یک سال گذشت، جایش پر نشد!

حسین قنبری، دبیر سابق انجمن مدیران صنایع استان و رییس کانون انجمن‌های کارفرمایی خراسان رضوی، ١٨مهر١٣٩٤، در سن 59سالگی، براثر سانحه تصادف جان به جان آفرین تسلیم کرد و جامعه صنعت و کارآفرینی کشور را در بُهت، حسرت و ناباوری فرو برد. بدین ترتیب کتاب خدمتگزاری مردی خدوم که جامعه کارگری و کارفرمایی استان، به اهتمام ارزنده و کوشایی منحصر به فردش، برای توسعه و پیشرفت خراسان نیازمند بودند، به انتها رسید و نگاه نافذ او، به قاب خاطرات بی بازگشت نسل اش پیوست!
قنبری یک شخص نبود که تالم و تاثر ناشی از فقدانش، احساس شخصی و حسی فردی باشد. قنبری سمبل نسلی است که بی هیچ اغراق، نسل شان در شرف انقراض است. نسلی که بیش از اصل قرار دادن منافع شخصی، در پی تامین و تضمین منافع جمعی است و داوطلبانه می پذیرد، به جای سپری کردن وقت و جوانی و انرژی اش در کارگاه یا کارخانه ای از خود، همه بضاعت، توش و توانش را درون انجمن‌ها و سندیکاهایی صرف کند که وظیفه ذاتی شان، حمایت از هم صنفان و هم سنگران شان است. نسلی که از هر فرصتی برای تامین مطالبات گروهی، به جای حوائج فردی خود بهره می برد و چنانچه امر میان منفعت خویش و منفعت جمع مشتبه شود، بی هیچ درنگی، جانب انتفاع گروه را می گیرند و عزتمندانه از خیر عافیت خویش می گذرند.
این، همان راز و رمزی بود که پروفسور حسابی در بیان تفاوت ها میان جهان اول با جهان سوم، به دانشجوی سیاه چهره آفریقایی اش گفت، وقتی که او پرسید: «جهان سوم کجاست؟»، محمود حسابی پاسخ داد: «آن جا که برای تامین منافع ملی، ناگزیر به عبور از منافع شخصی هستی و برای تضمین منافع فردی خویش، ناچار به پایمال نمودن منافع ملی.»
قنبری به واسطه سطح وسیعی از ارتباطات که با کانون‌های خرد و کلان قدرت، در حوزه‌های اقتصادی، صنعتی و سیاسی استان و کشور داشت، به راحتی می توانست کنج عافیت گزیند و از هر خرمنی، شاخه ای بچیند و بار بی نیازی خود را بربندد، اما اینچنین نکرد، بلکه از هر فرصتی برای بازگو نمودن مصایب صنعت استان و چانه زنی با ارباب تصمیم سازی، برای رفع مشکلات ریز و درشت اهالی نجیب تولید بهره می گرفت.
قنبری نماد نسلی بود که در پی گرفتن مطالبات صنفی اش، خستگی نمی شناخت. به غایت معتقد به کار تیمی و خرد جمع بود. مدیریت بر دل ها را باور داشت و کسی را در پیرامون اش نمی توان یافت که غیض و بغضی از او در سینه داشته باشد. همواره در سلام گفتن پیشقدم بود و هنگام مصافحه، چنان دستت را می فشرد که همه انرژی و شور خدمتی اش را منتقل می کرد. با واژه غریب «خسته نباشید» بیگانه بود و انرژی منفی نهفته در این عبارت را سخت دلگزا و آسیب رسان می دانست. او نیز بسان دیگر بزرگان صنعت و تولید، در ادبیات محاوره اش، عبارت «خداقوت» را جایگزین «خسته نباشید» کرده بود تا مبادا غبار سختی ها و تلخی های روزگار، بر شانه های استوار اهل صنعت بنشیند و رونق بازار خدمت را در جسم و روح آن ها کساد کند.
قنبری سمبل نسلی بود که پاکدستی، وجه بارزش است. نسلی که در کارنامه عملکردی اش، هیچ نقطه ابهامی نمی توان یافت و شفافیت و صداقت، از پشت رفتارهای شان پیدا است.
این نسل، نسل بی بدیلی است که دست بر قضا، نتوانست خودش را بازتولید کند و هر ستاره ای که از آسمانش افول کرد، یک گام او را به انقراض نزدیک‌تر ساخت.
قنبری تجلی نسلی بود که سخت عاشق ایران است و برای سعادت و نیکفرجامی وطن، حاضر است سنگ زیرین آسیاب باشد.
با پرواز قنبری، جامعه صنعتی کشور، دفینه ارزنده و گنجینه گرانبهایی را از کف داد که شاید تا سال ها سال، چنین ستاره ای از آسمان کار و کارآفرینی اش نگذرد. حالا هر آن کس که دل در گرو آبادی ایران دارد، خود را در این مصیبت جانکاه صاحب عزا می داند و بر آن دریغ و درد می فرستد.
عاشق شعرهای کاشانی بود. بسیاری از ابیات او را از حفظ داشت و می کوشید فراز آغاز و پایان صحبت هایش را به چفت شعرهای مجتبی گره بزند تا تاثیرگذاری کلام اش در مخاطب، صدچندان شود. شعری از او می دانست که هیچ گاه کهنگی نداشت و هربار که آن را می خواند، تکه ای از ادراک شهودی اش را به شنونده منتقل می کرد:
ذهن ما باغچه است
گل در آن باید کاشت
و نکاری گل من!
علف هرز در آن می روید
سختی کاشتن یک گل سرخ
کمتر از زحمت برداشتن هرزگی آن علف است
گل بکاریم بیا
تا بساط علف هرز فراهم نشود
اولین سال پرواز غمگنانه او را به تمامی یاران سیاه پوشیده و ماتم زده اش تسلیت می گویم و برای آن روح به پرواز آمده، تمنای غفران واسعه الهی دارم. امید که در برهوت وهم انگیز تنهایی، بذری باشیم برای تداوم حیات نسل رو به انقراض قنبری ها!




امیرشهلا

کد خبر: 683287

وب گردی

وب گردی