به گزارش ایسکانیوز و به نقل از روزنامه شهروند تا به حال کارشناسان در حوزه بافتهای فرسوده از یک نمای کلی، مسائل اجتماعی را مورد بررسی قرار دادهاند اما مشکلات زنان در این محلات بهانهای شد تا «رویا نوری»، روانشناس و مددکار حوزه زنان، «حبیبالله مسعودی فرید»، معاونت امور اجتماعی سازمان بهزیستی، «لیلا ارشد»، مددکار اجتماعی و «شهلا معظمی»، استاد دانشگاه تربیت مدرس در دفتر شرکت عمران و بهسازی وزارت راه و شهرسازی دور هم بنشینند تا از آسیبهایی بگویند که نه فقط زنان و دختران را در این بافتها در محاصره خود درآورده، که در کل جامعه فرصتها را به تهدید تبدیل کرده است.
نیره خادمی در این گزارش می نویسد: تا همین حالا فقر و مشکلات اقتصادی بهعنوان اصلیترین مشکلات زنان در محدوده بافتهای مختلف شهری مطرح شده است اما نتایج مطالعات رویا نوری، روانشناس و مددکار اجتماعی که در این نشست به آنها اشاره کرد، نشان میدهد که در بعضی سطوح وجود نابرابریهای اجتماعی، آسیبهای زیادی ازجمله افسردگی و بروز اعتیاد را در زنان رقم میزند: «آنچه اکنون مشکلساز شده بههمپاشیدگی ساختارهاست. ما از غرب مفاهیم زیادی را وارد میکنیم اما تا زمانی که این واردات نیازسنجی نشود، نمیتواند تاثیرگذار باشد. تحقیقات زیادی نشان داده که آسیب در کشورهای ثروتمند زیادتر بوده است، بنابراین موضوع اصلی آسیبهای اجتماعی فقر نیست. همچنین نتایج آخرین تحقیقی که در میان ٨٠٠ زن سالم و معتاد در تهران داشتیم در اینباره نشان داد که موضوع اصلی بروز آسیب وجود نابرابریها و عدم توزیع برابر امکانات رفاهی و اجتماعی است. وقتی فردی از امکانات محلی برخوردار نیست و در حس محرومیت و تبعیض قرار میگیرد، نباید توقع داشته باشیم از سلامت روان بالایی برخوردار باشد. نتایج دیگر این مطالعات نشان داد که مهمترین علت ابتلای زنان تهران به اعتیاد، آسیبهای روانی و اجتماعی است؛ آسیبهایی که ناشی از ساختارهایی است که به فرد تحمیل شده است.» او میگوید: «نقش زنان در جامعه تغییر کرده است. آنها هم موجودات طبیعی هستند. اگر در مقابل آسیب قرار بگیرند، مصرف میکنند. چرا فکر میکنید مصرف نمیکنند؟ زنان در گروه دوم (افراد پولدار و ساکن بالای شهر) بهخاطر رقابت و ستیزهجویی با آنچه تضاد جنسیتی خوانده میشود، مواد مصرف میکنند اما کسی که در سطح اول (افراد فقیر و ساکن پایین شهر) قرار دارد، توسط همسر معتاد میشود؛ مثلا شوهرش به او میگوید: «تهمانده تریاک هم برای تو، بکش ساکت شو» و این دقیقا دو تیپ متفاوت از اعتیاد زنان است.»
رویا نوری توجه به محیط را در تجزیه و تحلیل شرایط ضروری میداند: «غالب زنانی که معتاد شدهاند اتفاقات بد، شوک عاطفی یا تجاوزهای جنسی را تجربه کردهاند و نتوانستهاند آن را مدیریت کنند. براساس نتایج این تحقیقات، ٥درصد از زنان سالم تهرانی بعد از یک اختلال عاطفی اقدام به مصرف کردهاند. وقتی دادهها با هم مقایسه شد، وقتی درد در هر دو گروه این زنان شروع میشود، تمایلی برای مراجعه به مشاور ندارند، یعنی ما فرهنگ مشاوره را نمیشناسیم و باید روی آن کار کنیم. این دادهها نشان میدهد ما هنوز برای حل مسائل مهم اجتماعی راهکار نداریم اما برای انجام اقدامات ساختاریافته باید روی فرهنگ کار کنیم چون توانمندی انسان تنها در بُعد اقتصادی نیست و در بُعد فرهنگی و دانش اوست.»
جغرافیای اعتیاد تغییر کرده است
در سالهای اخیر، آمارها نشان داد اعتیاد زنان در کمتر از ١٠سال از ٤درصد به ١٠درصد رسیده است، آن هم در شرایطی که طی همان سالها اعتیاد زنان برای مسئولان تابو بود و کتمان میشد. این روانشناس اجتماعی هم در اینباره میگوید: «بسیاری از باورهای فرهنگی ما نمیگذارد برای رفع آسیب ورود کنیم و اگر ورود کنیم انگار به مقدسات توهین کردهایم، در صورتی که زن هم موجودی مثل مرد است. باید توجه داشته باشیم که نظام اجتماعی و ارزشها تغییر کرده است، دچار بیسازمانی اجتماعی هستیم و افراد هیچ ارزش جدیدی ندارند که جایگزین کنند، بنابراین در چنین وضعیتی مطمئنا تضادهای فرهنگی و جنسیتی ایجاد میشود.»
توجه به کالبد فیزیکی انسان و نادیده گرفتن کالبد روانی و اجتماعی فرد موضوع دیگری است که به اعتقاد نوری تمام تلاشهای توسعهای را بیاثر میکند: «در حال حاضر جغرافیای اعتیاد فرق کرده و تنها مختص به پایینشهریها نیست منتها شکل آن متفاوت است. در بالای شهر زنان معتاد طرد میشوند در حالی که قبلا خانواده از آنها نگهداری میکرد، به همین دلیل بیخانمانها در تهران زیاد شدهاند.»
تحقیقات بسیاری نشان میدهد که مردها در جایگاه همسر، پدر یا برادر مهمترین نقش را در اعتیاد زنان دارند اما درباره خشونت علیه زنان وضعیت به شکل دیگری است. به گفته این مددکار و روانشناس اجتماعی، نتایج تحقیقات درباره خشونتدیدگی زنان به زنان یا مادران به دختران، نتایج مهمی در اینباره دارد: «براساس تحقیقات، بیشترین خشونت از طرف زنان به زنان تحمیل میشود. زنانی داریم که پسران را برای اعمال خشونت علیه زنان تربیت میکنند. با وجود این، همچنان در مسأله خشونت از مردان نام برده میشود. چرا نمیخواهیم تصورات خود را در اینباره تصحیح کنیم؟ نگاهها باید عوض شود و حرفهای تکراری دیگر معنی ندارد.»
زنان امکانات تفریحی و ورزشی ندارند
لیلا ارشد، مددکار حوزه زنان و اعتیاد هم که از ١٠سال قبل در محله شوش مدیریت مرکز کاهش آسیب زنان را برعهده دارد، تجربیات و مشاهدات خود از فضای محلات را اینطور توصیف کرد: «زنان در بافتهای فرسوده و حاشیههای شهر تجربههای ناخوشایندی دارند. کودکان در خانوادههایی متولد میشوند که تنفروشی، فقر، سرقت، اعتیاد و مجموعه آسیبها را در خود جای دادهاند. احساس ناامنی این زنان بیشتر از دیگران و تمام کوچهها در این محلات ناامن است.»
نبود امکانات تفریحی و ورزشی در محلاتی چون هرندی و شوش یکی از اصلیترین مواردی است که ارشد از آن نام برد: «تنها سینمایی (شبآهنگ) که در میدان شوش از سالهای قبل باقی مانده بود در سالهای اخیر توسط شهرداری تبدیل به یک برج عظیم شیشه و بلور شده است؛ آن هم در شرایطی که حدود ٢٤هزار هکتار فضای سبزی که در منطقه وجود دارد نیز محل وقوع بسیاری از آسیبهای اجتماعی است. بهتازگی هم شهرداری بخش بزرگی از این فضا را برای ساختوساز واگذار کرده تا در نهایت تبدیل به مال و شاید مراکز تفریحی چون شهربازی شود.»
درهمآمیختگی مهاجران خارجی و داخلی این محلات را به جمعهبازاری شلوغ تبدیل کرده است. حالا از هر گوشه و کنار شوش، عودلاجان یا حواشی باقرشهر که سرک میکشی، این اختلاط را به خوبی خواهید دید. مدیر و موسس خانه خورشید هم در اینباره حرفهای زیادی دارد: «نتیجه سرریزهای جمعیت از شهرها و کشورهای دیگر، ایجاد خانههای قمر خانمی با اتاقهای زیادی است که هیچ ضابطهای در آن وجود ندارد و فضای تلخ و آسیبزنندهای در آنها برقرار است. خانههایی که آشپزخانه مواد است و قاچاقچیان زیادی در آنها زندگی میکنند. خانههایی که دوربین در آنها نصب شده است و پلیس و مردم را از فاصلههای دور رصد میکنند. اگر به این خانهها نزدیک شوید از فاصله ١٠٠ متری به قدری موتورسوار در اطرافتان جمع میشود که نتوانید نزدیکتر بروید. این مشکلات به همراه خیلی از موارد دیگر به صورت پنهان در این محلات وجود دارد که زیرزمینی بودن مانع جلوگیری از آنها میشود.»
ارشد درباره تقسیمبندیای که از این زنان در این محلات انجام داده است، میگوید: «نخستین گروه زنان بومی متوسط، کمسواد اما توانایی هستند که از وضعیت موجود بسیار خجالتزده هستند و تمایل زیادی به بهبود شرایط دارند. جالب اینکه زمانی قصد داشتیم با همکاری این زنان برخی مشکلات را از سر راه برداریم اما در همان سال ١٧ خودرو در محل آتش گرفت. وضعیت به قدری نامناسب شد که آن زنان هم از ادامه همکاری انصراف دادند. گروه دوم زنان مهاجر یا جوکیها از میان کردها، لرها و مازندرانیها در این مناطق وجود دارند که خیلی خاص و ویژه هستند. این زنان از خانوادههایی هستند که در جریان ساخت جاده تهران - شمال از بخشهایی که در مسیر جاده بود، خانههای خود را فروختند و به تهران آمدند اما موفق به خرید خانه نشدند. بعد بعضی همسران این افراد معتاد و زن و فرزندانشان هم دچار آسیب شدند. این اتفاق به دلیل توجه نکردن به تبعات اجتماعی اقدامات توسعهای وقوع یافت.»
زنان مهاجران خارجی عراق و افغان گروه بعدی هستند که او از آنها نام برد: «این زنان به عقد مردان مهاجر خارجی درآمدهاند و فرزندان آنها از داشتن شناسنامه و حق تحصیل محروم هستند. این زنان تحت فشار شدید خشونتهای خانگی قرار دارند. کارت بیمه و کارت درمان ندارند و در اصل بهعنوان شهروند به حساب نمیآیند. زنان تنفروش، زبالهگرد، کارتنخواب و واسطهگر خرید و فروش کودکان هم گروه بعدیاند که هیچ هویتی ندارند و اصلا جزو جمعیت کشور نیستند، یارانه دریافت نمیکنند، سهام عدالت یا حساب بانکی ندارند و اصلا درمان نمیشوند.»
لیلا ارشد در نهایت تقویت قوانین حمایتی از ٤ گروه این زنان، افزایش مراکز کاهش آسیب زنان، صدور مجوز برای عمل توبکتومی زنان خاص با رضایت خود و نظارت مددکار و ماما، ایجاد سرپناه برای این زنان، بیمه و امکانات درمانی، امکان وام برای زنان بهبودیافته به صورت عملی را از مهمترین راهکارهای مقابله با آسیبهای این اقشار بهخصوص در محلات آسیبپذیر شهرها عنوان کرد: «انتظارمان این است که امکان پیشگیری سطح دوم با مراکز مشاوره باکیفیت و ارزانقیمت مهیا شود و در سطح کلان برنامههای توسعه ای با توجه به تبعات آن مورد توجه قرار گیرد.»
«حبیبالله مسعودی فرید»، معاون امور اجتماعی سازمان بهزیستی هم سخنران دیگر این نشست بود که از دیدگاه کلان به این آسیبها پرداخت: «مستندات علمی در این حوزه باید جمعآوری شود تا در اختیار دستگاهها قرار گیرد. متاسفانه نبود تفکر سیستمی در فرآیند توسعه باعث شد که به وجوه اجتماعی و فرهنگی طرحها توجه نشود. در اجرای طرحهایی چون هدفمندی یارانه باید پیشبینیهایی برای اقشار آسیبپذیر صورت میگرفت تا حمایتهای لازم از آنان صورت گیرد. نبود پیوست اجتماعی و سلامت، مبتنی بر شواهد علمی عمل نکردن، توزیع نابرابر فرصتها و عدم توجه به عوامل خطر و محافظتی در شهرها دلایل دیگری است که باعث افزایش بروز آسیبهای اجتماعی میشود.» او از وجود ١٥ مرکز اقامتی خاص در مراکز استانهای بزرگ نام برد که مقرر شده تعداد آن امسال به ٣١ مرکز برسد تا زنانی که در معرض خشونت هستند به این مراکز مراجعه کنند: «اگر چه انتقاداتی هم در این زمینه وجود دارد که مراکز اقامتی خاص فرار زنان و دختران را افزایش می دهد اما ما معتقدیم در خانهای که دختری از آن فرار میکند حتما اشکالی وجود دارد و نیاز به مداخله دارد.»
محله عودلاجان یکی از مناطقی است که از قبل از انقلاب هم محور آسیب بود و اگر چه چندین بار در نوبت تخریب، بازسازی و بهسازی قرار گرفته اما هنوز هم مشکلات آن پابرجاست. بعد از انقلاب بیشتر افاغنه در این مناطق ساکن شدهاند. شهلا معظمی، استاد دانشکده حقوق دانشگاه تهران هم میگوید: «اکنون ٢ گروه زنان وجود دارند که نیاز به کمک دارند نخستین گروه زنانی که در حاشیه شهرها هستند و گروه دوم زنانی از خانوادههای فقیر که مجبورند با مردان افغان زندگی کنند.»
او نبود پلیس جامعه محور را یکی از عوامل مهم در ایجاد آسیبهای اجتماعی در محلات دانسته و پیشنهاد میدهد: «در هر محلهای مکانهایی بهعنوان بانکهای اجتماعی با حضور حقوقدان، مشاور، تسهیلگر، روانشناس و روانپزشک ایجاد شود تا بتوان از اقشار آسیبپذیر حمایت کرد.
105105