راه سازی مسجد مقدس جمکران و عمو جواد

در بازدید مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی (ره) از طرح توسعه مسجد مقدس جمکران حضور داشتم که در آنجا اشاره ای به راه سازی مسجد مقدس جمکران شد و بعدها کتابی از سوی دانشمند فاضل آیت الله دکتر سید محمود مرعشی برای ایشان ارسال شد که مقاله ای در این خصوص در آن به چاپ رسید که ناگفته های زیادی داشت. در بخشی از این مقاله آمده بود:

زمان مرحوم آیه الله بروجردی (ره) که این مکان مقدس مورد احترام معظم له بود شخصی اقدام نمود تا جاده ای از راه کاشان، از نزدیک امامزاده شاه جمال غریب، برای مسجد احداث نماید. چون مسجد جمکران راه مناسبی نداشت، مرحوم آیت الله العظمی بروجردی(ره) اظهار می داشتند اگر موفق شوم در قم دو کار دیگر انجام خواهم داد، یکی راه مسجد جمکران و دیگر بیمارستان. به هر حال مسجد مقدس جمکران را، یک راه از دروازه قلعه بود که اکنون به نام خیابان هنرستان و باغ کرباسی معروف است، که حدود یک فرسخ و اندی می شد و راه دیگری از طریق جاده قدیم کاشان، که از دامنه کوه خضر می رفت. آن راه ماشین رو، ولی دست انداز و ناصاف بود و مشکلات فوق العاده ای داشت.

به هر حال ابتدا دو سه جلسه مقدماتی سه نفره تشکیل دادیم و تصمیماتی گرفته شد، پشتوانه علمی و روحانی ما مرحوم آیت الله حاج شیخ مرتضی حائری یزدی بود. هر نفر صد تومان قرض کردیم. حاج غضنفر یزدی، هم تراکتور خود را در مواقع بیکاری برای کمک، می فرستاد.

با چنین سرمایه ای ضعیف هیچ کس باور نمی کرد جاده کشیده شود. ابتدا رفتیم پیش آقای آدابی، پیشکار آقای تولیت و قضیه را نقل کردیم. ایشان با ناباوری فرمودند بیشتر این زمین ها مربوط به ما است (یعنی تولیت)، شما بروید از آخر، یعنی از درب مسجد شروع کنید، تا من یقین کنم که جاده کشیده می شود. آن وقت آنچه شما لازم داشته باشید اجازه اش را می گیرم. جاده از طرف مسجد تا باغ حاج حسین گلاب و گذر زیر راه آهن دروازه قلعه، در حریم راه آهن نبود و مشکل چندانی نداشت. جاده باریکی بود که عریض تر می شد، از بعد از گذرگاه جاده دروازه قلعه به طرف شهر سه متر از حریم راه آهن و سه متر از زمین های شخصی با اجازه صاحبان زمین شروع کردیم. همین که مقداری پیش رفت به زمین آقای تولیت برخوردیم. آقای آدابی تقریبا یقین کرد راه درست می شود چون بیشتر این زمینها مربوط به آقای تولیت یا اجازه ایشان می باشد، به هر حال با هر سختی که بود اجازه گرفتیم و از دیگر صاحبان زمینها نیز اجازه گرفتیم، حتی بعضی ها که اختلاف میراثی داشتند، در مورد واگذاری زمین استقبال نمودند. به هر حال جاده سازان با عشق و دلگرمی و کمکهای مردمی مشغول بودند، هم از طرف شهر قم و هم از طرف مسجد جمکران کارگران مشغول کار بودند. به هر حال یکی از مشکلات جاده وجود پلها بود. مثلاً نهر شهرستانک نهر بزرگی است که یک چهارم آب رودخانه از این نهر می گذرد. این پل هزینه زیادی برداشت تا درست شد. در قطعه عمو حسین چندین نهر وجود داشت که می بایست پل بندی شود؛ لذا این قسمت را گذاشتیم در آخرسر، انجام دهیم. جاده از طرف شهر تا نزدیک قلعه عموحسین رسید، و از طرف مسجد نیز تا زمین هائی که در حال حاضر یزدانشهر نامیده می شود، تقریباً تمام شده بود.

آیت الله العظمی مرعشی نجفی اعلی الله مقامه و عمو جواد

عمو جواد پیرمردی بود فلج، که در خیابان چهار مردان، تکیه سیدان مغازه محقری داشت، و رفت وآمد او با الاغ بود. قطعه زمینی در قلعه عموحسین داشت که چند درخت در آن بود. می بایست از ایشان اجازه گرفت، درخواست زمین را برای جاده به او پیشنهاد کردیم.

گفتیم ما همه زمین را نمی خواهیم. طول زمین شما حدود سی و پنج متر است. 3 متردر 35 متر تقریبا صد متر می شود. ماشاء الله شما زمینتان خیلی زیاد است. صد متر اثری نمی گذارد. قبول نکرد. او اخلاق خاصی داشت. در آخر سر که می خواستیم خداحافظی کنیم، گفت: من راضی نیستم قدم توی زمین من بگذارید تا چه رسد جاده بکشید ناگفته نماند بعضی مالکین علاوه بر اجازه استفاده از زمین، کمکهای نقدی هم می نمودند.. هرگاه مشکلی از این قبیل پیش می آمد و نیازی به نصیحت و موعظه و... و اجازه امور حسبیه بود از آیت الله حاج شیخ مرتضی حائری (ره)، کمک می گرفتیم. قضیه را برای معظم له نقل کردیم. ایشان فرمودند جاده برای مسجد جمکران کشیدن یک امر مستحبی است. بدون رضایت صاحب زمین در زمین کسی رفتن خلاف شرع است، شما به خاطر یک عمل مستحبی، فعل حرامی را می خواهید انجام دهید؟ نکنید این کار را و تعطیل کنید. گفتیم آقا %90 جاده تمام شده، ما از مردم پول گرفتیم، آبروریزی دارد. فرمود از طرف من این جواب شما است. باید رضایت ایشان را حاصل کنید، یا جاده را تعطیل نمائید و راه سومی ندارد.آمدیم بیرون و یک جلسه سه چهارنفری تشکیل دادیم.

فردای آن روز، رفتیم خدمت آیت الله العظمی مرعشی نجفی و قضیه را گفتیم. حضرت آیت الله مرعشی فرمودند اگر بتوانید ایشان را بیاورید اینجا انشالله درست خواهد شد. ناراحت نباشید. آقا امام زمان کمک خواهد کرد، رفتیم پیش عمو جواد و گفتیم آیت الله نجفی مرعشی می خواهد شما را ببیند. با تعجب پرسید(منو) گفتیم بله. به اتفاق عمو جواد، نزدیک ظهر بود رفتیم خدمت آیت الله مرعشی؛ معظم له کمی نصیحت و موعظه نمود و فرمود: این آقایان از زمین شما منافع شخصی نمی برند جاده برای مسجد است، شما هم اگر در این امر خیر شرکت کنید بسا خداوندبه اندازه این زمینی که می دهید به بقیه محصولات شما برکت دهد، و از این قبیل نصایح فرمودند. پس از یکی دو ساعت صحبت، بالاخره عمو جواد راضی شدند که مبلغ پانصد تومان بگیرند، پس از گفتگوهای زیاد حاضر به کمتر از پانصد تومان نشدند. آقا فرمودند چاره ای نیست پول را بدهید. حاج میرزا محمد در حضور حضرت آیت الله العظمی مرعشی (ره) پول را پرداخت و معامله انجام شد، و هر سه نفر از آقا تشکر کردیم و از منزل بیرون آمدیم. رفتیم تراکتور و آقا مصطفی را آوردیم که درختها را بیندازیم، عمو جوادآمد و گفت راضی نیستم دست به درختان بزنید.

پس از بحث و گفت وگو، مجادله و منازعه کار را تعطیل کردیم، گفت مرا ببرید پیش آقای نجفی. فردا رفتیم خدمت آیت الله مرعشی نجفی(ره). عموجواد گفت آقا من در این معامله مغبون شدم. حضرت آیت الله مرعشی پس از نصیحت فرمود: شما بیش از قیمت زمین پول گرفته اید، کجا مغبون شده اید. حالا حرف حساب شما چیست. چی می خواهید. گفت آقا من از اول عمرم تا حالا نه خمس داده ام و نه سهم امام. شما همه را قبول کنید من راضی هستم. با احتسابی که حضور حضرت آیت الله العظمی مرعشی انجام شد این مورد را هم حل و فصل فرمودند. عمو جواد خیلی خوشحال شد و می گفت آقا، سبک شدم. به هر حال مجدداً از آیت الله مرعشی تشکر کردیم و خداحافظی نموده بیرون آمدیم. رفتیم سر زمین و تراکتور آوردیم که درختها را بیندازیم. در آن جا چهار نهر بود که می بایست پل زده شود و سه درخت مانع این پلها بود، اول می بایست درختها کنده شود. بعد پل بندی و جاده سازی شروع نمایند. به هر حال آمدیم که درختها را بکنیم عمو جواد گفت دست نگهدارید. به جدّ آقای نجفی راضی نیستم دست به درختها بگذارید، مرا ببرید خدمت آقای مرعشی. اینجاست که انسان نمی داند به عقل و درک این مردم، خنده کند یا گریه. چون صاحبان این زمینها حق تردد در حریم راه آهن نداشتند، با احداث این راه، رفع ممنوعیت می شد، به هر حال مجدداً کار را تعطیل کردیم. رفتیم خدمت آیت الله مرعشی و قضیه را نقل کردیم. آقا فرمود این مرتبه او را بیاورید کار را تمام می کنم و سفارش فرمودند وقتی که راضی شد، یکی از شما با او اینجا بنشیند و دیگری به بهانه ای برود بیرون و درختها را بیندازد. فردا رفتیم خدمت حضرت آیت الله مرعشی، عمو جواد گفت آقا این جاده غبار دارد و محصولات من را خراب می کند. دستور فرمائید پنج موره چینه سرتاسر زمین من بکشند. گرچه این کار هزینه ای داشت، ولی برای ما خیلی مهم نبود، قبول کردیم. با اشاره آیت الله العظمی مرعشی، حاج میرزا محمد رفت سراغ درختها، من و عمو جواد در خدمت آقا بودیم، از بیانات و فرمایشات معظم له استفاده می کردیم. حضرت آیت الله العظمی مرعشی (ره) در آن روز یادگاری به بنده عنایت فرمودند که تا آخر عمر فراموش نمی کنم، و همیشه دعاگوی ایشان هستم. همچنین معظم له تا آخر عمر چهارشنبه تراشی را ترک نکردند.

خلاصه حدود یک ساعت از فرمایشات شیرین و نصایح آقا استفاده کردیم و عمو جواد مورد خطاب بود و ایشان را سرگرم نمودند. زمانی که خداحافظی نموده از منزل آقا بیرون آمدیم به اتفاق عمو جواد رفتیم سرزمین. ملاحظه شد درختها کنده شده و زمین صاف و جای پایه های پل هم مشغول کندن بودند. عمو جواد خنده معناداری کرد و ما تا آن روز خنده عمو جواد را ندیده بودیم. بدین سان، این مشکل راه مسجد جمکران، به دست مرحوم آیت الله العظمی نجفی مرعشی(ره) حل و فصل گردید. فردای آن روز، موره چینه هم انجام شد، که تا این اواخر هم موجود بود.

شیخ اسمعیل و چند بوته گوجه فرنگی

بعد به زمینهای حاج آقا شهاب اشراقی برخورد نمودیم که مجاور حریم راه آهن بود و می بایست جاده از گوشه آن زمین دور بزندو راه دیگری هم نبود. در این لچکی چند بوته گوجه فرنگی داشت که تازه به بار نشسته بود.

وقتی به حاج آقا شهاب پیشنهاد زمین نمودیم فرمود مانعی ندارد چون آقایان داده اند ما هم حاضریم، ولی اسمعیل را راضی کنید. رفتیم پیش اسمعیل و قضیه و اجازه حاج آقا شهاب را بیان کردیم، در جواب گفت این بوته ها حدود بیست تومان گوجه فرنگی می دهد. گفتیم بیست تومان می دهیم. خوشحال شد و گفت من باید به حاج آقا بگویم، گفتیم حاج آقا اجازه زمین را داده است. این هم بیست تومان پول گوجه فرنگی. گفت باشد من به حاج آقا می گویم فردا خبرش رابه شما می دهم. فردا آمدیم. اسمعیل گفت نظر حاج آقا این است که پنجاه تومان بگیرم. مرحوم حاج میرزا محمد رضوانی کمی عصبانی شد و گفت به قول خودت چند ماه زحمت بکشی تازه اگر بیست تومان از اینها در بیاوری. ما نقداً همین حالا بیست تومان را می دهیم چرا پنجاه تومان، گفت می دانید حاج آقا حرفی که بزند رد خور نداره. باید پنجاه تومان بدهید. خلاصه پس از گفت وگوی یکی دوساعته حاضر شدیم پول در آوردیم بدهیم. گفت پول باشد. من به حاج آقا بگویم، بعداً پول می گیرم. شما فردا تشریف بیارید. فردا آمدیم. آقا اسمعیل گفت حاج آقا فرمودند این زمین از دست ما خارج می شود و ما نمی توانیم بعدها هم کشت کنیم بنابراین باید یکصد تومان بدهید. خلاصه با رفت وآمدهای پیش حاج آقا شهاب و اسمعیل و گفت وگوها استدلالها و التماسها، پس از حدود چند هفته پنج یا شش بوته گوجه فرنگی را از بیست تومان به سیصد تومان خریدیم و سدّ جاده برداشته شد.

شب چهارشنبه مسجد مقدس جمکران چهار نفر زائر داشت

در سابق شبهای چهارشنبه مسجد مقدس جمکران به این شلوغی نبود، در فصل زمستان شب چهارشنبه ما سه نفر عازم جمکران شدیم، بعد از نماز مغرب و عشاء خادم درب مسجد را بست و قفل نمود و رفت داخل حجره خود استراحت کند. ما هم رفتیم داخل مسجد مشغول کار خود شدیم، هنوز چیزی از شب نگذشته بود که درب مسجد را دق الباب کردند، خادم هم اعتنا نکرد شاید حدود یک ربع ساعت پشت در ایستاده بود و به شدت درب را می کوبید، خادم هم اعتنا نداشت او پشت در مشغول مناجات شد، این جمله ایشان هنوز در گوش من طنین انداز است با حالت خاصی با تضرع و گریه می گفت:

یا امام زمان تو خود دعوت کردی، تو مرا طلبیدی در این هوای سرد تا پشت در آمده ام از در بسته چگونه داخل شوم از اینگونه مناجات و صحبتها می نمود. ما رفتیم پیش آقای خادم و تقاضا کردیم و گفتیم سید پاشو درب را باز کن، گفت: ولش کن می ترسم دزد باشد، گفتیم ما با شما چهار نفریم از پَسِ یک نفر بر می آییم. گفت: آقا ولش کن خلاصه التماس کردیم ایشان بلند شد با چراغ بغدادی رفت قفل در را باز کرد چشمش به آقای حاج آقا حسین که مدیر کاروان زیارتی مکه و کربلا بود افتاد بی اختیار گفت: حاج آقا حسین شما هستید و بسیار شرمنده شد. حاج آقا حسین شخصی شریف، متدین و مذهبی از رفقای خادم مذکور بود. خادم از خجالت مرتب می گفت: می خواستی خودت را معرفی کنی. ایشان گفت: سید قربان جدت برم حالا من نه، یک حاجتمندی گرفتاری و مشکلی برایش پیش آمده در این هوای سرد برای توسل به امام زمان به این مسجد و مکان مقدس پناه آورده باید درب برویش باز نکنی؟ خادم پس از عذرخواهی فرمودند که امشب که شب چهارشنبه است ما سه نفر زائر داریم شما هم چهارمی آنها بفرمائید. بحمدالله در این زمان هزاران نفر از شهرهای دور و نزدیک برای نماز و دعا و توسل و عرض حاجات به این مکان مقدس مشرف می شوند.

امید است خداوند متعال دعای همه را مستجاب و حاجات همه را برآورده، آنچه خیر و صلاح آنان است به آنها عنایت فرماید.

حسین حبیب زاده-مدیر مسوول

کد خبر: 761345

وب گردی

وب گردی