خطر فروریختن اعتماد بین بیمار و پزشک

سال 95 بی‌شک سال پرمخاطره‌ای برای پزشک‌ها بود؛ مخاطره‌هایی که ناگهانی و تعجب‌آور بود اما همه آنها واقعیت‌هایی دردناک بودند نه از آن حیث که وقوع آنها اتفاقاتی حاد بودند بلکه از آن جهت که گویا نماینده‌های ناملایمات، خطاها و اشتباهات جامعه پزشکی به الزام باید در چنین دوره‌ای سر باز می‌کردند تا پزشک‌ها نه‌تنها با یک چالش بزرگ شغلی مواجه شوند بلکه با یک وضعیت بسیار خاص نیز دست به گریبان شوند.


به گزارش ایسکانیوز به نقل از سلامت نیوز بخشی از جامعه پزشکی که در سال 94 توانسته بود با لابی‌ها، رایزنی‌ها و حتی تهدید‌های کاری و موقعیتی جلوی پخش و تولید سریال در حاشیه را متوقف کند، به تعبیری به همان اندازه تحکمی اکنون توانسته در برابر خواسته و توقع جامعه سطح متوسط ایرانی قد علم کند. براین مبنا به نحوی وارد سال 95 شدند که گویی نباید کسی ایراد و انتقادی از آنها بکند.تجربه توقف تولید این سریال درست در شرایطی که طنز ماجرا به الزام، برجسته‌سازی‌های خاص و دراماتیک و هنری خودش را داشت اما در اغلب موارد بیان واقعیت‌هایی را سبب شده بود که به عینه در جامعه هم دیده می‌شد و مضاف بر آن تجربه آنها در اغلب خانه‌ها قابل ملاحظه بود. از عمل بینی، فک و گونه گرفته تا انرژی‌درمانی و... گرایش پزشک‌ها به تنوع شغلی و مهارت‌های درآمدزا نظیر مسایل زیبایی و لاکچری‌های زیبایی‌محور، ایجاد مراکز مدرن و شیک ترک اعتیاد یا تاسیس فله‌ای مراکز ترک اعتیاد از فرط وجود معتاد یا مشاغل دیگر نظیر برج‌سازی‌ها و خانه و ویلاسازی‌ها و ورود به مقوله تجارت دارو و لوازم جراحی تنها نمونه‌هایی معمول و طبیعی اما از رویکرد جامعه‌شناسی مشاغل، نمونه‌هایی موجود از معضلات تاسفبار در جامعه پزشکی بود. از سویی دیگر خودمداری بسیاری از پزشکان به منظور عدم پذیرش موارد و بندهایی در الگوی سلامت که از ثمرات ارزشمند وزارت بهداشت دولت بود نیز تا جایی به پیش رفته بود که گله‌گذاری‌های مقامات ارشد وزارت بهداشت را نیز به همراه داشت. با چنین اوضاعی در سال‌جاری جامعه پزشکی وارد جریان تازه‌ای از حیات خود شد که نه تنها تامل‌برانگیز است بلکه می‌توان آنها را به عنوان متعلقاتی در تحقیقات اجتماعی نیز مورد واکاوی قرار داد.


آغاز بحران جامعه پزشکی کجا بود؟
مرگ عباس کیارستمی و حواشی پزشکی آن، رفتار تناقض‌آمیز گروه پزشکانی که خود را با اعمال حرکاتی مشابه و غیرمتعارف تا سطح بسیار پایینی تنزل دادند، ایراداتی که هرازگاهی به گوش می‌رسید تا برخورد شنیع و به دور از انسانیت پزشکی در استان اصفهان در مواجهه با چهره مایوس و زخم‌دار کودکی که نیاز به بخیه داشت و توان پرداخت پولش از سوی پدر تا عمل جراحی اشتباه روی دست مجروحی، درآوردن اشتباهی کلیه یک بیمار، عمل اشتباه پای یک نوزاد و... در همین چند ماهه اخیر که جز تاسف چیز دیگری به همراه ندارد، همه نشان از بروز شکافی عمیق میان بخشی از جامعه پزشکی با عموم جامعه به‌خصوص طبقه متوسط رو به تنزل اقتصادی دارد. همچنین شکاف میان حرفه پزشکی با امر اخلاقی مبتنی بر قسم بقراطی را به همراه داشت. این موارد بدون شک نه‌تنها نمی‌توانند نوید فصل نوینی در احیای مجدد عملکرد مطلوب این طبقه در قبال اجتماع باشند بلکه به همان میزان نیز بی‌توجهی به آن یا حتی برداشت ناصواب از آنچه بسا می‌تواند و توانسته بحران‌های بسیار جدی‌تر و ناموزونی را در جامعه رقم بزند. اتفاقا مبنای بحث موجود از همین جا نشات می‌گیرد. بیان واقعیتی که بعد از همه فراز و نشیب‌های خاص خودش وضعیت ارتباطی میان جامعه و پزشکان را تحت‌الشعاع خود قرار داده است.

مدتی پیش با استناد به اطلاعیه و اعلان درون‌سازمانی، سازمان نظام پزشکی درخصوص مسلح کردن جامعه پزشکی به لوازم دفاع شخصی، اقدام کرد. پزشکانی که دارای کارت و شماره نظام پزشکی هستند با ارائه مدارک لازم می‌توانند سلاح‌هایی نظیر شوکر، گاز اشک‌آور را با مجوز خریداری و تحویل گیرند. بالطبع این لوازم دفاع شخصی نیز برای مزین کردن دکوراسیون منازل یا اتاق‌های جراحی و مطب‌ها نیز نمی‌تواند کاربرد داشته باشد و با داشتن مجوز انتظامی در صورت لزوم آنها شرایط و حق دفاع از خود را خواهند داشت. (تصویر اطلاعیه موجود است)
ماجرا بسیار ساده هم نیست. به هیچ‌وجه در وهله اول حس همدردی و محقانه برای پزشکان نیز در ذهن و احساس افراد ایجاد نمی‌شود. کافی است قدری عمیق به این مساله نگاه کنیم تا عمق تاسف و شرم داستان مشخص شود.


چه کسانی صلاحیت و اجازه استفاده از سلاح‌های دفاعی مصوب را دارند؟
این قانون به نوبه خود امر بعیدی نیست. نه‌تنها در ایران بلکه در اغلب کشورهای دنیا کسانی بنا به وضعیت شغلی و حرفه‌ای خود نیاز به داشتن لوازم دفاعی بوده و هستند و چه‌بسا قانون به آنها اجازه استفاده از این لوازم را صرفا به جهت متواری شدن یا زمینگیر کردن اشخاص مهاجم می‌دهد. تجار، افراد ثروتمند، هنرمندان و حتی ورزشکاران نیز می‌توانند برحسب نوع زندگی و ترددهایشان دارای چنین لوازمی باشند. مدیران ارشد دولتی و حتی بخش‌‌خصوصی نیز از دیگر استفاده‌کنندگان و متقاضیان این لوازم هستند اما استفاده پزشکان از این ابزار؛ سوالی است که نشان از وضعیت یا دست‌کم تغییر وضعیت ثابت پیشین را می‌دهد.


پزشکانی که تا دیروز براساس اصل اخلاقی و تقدس شان حرفه‌ای خود همراه و همدم بیماران بودند، پزشکانی که امین‌ترین فرد در نسبت با بیمار بوده و هستند و باید باشند، امروز ضمن برجای بودن همه موارد انسانی و عاطفی، با سلاح دفاعی خود دارای یک پرده امنیتی یا بهتر بگوییم پرده بی‌اعتمادی از بیماران و مراجعه کنندگان و حتی همراهان بیمار هستند. گویا از سوی مردم و بیماران بنا بر تهدید بوده و هست. تهدید ممکن است یا از جانب بیمار صورت ‌گیرد، یا از جانب همراهان بیمار، آن هم در شرایطی که به مطالبات معمول خود در نزد پزشک یا بیمارستان‌ها و مراکز درمانی نرسند. نکته جالب این است که بنا بر قاعده‌های مرسوم، تمام مراکز درمانی بزرگ دارای انتظامات و ارگان‌های حراستی در راستای همین ایجاد حس امنیت بوده و به نوعی وظیفه ایجاد امنیت برعهده آنهاست. پس باز به نوعی به دیواری برمی‌خوریم که چرایی این وضعیت را به چالشی مضاعف می‌کشاند. قاعده دیگری نیز می‌تواند در اینجا مطرح شود که خود نشان‌دهنده عمق شکاف طبقاتی در میان جامعه پزشکی است. درست در شرایطی که بسیاری از پزشکان بخش دولتی و حقوق‌بگیر در سخت‌ترین وضعیت موجود در مناطق محروم و با کمترین میزان درآمد در حد کارمندان و کارگران مشغول انجام وظیفه هستند و حتی معوقه‌های چندین ماهه داشته و دارند و گاه گاه در خبرها، درخصوص اعتصاب و گله‌گذاری آنها در راستای دریافت حقوق‌های ماهانه‌شان اشاره می‌شود، در یک سوی این شرایط بحرانی حضور دارند و در سوی دیگر پزشکانی که از چنان درآمدهای کلانی بهره‌مند شده و می‌شوند که حفظ درآمد و سرمایه‌هایشان ضرورت استفاده از وسایل دفاعی را برای آنها لازم می‌داند. این شرایط چگونه به وجود آمده است یا چه عللی دارد. این مساله اگرچه در جایگاه خود طرح بحثی مناسب و مهم است اما در واقعیت بدون هیچ شک و تردیدی وجود تفاوت‌هایی نابجا را نشان می‌دهد که حل آنها، بی‌شک هزار بار از صدور مجوز برای استفاده از لوازم دفاعی مهم‌تر و ارجح‌تر است. پس عدم هدایت مساله به سمت آسیب‌های خطرناک حتی در جامعه پزشکی در اولویت نیست.


حرفه پزشکی و قسم متعهدانه در برابر جامعه
با هر غرض و عنادی که با حرفه پزشکی مواجه شویم به هیچ وجه نمی‌شود و نمی‌توان از شان و ارزش این حرفه حیات‌بخش فروکاست. تعهدات حرفه پزشکی در تقابل عینی با جامعه چنان جایگاهی دارد که بی‌هیچ تردیدی بیانگر تقدس ذاتی این شغل است. علم پزشکی از پزشکان انسان‌هایی فرهیخته می‌سازد که غیر از همه ارکان شغلی، آنها گوهرهایی ارزشمند برای جامعه خود و حتی همه انسان‌ها تلقی می‌شوند. این ارزش برای جامعه‌‌ای به مثابه جامعه ما که در بحران‌های اجتماعی و معرفتی خود، جامعه علم و سوادزده‌ای است، حتی پا را فراتر از وضعیت حداقلی گذاشته و پزشکان را به منادیان علم و ادب و دانش حتی در مقوله‌های علوم انسانی نیز تبدیل کرده است.


به عنوان مثال همه ما دست‌کم شاهد بوده و هستیم، تعبیرها و تلقی‌های اجتماعی و حتی سیاسی پزشکان از اوضاع جامعه برای بسیاری از مردم هنوز هم به عنوان کلامی مصوب، درست و متقن تلقی و برداشت می‌شود. همان‌گونه که پزشک برای بیمار خود نسخه سلامتی صادر می‌کند به همان میزان هنوز برای اغلب افراد نظر اجتماعی و سیاسی پزشکان به عنوان حرفی قابل اثبات و صحیح به دور از هرگونه خطایی تلقی می‌شود. در چنین اوضاعی که معرفت پزشکی قابل سرایت به سایر مسایل نیز می‌تواند باشد و هنوز علم یک پزشک برای مردم عادی نقطه و نکته‌ای کاملا صحیح و درست است، بی‌شک مسلح شدن پزشک می‌تواند شان اجتماعی او را نیز تحت‌الشعاع قرار دهد.


شاید جامعه پزشکی غافل از این نکته مهم باشد اما مسلح کردن آنها نشان می‌دهد که در سال‌های اخیر شان پزشک تا چه حد وحشتناکی دستخوش تغییرات و تحولات رو به افولی بوده که متاسفانه درمانش نیز سخت است. اکنون کسی که مرهم و علاجگر دردهای بیمار بوده و می‌تواند باشد و حتی منبع ایده و تعلیم به متقاضیانش است در ناخودآگاه بیمارش این نکته را حک می‌کند که هروقت اراده کنم یا تو درمقام بیمار اگر اراده بر گلایه و شکایت از من را داشته باشی می‌توانم با تو برخورد کنم. در واقع شاید بتوان گفت، مسلح شدن پزشک به ناچار او را در موقعیتی فراتر به لحاظ اقتدار منفی در مواجهه با بیمار قرار می‌دهد. برای مثال پزشک یکی از بیمارستان‌های پایتخت که در پاسخ به اظهارات یکی از کارگردان‌های معروف سینمای ایران به راحتی نوشته‌ای بر دست می‌گیرد و او را به وضعیت عدم تعادل فکری از فرط استفاده مواد مخدر صنعتی و سنتی متهم می‌کند به همان راحتی می‌تواند در صورت مسلح بودن در برابر گله و حتی پرخاش یک بیمار ناآگاه از شرایط موجود یا خانواده او، دست به گاز اشک آور ببرد یا با اسلحه شوکر او را از خود براند یا به اصطلاح سرجایش بنشاند.

یا نوع دیگر اتفاق نیز صادق است. در شرایطی این چنینی یا حتی برای مثال تصور بیماری که آگاهی از مسلح بودن پزشک خود داشته و به هیچ عنوان نمی‌تواند درد خود را مستقیم به پزشکش انتقال دهد یا او را در شفای درد خود سهیم بداند، تصور کنید، به خوبی متوجه خواهید شد که چه شکاف عمیقی در انتظار ارتباط جامعه پزشکی و بیماران و اطرافیان آنهاست. متولیان چنین اقدامی حتی اگر ذره‌ای به رسالت‌های پزشکی و درمانی اعتقاد دارند، تصور چنین شرایطی نیز دشوار است، چه رسد به آنکه پزشکانی را فرض کنیم که در ساختمان سازمان نظام پزشکی در صف خرید و دریافت وسایل دفاع شخصی خود هستند یا مترصد ثبت‌نام اینترنتی برای دورنماندن از این قافله نشسته‌اند. حتی تصور چنین وضعیتی خود بزرگ‌ترین ضربه بر هویت و شان پزشکی در جامعه ایرانی است تا چه برسد به آنکه بخواهیم تصوری واقعی و حقیقی از این وضعیت داشته باشیم. دفاع از چنین طرحی بی‌شک نشان می‌دهد که اعتبار و نگرانی از اعتبار حرفه پزشکی تا چه حد به نگرانی بدل شده که بنا بر حفظ و احترام به آن توانسته چنین اقداماتی را به مرحله اجرا برساند. تاریخ پزشکی معاصر ما نیز تاکنون چنین صف‌آرایی پزشکان در برابر مردم را به خود ندیده است. شرایط گواه دیگری نیز دارد. کافی است در کنار عملکرد جامعه پزشکی در ماه‌ها و سال گذشته به این مساله نگاهی دوباره بیندازیم. برخی فرآیندهای رفتاری پزشکان، به هردلیل ممکن در سال گذشته یا سال پیش از آن علیه ساختارهای عرفی و اجتماعی بوده است و این موضوع بیش از هرچیزی موید ایجاد تغییر و اصلاح در بدنه پزشکی کشور است و نه مسلح کردن آنها.


شاید لازم است بار دیگر بپرسیم در وضعیت موجود علت اساسی بروز چنین قواعد و دستورالعمل‌هایی عجیب و نه چندان مناسب، چه چیزی می‌تواند باشد؟ به جای طرح‌ریزی و استحکام حس دوستی و محبت در میان بیماران و پزشکان، رویه را به سمت و سوی مخالف کشیدن، جز بروز حس نگرانی در جامعه هیچ چیز دیگری را به ارمغان نمی‌آورد.


مگر آنکه سازمان متولی امر پذیرفته باشد که این وسایل به هیچ عنوان در تقابل با بیماران و خانواده‌های آنها استفاده نخواهد شد که در این صورت فرضیه پیشتر مطرح شده مبنی بر فعالیت‌های اقتصادی و کلان پزشکان وجهه‌ای دیگر می‌یابد. پس در شرایطی که حتی یک گزینه مناسب و جدی در راستای توجیه این اقدام وجود ندارد به نظر می‌رسد فروکاستن بار و ارزش اجرایی این دستورالعمل باید به نحوی صورت گیرد که شان جامعه پزشکی با بحران مشروعیت اجتماعی روبه‌رو نشود که درآن صورت به هیچ عنوان ایجاد صداقت و مودت پزشکان با جامعه به راحتی محقق نخواهد شد.

دریافت کننده :سولماز ظریفی/ انتشار دهنده : زهره حاجیان

704/700

کد خبر: 736109

وب گردی

وب گردی