یادداشتی بر  فیلم چراغ های ناتمام /شعارزدگی کاملا قابل لمس

" چراغ های ناتمام" فیلمی بالاتر از دفاع مقدس است که برای ساخته اول کارگردانش مصطفی سلطانی اصلا اثر خوب و منسجمی نیست و نتوانسته موضوع دفاع مقدس را به خوبی به نمایان سازد .

این فیلم داستان زندگی جلال (مجید صالحی) نویسندهای است که در هیچ کاری ثبات ندارد تا اینکه کوله پشتی از دوران جنگ و یادگاری های شهیدان گمنام به او می دهند تا زندگینامه آنان را به رشته تحریر درآورد و بفهمد که آنها کجا هستند .

شاید بزرگترین اشتباه کارگردان که باعث دلسردی تماشاگر از اثر می شود انتخاب اشتباه نقش بازیگر است و اگر به جای بازیگر نقش جلال با بازی مجید صالحی فرد دیگری را انتخاب می کرد مناسب تر بود .

درباره بازی ها می توان گفت با توجه به اینکه مجید صالحی برای این نقش انتخاب مناسبی نیست اما بازی قابل قبولی را ایفا کرده است و نقش مقابل او شقایق فراهانی هم توانسته بازی خوبی را ارائه بدهد .

فیلم نامه ای نامنسجم و ساختار شکن است که البته کارگردان کمی توانسته مشکلات فیلم را برطرف کند البته در حدی که بتوان گفت ساختار فیلم مناسب است. ساختار فیلم به گونه ای طراحی شده است که حتی به انتخاب بازیگر و نیز جذب مخاطب ضربه وارد میکند و به جای جاذبه برای تماشاگر دافعه ایجاد می کند .

کارگردانی فیلم "چراغ های ناتمام " که اولین تجربه کارگردانی خود را ارائه کرده است که ساختاری تماشاگر پسند است اما با این توضیحات نمیتوان گفت که توانسته است کامل تماشاگر را راضی نماید .

در برخی از سکانس های فیلم شعارزدگی کاملا قابل مشاهده است و در برخی دیگر کنار گذاشته می شود.

در پایان می توان گفتکه "چراغ های ناتمام " فیلمی با مضمون دفاع مقدس است که در جذب مخاطب متاسفانه ناموفق است و یکی ازضعیف ترین آثار را ارائه کرده است . عوامل زیادی که باعث می شود تماشاگر رابه جای جذب از اثر و سوژه دفع کند و یک فیلم با یک سوژه خوب به یک فیلم با ساختاری نامناسب تبدیل شود.

500500

کد خبر: 729431

وب گردی

وب گردی