنند.
از سوی دیگر، پشتوانه سازی و کار پایه ای روی نوجوانان و جوانان، شرایط بهتری را برای مسولان و تصمیم گیرندگان فراهم میکند، تا در جایی که باید ریسک بیشتر کنند، آینده نگری و پشتوانه سازی و فرصت دادن به جوانان را، فدای فرصت سوزی ها و اسطوره سوزی ها نکنند و نابودی سرمایه ها را هزینه بقای خویش نسازند.
قطعا، فراهم کردن موقعیت برای حضور جوانان جویای نام و استعداد های درست، در این راه، موقعیتی به مراتب بهتر حتی برای پهلوانان بازنشسته مان نیز فراهم میکند، تا هم چرخه تولید قهرمانی مان بهتر بچرخد هم کهنه سواران با انگیزه و اقتدار و عزت بیشتر، تجربیات و آموخته هایشان را در اختیار نسل های دیگر قرار دهند. برای نمونه، شاید بسیار زیبا تر بود، حمید سوریان، به عنوان قهرمان اسطوره ای کشتی فرنگی دنیا، تنها در کنار تیم ملی حضور میداشت تا جوانان تازه نفس را تشویق و تهییج کند و کمی کمک حال دست مربیان باشد، تا اینکه آنچنان، زبان خود و دیگران بسته به کام بگیرد و شکت خورده تر از هر شکست خورده ای، صحنه رقابت ها را ترک کند.
هرچند، حمید سوریان ما، دوست داشتنی تر و به یادماندنی تر از این است و حماسه و افتخار و تاریخ سازی اش تا ابد بر تارک ورزش این مرز و بوم میدرخشد، ولی ای کاش، تصمیم گیرنده ها درایت بیشتری به خرج می دادند تا امروز، به جای حسرت آنچه دیروز بر پهلوان بلند آوازه مان رفت، یاد او را میکردیم و میگفتیم، این همان آوردگاهی است که پهلوان ما چنین غرورآفرینی ها برایمان کرده بود.

607 /601

کد خبر: 670042

وب گردی

وب گردی