یادداشتی بر "کریسمسِ گردی" اثر ویلیام باروز؛  ادبیات روانی!

مجتبا هوشیار محبوب*

ادبیات روانی، اصطلاحی است که می‌توان برای ادبیاتی جعل کرد که راوی روایت‌های جنون آمیز است؛ ادبیاتی که شخصیت‌ مالیخولیایی، روان نژند و آنارشیست می‌آفریند تا جریان معمولی را که در ذهن مخاطب و الگوی بهنجار جامعه جاری است، بر هم بزند. این دست آثار شاید سابقه‌ای 200-300 ساله داشته باشند اما به لحاظ کمی، چیز قابل توجهی نمی‌توان در تاریخ ادبیات یافت. شاید باید نخستین این نویسندگان را مارکی دوساد دانست. در دیار فرانسه ژرژ باتای نیز از دیگر نویسندگانی است که می‌توان ذیل این جرگه از نویسندگان بررسی کرد. هر چند هر دوی آن‌ها به مسائل جنسی نظر دارند، اما حواس‌شان جمعِ آنارشی و هنجارگریزی که پیش از این ذکرش رفت، هم هست.

یکی از این نویسندگان معاصر که در طبقه بندی مذکور قرار می‌گیرد ویلیام باروز، نویسنده آمریکایی است. در سال جاری کتابی با عنوان "کریسمسِ گردی: پیش‌نوشتارهای ناهار لخت" از او منتشر شده است. این کتاب را فرید قدمی ترجمه و انتشارات روزنه منتشر کرده است.

در همین رابطه پشت جلد کتاب نکات جالبی درباره نویسنده کتاب و "کریسمسِ گردی" می‌خوانید:

"ویلیام سوارد باروز که بود؟ بزرگ‌ترین رقیب مارکی دو ساد در بدنامی میان خیل نویسندگان؟ تبهکار و قاتلی که همسرش را در مکزیک کشت و به مراکش گریخت؟ یا آن گونه که نورمن میلر او را می‌خواند، نابغه‌ای در ادبیات؟ یا نویسنده‌ای جنجالی که دامنه تاثیرش از ادبیات گذشت و همان طور که بر نویسندگانی همچون جی.جی.بالارد و کتی اکر تاثیر گذاشت، منبع الهامی برای فیلسوفانی نظیر میشل فوکو و ژیل دلوز، آوازه خوانانی همچون بتی اسمیت و کرت کوبین، فیلم‌سازهایی همچون دیوید کراننبرگ و گاس ون سان، و موزیسین‌هایی همچون فیلیپ گاس و جان کیج نیز شد؟

"interzone" نام کتابی است که شامل پیش‌نوشتارهای مهم باروز برای آثار تکان‌دهنده‌ بعدی‌اش است که به نحوی گذر او از رمان‌های خطی "گردی" و "کوئیر" را به رمان‌هایی همچون "ناهار لخت" و "تریولوژی نُوا" ترسیم می‌کند و همچنین،نقشه کوچکی از تفکر باروز در تمام سالیان نویسندگی‌اش به دست می‌دهد. "interzone" شامل سه بخش است که "کریسمس گردی" ترجمه بخش نخست آن است: داستان‌ها."

برای مخاطبان فارسی زبان که تقریبا هیچی از این نویسنده نمی‌دانند و جز تک و توک شعرهای او، چیزی از باروز نخواندند "کریسمسِ گردی" می‌تواند تجربه مفیدی باشد. ویلیام.اس. باروز یه یقین یکی از مهمترین نویسندگان آمریکایی (1997-1914) است که می‌تواند در فهرست نویسندگان "ادبیاتِ روانی" ما قرار بگیرند. نویسنده‌ای که در یک بازی احمقانه جنون آسا زنش را کشت و در یک تجربه دیوانه وار انگشتش را قطع کرد.

اتفاقا ماجرای انگشت قطع کرده این نویسنده را می‌توانید در همین کتاب "کریسمسِ گردی" بخوانید. داستانی تحت عنوان: "انگشت".

فرید قدمی، مترجم این کتاب در توضیح داستان مذبور نوشته است: "در نیویورک 1939، ویلیام.اس. باروز بند انگشت کوچک دست چپ‌اش را قطع کرد، به روایتی برای تحت تاثیر قرار دادن دوست جوانش، جک اندرسون. باروز در نامه‌ای به آلن گینزبرگ، از طنجه به سال 1954، می‌گوید این داستان را برای او فرستاده تا ببیند آیا می‌تواند برای چاپ به حایی بفروشدش یا نه. پس می‌توان از این نامه استنباط کرد که داستان «انگشت» با فاصله کمی از ورود باروز به طنجه نوشته شده است." طنجه همان جایی است که باروزِ نویسنده وقت و کاغذ زیادی را آنجا صرف کرد و اتفاقا بخش مهمی از روایت کتاب مهم او یعنی"ناهار لخت" در همین شهر می‌گذرد. دیوید کراننبرگ، فیلمساز شهیر کانادایی هم بر اساس شاهکار باروز، "ناهار لخت" فیلمی با همین عنوان ساخته است(1991).

این کتاب را نشر روزنه در قطع جیبی، 182 صفحه و با قیمت 11500 تومان منتشر کرده است. چاپ اول کتاب "کریسمسِ گردی: پیش‌نوشتارهای ناهار لخت" اثر ویلیام باروز، ترجمه فرید قدمی در بهار سال جاری منتشر شده است.

*نویسنده

504502

کد خبر: 689547

وب گردی

وب گردی