دخترک روستایی قربانی اشتباه هولناک مادر

یکی ازفرزندان زن جوان آملی که برای ازبین بردن شپش‌های سرفرزندانش، موهای آنها را باسم کشاورزی شست‌و‌شوداده بود پس از چند روزکما، دیروز روی تخت بیمارستان تسلیم مرگ شد.این درحالی است که تلاش برای نجات برادرخردسالش همچنان ادامه دارد.

به گزارش چند روز قبل زن جوان روستایی با دیدن شپش‌های سر دختروپسرخردسالش، موهای آنها را با سم کشاورزی شست‌و‌شوداد. بعدهم ضحی-7ساله- وهانی-10 ساله- را به حمام برد. اما لحظاتی بعد هردوکودک بی‌حال نقش برزمین شدند.زن جوان هم سراسیمه آنها را به خانه بهداشت روستا، سپس به درمانگاه و با دردسر فراوان به بیمارستان رساند. اما دختروپسرخردسال که دچار ایست تنفسی شده بودند به کما رفتند. در حالی که تلاش برای نجات دو کودک نیمه جان ومادرشان -که به خاطر استنشاق سم با مشکلاتی روبه‌روشده بود- ادامه داشت، حال دختر کوچولو هر روز وخیم‌تر شد و سرانجام پس از چند روز ضحی صبح دیروزتسلیم مرگ شد.مسئول روابط عمومی دانشگاه علوم پزشکی بابل دیروز در این باره به خبرنگارما گفت: متأسفانه باوجود تلاش‌های صورت گرفته تیم درمانی، دخترکوچولو صبح دوشنبه دربخش مراقبت‌های ویژه جان سپرد. اما تلاش برای نجات جان برادر10 ساله‌اش ادامه دارد.
سید عارف هاشمی با هشدارجدی به خانواده‌ها اظهارداشت: نه تنها این سم که هر سم دیگری برای مصارف کشاورزی باید با رعایت مسائل ایمنی استفاده شود و کشاورزان نیز باید در به‌کارگیری سموم همواره جانب احتیاط را رعایت کنند.ضمن اینکه توصیه می‌کنیم برای مقابله با شپش سر، از شامپوهای مخصوص استفاده کنند. معاونت بهداشتی دانشگاه علوم پزشکی بابل نیزاین شامپوها را به صورت رایگان در اختیار خانواده‌ها قرار می‌دهد و هیچ محدودیتی برای توزیع آنها وجود ندارد. درعین حال خانواده‌ها در این شرایط باید از خوددرمانی بشدت بپرهیزند تا شاهد چنین حوادث تلخ وهولناکی نباشیم.
آمبولانس بدون راننده به چه دردی می‌خورد!
«علی برار»، پدربزرگ دو کودک نیز به خبرنگار ما گفت: آن‌طورکه ازعروسم شنیدم او وقتی متوجه وجود شپش در سر خود و بچه‌هایش شد به مغازه سم فروشی رفته ومقداری سم خرید.او بعد از پاشیدن سم روی سر خود و کودکانش آنها را به حمام می‌برد. اما بعد از دقایقی متوجه تغییراتی در شرایط حیاتی دختر 7 ساله‌اش شده و بلافاصله به خانه بهداشت محل زندگی‌شان (یکی از روستاهای گلیا، بخش بندپی شرقی) مراجعه کرد.اما آنها بادیدن حال و روز کودک اعلام کردند کاری از دست‌شان ساخته نیست.بعدهم خواستند او را به درمانگاه بخش مرکزی که 4 کیلومتر با روستا فاصله دارد ببرد.همان موقع عروسم با ما تماس گرفت وکمک خواست. ما که همگی نگران وضعیت بچه‌ها بودیم، خیلی سریع خودمان را به خانه بهداشت وازآنجا به درمانگاه رساندیم.اما پزشک درمانگاه هم پس ازمعاینه گفت:کاری ازدستش برنمی آید وباید هردوکودک خیلی سریع به بیمارستان مرکز شهر، منتقل شوند.اما افسوس که آمبولانس درمانگاه راننده نداشت. او که انگار با یادآوری آن صحنه‌ها داغ دلش تازه شده بود آهی کشید و ادامه داد: همه درد ما یک طرف و درد آمبولانس بدون راننده یک طرف؟! آخر مگر می‌شود که آمبولانس، راننده نداشته باشد؟! آمبولانس بدون راننده به چه دردی می‌خورد؟! وقتی گفتند آمبولانس راننده ندارد، نوه‌ها وعروسم را با سختی و با ماشین پسرم به بیمارستان شهید بهشتی بابل منتقل کردیم. اما افسوس که خیلی دیرشده بود ویکی ازنوه هایم ازدست رفت!

700700

کد خبر: 705279

وب گردی

وب گردی