کم نیستند افرادی که به دلیل ساده و به ظاهر پیش پا افتادهای مانند عدم مراجعه مرتب به پزشک یا پیگیر درمان خود نبودن، ناگهان با وضعیتی روبهرو میشوند که روند درمانیشان بسیار پیچیده و زمانبر و پر هزینه شده و یا در بدترین حالت ممکن، دچار وضعیت درمان ناپذیری شدهاند و کاری از دست هیچ پزشک و متخصص و بیمارستانی برنمیآید.
به عنوان مثال فردی که سرطان تمام وجودش را گرفته و تمام توش و توان جسم و جانش را هیولای شیمی درمانی مکیده و پیکر نحیف و مچاله شدهای از او روی تخت بیمارستان، در شرایطی نزدیکانش را خون به جگر میکند که فرشته مرگ را به عینه بالای سر او میتوان دید، یکی از انبوه مخاطبان این یادداشت است که چه بسا در ابتدای راه، اگر به اشارات بیماری تن و جاناش بی توجه نمیماند و با تصور اینکه همیشه برای پرداختن به اوضاع جسمی و سر و سامان دادن به روند تندرستی وقت هست و امروزها را به فردا نمیافکند، شاید میتوانست با وضعیت غیر قابل درمانی روبهرو نشود و بیشتر زنده بماند و بیشتر از مواهب زندگی لذت ببرد. تحلیل چرایی چنین وضعیتهایی چندان پیچیده نیست و نیاز به گزارههای آنچنانی ندارد و شاید بتوان در همین دو سه جمله مختصر آن را تبیین کرد که بسیاری از ما به لحاظ اجتماعی و فرهنگی، هنوز در ابتدای راه تکریم خود نیز نیستیم. خودمان هنوز جزو اولویتهایمان نیستیم و خیال میکنیم حیات، جاودانه و دست کم خیلی طولانی است.
حال آن که در شرایطی که : کس را وقوف نیست که انجام کار چیست.... اینگونه بیتفاوت بودن نسبت به خودمان، فقط و فقط، خودمان را متضرر میکند. بنابراین بد نیست هر از چندی برای خودمان وقت بگذاریم و اجازه بدهیم زوایای پنهانی جسممان، در بوته آزمایشهای آزمایشگاهها محک بخورند و آنچه را که از خودمان نمیدانیم به صورت علمی برایمان تحلیل کنند.
باید همواره یه یاد خودمان بیاوریم که مراجعه به پزشکان و متخصصان صرفا مربوط به زمانی نیست که دیگر نفسمان در نمیآید و پای و نای رفتن نداریم. باید فرهنگِ این واقعیت برای ما جا بیفتد که خودمان بیش از اتومبیلمان به چکآپ نیازمندیم و همانطور که هر از چندی و پیش از هر مسافرتی، از صدر تا ذیل خودرومان را به دست متخصص میسپاریم، خودمان را هم به متخصص بسپاریم تا مبادا دیر شود.
به یاد داشته باشیم و به خاطر بسپاریم که همیشه زود دیر میشود.
*روزنامه نگار
700700