به گزراش ایسکانیوز روزنامه شرق نوشت؛ او گفته است: «معتقدم افرادی که در گذشته کاندیداهای ریاستجمهوری شدند و موفق نشدند دیگر مردم توجهی به آنها نمیکنند»؛ یعنی اصولگرایان از حالا «کاسه چهکنم» به دست گرفتهاند که میتواند پیشزمینه اختلافی دیگر را در آستانه رقابتهای ریاستجمهوری ٩٦ رقم بزند. «کاسه چهکنم» آنها پر از سؤالها و گزارههایی ازایندست است: «اگر قرار است به صورت جدی وارد انتخابات ریاستجمهوری سال آینده شویم، باید چهره جدید بیاوریم یا آزمودهشده؟ از روحانی حمایت کنیم یا دیگری؟ چهرههای آزمودهشده سابقه ناکامی و شکست دارند و چهرههای جدید هم کاریزما و پشتوانه رأی ندارند». وضعیت آنها بسیار پیچیده شده است.
مهندسی معکوس
یکی از مشکلات اصولگرایان تعدد زعیم است و برای همین در آستانه انتخابات هیچکدام حاضر به کناررفتن به نفع دیگری نمیشوند، نمونه آن ائتلاف ١+٢ سال ٩٢ بود که در لحظه آخر نه ولایتی حاضر شد کنار برود و نه قالیباف. برای همین محمدرضا باهنر از ایدهای برعکس ایده ائتلاف پردهبرداری میکند؛ یعنی بهجای آمدن همه و قولوقرار بر سر کناررفتن در لحظه آخر که تجربه نشان داده نشدنی است، از حالا به سراغ بزرگانشان بروند و از آمدن منصرفشان کنند تا خیال «خود رئیسجمهور پنداشتن بالقوه»، هم از سر خودشان بیفتد و هم مردم؛ و نامشان بر سر زبانها نیفتد. برای همین باهنر گفته است: «یکی از روشهای خوب این است که از همین الان باید سراغ عدهای برویم و بگوییم که در انتخابات شرکت نکنند نه اینکه برویم و بگوییم که شرکت کنید و باید همین افرادی را که در مظان کاندیداتوری هستند بگوییم که در انتخابات شرکت نکنند چراکه اگر فردی وارد میدان شود و تا یک ماه مانده به انتخابات در این میدان باقی بماند آن وقت کنارگذاشتن آن فرد سخت میشود».
او در ادامه نقبی هم به ساختار نظام انتخاباتی غیرحزبی زده و بهنوعی آن را به همین مشکل پیوند زده و گفته است: «در سال ٩٢ ما این مشکل را داشتیم و چهار نفر از کاندیداها منتسب به جریان اصولگرایی بودند که اگر بنا داشتیم به آنها بگوییم کاندیدا نشوید، میگفتند که ما به صورت مستقل شرکت کردهایم و ربطی به جریانات نداریم؛ این مشکل اصولا در فعالیتهای سیاسی در کشور ما وجود دارد».
باهنر وارد میشود؟
باهنر بعد از انتخابات مجلس ٩٤ بر تعداد نشستهای خبری و گفتوگوهای رسانهایاش افزوده و بهنوعی نقش سخنگوی غیررسمی اصولگرایان را بعد از حدادعادل پیدا کرده است. بعد از شکست اصولگرایان در انتخابات تهران، حدادعادلی که سخنگوی شورای ائتلاف بود و مدام نشست خبری برگزار میکرد یکباره غیب شد و باهنر به جای او نشست. این انتظار بود که حداقل نخستین نشست خبری بعد از ناکامی را خود حدادعادل بر عهده بگیرد و پاسخگوی وعدهها و حرفها و سخنها در چرایی شکست باشد که چنین نشد. در نهایت همان زمان این گمانه مطرح شد که احتمالا عصر بازیگری دوباره «باهنر» فرا رسیده است. بهویژه ثبتنامنکردنش در انتخابات مجلس بر این گمانه دامن زد که او چشم به ریاستجمهوری دوخته است. حالا او در گفتوگو با نسیمآنلاین به نکته ظریفی اشاره کرده که این گمانه را بیشازپیش تقویت میکند. او در ارتباط با لزوم حضورنیافتن چهرههایی با سابقه شکستخورده انتخاباتی در کارزار سال آینده، عبارتی به کار برده است که مصداقش به خودش بسیار نزدیک است: «در انتخابات مجلس نیز فردی که در دورههای اول تا هشتم مثلا رأی کمی بیاورد ولی در دوره نهم نماینده شود، کم داریم ما اینگونه افراد را یا اصلا نداریم یا اگر هم داریم بسیار اندک هستند». او از ٩ دوره، هفت دوره در مجلس بوده است.
باهنر در ادامه توصیههایی دارد که مصادیقش اظهر منالشمس است. ولایتی، جلیلی، قالیباف، رضایی، لاریجانی، حتی توکلی و خیلیهای دیگر شامل توصیه او یعنی عدم ورود به انتخابات میشوند. او گفته است: «ممکن است امروز فردی در حوزه انتخابیهاش دوم شود، ولی در دوره بعد مردم به وی رأی دهند ولی اگر شش بار در انتخابات شرکت کرد و دوم شد، دفعه بعد دیگر مردم به آن فرد رأی نمیدهند ازاینرو حس میکنم خیلی از کاندیداهایی که تا الان مطرح بودهاند، نباید در انتخابات شرکت کنند، ضمن اینکه برای آنها احترام هم قائل هستم و بعضی از آنها را واقعا برای ریاستجمهوری لایق میدانم».
باهنر در ادامه صحبتهایش به نکته درستی اشاره کرده است. اینکه نامزد ریاستجمهوری باید به جز لیاقت، محبوبیت داشته باشد، اگر طبق ایده باهنر، چهرههای لایق ولی با سابقه شکست را از فهرست نامزدها حذف کنیم، پس باید به دنبال چهرههای محبوب جدید ولی بدون سابقه ناکامی در انتخابات بگردیم. چیزی که در جریان اصولگرایی بسیار کمیاب است. برای همین باهنر تأکید روی آمدن چهرههای جدید دارد و باز هم از اشاراتش میشود فهمید او نیمنگاهی هم به خودش دارد. وقتی میگوید: «در انتخابات ریاستجمهوری و مجلس دو وجه وجود دارد یکی اینکه کاندیدا باید لیاقت داشته باشد و دومی اینکه در میان مردم از محبوبیت برخوردار باشد؛ ممکن است فردی لایق باشد ولی مردم دوستش نداشته باشند بنابراین قطعا اگر بشود از بین چهره جدیدی که قبلا در انتخابات ریاستجمهوری شرکت نکرده است، انتخاب کنیم، خوب است، البته چهره جدید به معنی چهره گمنامی که تابهحال در فعالیتهای سیاسی اصلا حضور نداشته و در ٣٥ سال گذشته نه قهرمان جنگ بوده و نه قهرمان اقتصادی و فرهنگی و... نیست، ولی فردی که در رقابتهای انتخاباتی تابهحال حضور نداشته اگر در انتخابات شرکت کند، احتمال میدهم شانس برندهشدنش بیشتر باشد».
201/201