9 روز است که با تمام قلبمان به نظاره فروریختن ساختمان پلاسکو و ضایعه دردناک شهادت و فقدان تعدادی از آتشنشانان فداکار نشستهایم. هر کس در هر جای ایران و جهان که خبر را شنیده، موجی از بهت و حیرت و پریشانی او را در بر گرفته است. ساختمانی که بهعنوان نمادی از حرکت پیشروانه تهران در دهه 40 لقب گرفت، اکنون شاید بتوان آن را نمادی از «تهران، شهر بیدفاع» نامید. البته باید گفت تقریباً هیچ شهری را نمیتوان برشمرد که آماده رویارویی با وقایع مهیب از این دست باشد.
شبکههای مختلف صداوسیما و رسانههای دیگر هم چون شبکههای اجتماعی (که اینک تبدیل به رقیب مهم و محبوبی در فرایند اطلاعرسانی شدهاند) و همچنین جراید و نشریات، زمان و تمرکز زیادی را بر این مسئله گذاشتهاند. با این وصف چنانکه باید مردم از آنچه واقع میشود، مطلع نمیشوند و به عناوینمختلف محروم نگاه داشته میشوند. یکصدای واحد مورد اعتماد از مسئولان و متصدیان امر شنیده نمیشود. هر دستگاه اداری مرتبط با موضوع، سعی میکند بر اساس اهداف سازمانی یا حتی سیاسی اخبار را بهگونهای کانالیزه کند تا واقعیت در مسیر و به شکلی که صلاح میدانند به اطلاع مردم برسد. راست گفتهاند که: «حقیقت، اولین قربانی جنگ است.» و اینجا در جنگ بین آتش و آتشنشان، تنها نصیب افکار عمومی، تکذیبییه های متعددی است که منتشر میشود تا حقیقت وقایع را از مردم پرسان و پریشان مخفی نگه دارد.
آتشنشانان فداکارانه و نستوه قربانی شدند تا خوراک سلفی بگیران و برخی دیگر از مرگ جانکاه و مظلومانه آنها ، هر کدام کلاهی از این نمد برای خود بدوزند. بر ما چه گذشته که چنین دلمان سخت شده؟!
از فردا
نامت
میدانی میشود در شهر
و آن میدان
باید به همسرت گل بدهد
دور فرزندت بگردد
و عصای پیری مادرت باشد...
و تو، زیر تلی از تسلیتهای توخالی
از یاد میروی
و تسلیتگویان
هم چنان
حادثه میفروشند
«ناهید حسینآباد»
در آنسو، صحنههای مهیب آوار شدن پلاسکو بر سر آنان که در حال خاموش کردن ساختمان بودند، لحظهلحظه در عمق جانمان آتش میافکند و درد میافزود. بهپای هرلحظه آواری که فرو میریخت و آتشی که زبانه میکشید و انگار خیال خاموش شدن نداشت، گریستیم، نالیدیم و دست به آسمان شدیم. این چه مصیبتی است؟ خدایا! چرا تاوان اشتباه و قصور تعدادی آدم مسئولیت نشناس را آتشنشانان و گروهی از مردم بیگناه و مظلوم پس میدهند؟ خدایا...؟!
آتشنشانی که بر بالای نردبان، جانش را بر سر دست گرفته و برای آرامش و آسایش هموطنانش، در حال نبرد با شعلههای مهیب، «آتشبهجان شد». خانواده آنها که در این روزها هزار بار این تصاویر را دیدهاند و جانشان در سوگ عزیزشان دمبهدم فرسوده است.
از فحوای کلام متصدیان و اخبار متصلی که میرسد، چنین برمیآید که با توجه به وضعیت حاضر و دمای بیش از 300درجه آتش در میان آوارهای پلاسکو، زنده ماندن مفقودان در زیر آوار به امری محال مبدل و سطح توقعمان به حدی پایین آمده که حتی یافتن و شناسایی اجساد مطهر مفقودان، کمکم تبدیل به آرزو شده است. حالا ماییم و انتظار معجزه و معجزه هر روز با طلوع خورشید رخ میدهد....
ضمن عرض تسلیت و آرزوی صبر برای خانواده داغدار شهدای این واقعه، تأکید میکنیم که هرگز آتش نشانان فداکارمان را فراموش نمی کنیم. ملت ایران و انسانیت، اکنون در سوگ سیاوشان رخت عزا بر تن کرده است.
* کارشناس ارشد علوم اجتماعی
700700