به گزارش ایسکانیوز،حمید بعیدینژاد، مدیرکل سیاسی و امور بینالملل وزارت امور خارجه و عضو اصلی تیم مذاکرهکننده هستهای از سوی وزارت امور خارجه و با تأیید رئیسجمهوری بهعنوان سفیر جدید ایران در انگلیس معرفی شده و در مقابل، دولت انگلیس نیز نیکلاس هاپتون را بهعنوان سفیر جدید خود در تهران معرفی کرده است
روابط ایران و انگلیس پس از حمله برخی از دانشجویان به سفارت این کشور در زمان دولت محمود احمدی نژاد و وارد آمدن خساراتی به این سفارتخانه به حالت تعلیق درآمد اما با روی کار آمدن دولت حسن روحانی، طرفین به تدریج روند مذاکرات را برای عادیسازی روابط آغاز کردند. در ابتدا سفارتخانههای دو کشور کاردار غیرمقیم معرفی و در مرحله بعدی به سمت معرفی کاردار مقیم حرکت کردند و درنهایت طرفین سفرای خود را معرفی کردند.
در همین حال برخی کارشناسان انتخاب بعیدی نژاد برای سفارت تهران در انگلیس را تحت تاثیر فضای پسابرجام ارزیابی کرده و عنوان می کنند که از آنجایی که دولت در به نتیجه رسیدن توافق هسته ای و اجرای برجام اهتمام بسیاری داشت، این مسئله در انتخاب سفیر انگلیس نیز تاثیر گذاشته است و یکی از افراد تاثیر گذار در این مذاکرات برای سفارت ایران در لندن انتخاب شده است. در واقع می توان گفت که دولت برای حل و فصل مشکلات اجرای برجام و پیگیری مسائل مربوط به برجام بعیدی نژاد را انتخاب کرده است.
روابط سینوسی تهران- لندن پس از پیروزی انقلاب
اما روابط ایران و انگلیس بعد از پیروزی انقلاب اسلامی شاهد تنگناهای منحصربهفردی بوده است که از مهمترین موضوعات این دوره میتوان به برنامههای دولت وقت لندن برای حمایت از عراق در جریان جنگ عراق علیه ایران اشاره کرد.از جمله موارد دیگر تأثیرگذار در این دوره در روابط دو کشور فتوای امام خمینی(ره) در ماجرای سلمان رشدی است و این فتوای تاریخی برای ده سال یعنی تا سال 1998 روابط را از نظر سیاسی در سطوح پایین نگه داشت.
دومین بحران در روابط ایران و انگلیس، در زمان گروگانگیری سفیر وقت ایران در لندن، دکتر افروز و 25 کارمند سفارت از سوی شش نفر از اعضای جنبش خلق عرب در سیام آوریل 1980 بهوجود آمد. پلیس انگلیس پس از شش روز مماشات و دادن اجازه عملیات به این گروه که به کشته شدن عباس لواسانی منجر شد، بالاخره به سفارت حمله کرد. در این حمله یکی دیگر از کارمندان سفارت از سوی گروگانگیرها به شهادت رسید و پلیس انگلیس با ین فرد بعدا دستگیر و به حبس ابد محکوم شد. هر چند وی در سال 2005 مورد عفو واقع شد و در انگلیس پناهندگی سیاسی گرفت. به هر حال دولت وقت ایران، نقش انگلیس را برای عملکرد دیرهنگام در این بحران، منفی ارزیابی کرد و روابط ایران و انگلیس از سطح سفارت به کاردار نزول کرد.
همچنین در مارس 2007 ایران 15 دریانورد انگلیسی را که به صورت غیرقانونی وارد مرزهای ایران شده بودند، دستگیر کرد.
به دنبال این اقدام، بحرانی دیپلماتیک در روابط تهران ـ لندن ایجاد شد و این ملوانان چهارم آوریل همان سال آزاد شدند. آخرین بحران در روابط دو کشور نیز به دنبال تجمع عدهای از معترضان به سیاستهای انگلیس در رابطه با تهران و ورود به ساختمان سفارت صورت گرفت که پیامدهای آن تا پایان دولت دهم ادامه داشت و با روی کار آمدن دولت یازدهم کم کم یخ روابط آب شد و سطح روابط از کاردار به سفیر ارتقاء پیدا کرد.
ایران و انگلستان در آینه تاریخ
اما روابط ایران و انگلیس در طول این چند سال با فراز و نشیبهایی روبهرو بوده است. موضوعی که بهرام قاسمی، سخنگوی وزارت امورخارجه نیز در نشست خبری اخیر خود به این موضوع اشاره کرده و می گوید: در سالیان قبل در مقطعی این روابط قطع و بعد مجددا رابطه برقرار شد و سفارتخانههای دو کشور در لندن و تهران بازگشایی شد. اکنون، درخواست دو طرف این است که این روابط ارتقا پیدا کند البته این ارتقای روابط به این معنا نیست که تمام مشکلات و اختلافات بین دو کشور حلوفصل شده باشد و دو کشور در زمینههای مختلف دارای دیدگاههای یکسانی باشند.
این روابط در طول تاریخ به گونه ای بوده است که بیشترین مداخلات انگلستان در ایران سابقه منفی تاریخی علیه این کشور را در ذهن نخبگان سیاسی و افکار عمومی ایران دامن زده است که عمده این دخالت ها به دوران قاجار و پهلوی بازمیگردد.
دوران قاجار بدترین و تاریکترین دوران در عرصه روابط خارجی ایران محسوب میشود. در این دوران نه تنها شاهد پیگیری سیاستهای استعماری و توسعهطلبانه از سوی انگلیس در منطقه و کشورمان بودهایم، بلکه نفوذ و رخنه عوامل انگلیسی در دستگاه هیات حاکمه ایران نیز به شکل بیسابقهای به چشم میخورد.
انگلیسیها که از سیاست یکجانبه و نفوذ بیاندازه روسیه در دربار ایران راضی نبودند با نشر و توزیع روزنامههای آزادیخواه که در خارج از کشور چاپ میشد در میان مردم، به تشدید حس تنفر نسبت به مستبدین کمک میکردند. به نظر انگلیسیها وقت آن رسیده بود که اوضاع ایران تغییرات اساسی کرده و زمام امور از دست شاه و صدراعظم مستبد و آلت دست روسیه خارج شود.
در همین خصوص و پس از حمله قوای دولتی به تظاهراتی که در ژوئن 1906 در تهران صورت گرفت، حدود 12 هزار نفر در سفارت انگلیس متحصن شدند و از دولت انگلیس یاری طلبیدند. مجموع این نارضایتیها به امضای فرمان مشروطیت در سال 1906 از سوی مظفرالدینشاه منجر شد.انگلیسیها که در شروع جریان مشروطیت (دوران مظفرالدینشاه) با حمایت از جنبش مردمی وجهه و اعتباری کسب کرده بودند با قرارداد استعماری تقسیم ایران به مناطق نفوذ در 1907 به کلی این اعتبار را از دست دادند تا جایی که انگلیس نیز نزد افکار عمومی مردم ایران مانند روسهای تزاری بیش از گذشته منفور و مغضوب شد.
شاهی که آوردند و بردند!
در حافظه تاریخی ملت ایران، نقش انگلیس در روی کار آمدن رضاخان بر کسی پوشیده نیست. علل و عوامل متعدد داخلی و منطقهای، این کشور را نسبت به حمایت از تغییر حکومت ایران و واگذاری امور به رضاخان ترغیب کرد.اساس سیاست انگلیس در این دوره کمک به ایجاد دولتی مقتدر در ایران برای ایجاد سد نفوذ در مقابل کمونیسم بود؛ بنابراین بعد از روی کار آمدن پهلوی، انگلیس اولین کشوری بود که دولت جدید را به شرط حفظ پیمانها و تعهدات بین دو کشور به رسمیت شناخت.
اما از مهمترین رخدادهای تاریخی در روابط دو کشور در این دوره را میتوان نهضت ملی شدن صنعت نفت و تصویب قانون آن و بعد از آن انتصاب دکتر مصدق به نخستوزیری با فشار افکار عمومی و آگاهان به اوضاع سیاسی دانست.هرچند که آشتیناپذیری مصدق در اجرای سیاست موازنه منفی و پایداری و سازشناپذیری وی، زمینه طرح توطئه انگلیس با همراهی آمریکا را برای سرنگونی وی مهیا کرد.
پس از روی کار آمدن مجدد محمدرضا پهلوی به عرصه قدرت، وی که خود را مدیون دولتهای آمریکا و انگلیس میدانست، توسعه همهجانبه روابط با این کشورها را در دستور کار قرار داد.نکته جالب توجه اینکه شاه پس از انقلاب اسلامی، در برخی اظهارنظرهای شخصی، سرنگونی خود را نتیجه مخالفت با سیاستهای انگلیس در سالیان آخر سلطنت و به نوعی کار انگلیسیها قلمداد میکرد.
204/201