34 روز مقاومت خونین، فداکاری و از جان گذشتگی/ نقش پادگان دژ  در دفاع از خرمشهر و حماسه مقاومت

در قسمتی از شمال شهر خرمشهر، یکی از یادمان‎های دفاع مقدس واقع شده است که هرساله جزئی از برنامه‎های بازدید کاروان‎های راهیان نور را به خود اختصاص می‎دهد. این مکان که یادآور روزهای سخت، نبردهای سنگین، ریزشگاه بمب‎های رژیم بعثی بر سر زنان و مردان مظلوم خرمشهر است، پادگان دژ نام دارد که از جمله پادگان‎های تاثیر گذار در دفاع مقدس به شمار می‎آید. حماسه‎هایی که این پادگان در دفاع 34 روزه خرمشهر رقم زد، در طول دوران پس از جنگ هیچگاه فراموش نشد و همچنان در ردیف اولین مکان‎های مقدسی است که هر انسان ایرانی را تشویق میکند تا تاریخچه و نقش این پادگان را در جلوگیری از تهاجم رژیم بعثی بداند.

به گزارش ایسکانیوز در این نوشتار از رشادتهای رزمندگان این پادگان خواهیم گفت، از حماسه هایی که پادگان دژ خلق کرده است، از نقش پادگانی که در چهار روز آغازین برای دفاع از خرمشهر، 159 شهید و مجروح را تقدیم میهن اسلامی کرد.

پادگانی به وسعت یک ارتش

پادگانی است به وسعت یک ارتش و برابر با تمام ارزشها و آرمانهایی که سربازان آن خون پاک خویش را برای پایداری آن نثار کردند. در گوشه و کنار این پادگان لالههایی پرپر شدند تا نام این پادگان برای همیشه سبز و جاویدان باقی بماند. دژهایی که تا ابدیت نماد مقاومت، پایداری و شجاعت نیروهایش باقی خواهند ماند. دژهایی که اگر زبان داشتند و لب به سخن میگشودند از فداکاری و رشادتهای کسانی حکایت میکردند که حماسهها آفریدند، از آن لحظات پر التهاب میگفتند، از ایامی حکایت میکردند که در هر گوشه از این پادگان و دژها پیکر پاک شهیدی زمین را به آغوش میکشید و روحش به سوی ملکوت پرواز میکرد. این دژها زبان گویای مظلومیت و غربت افسران و سربازان این پادگانند که جانانه از مرزهای میهن خود تا آخرین قطره خون دفاع کردند، پادگان دژ یادآور اولین گلولههایی است که به سمت میهنمان شلیک شد، یادآور شهید استوار خسروی که میگفت: «من زنده باشم و تو به خاکم تجاوز کنی؟» و یا یادآور سخن شهید ستوان امیری که در آخرین ساعات زندگیش گفت: «ایران کشوری فراخ و بزرگ است ولی جایی برای عقب نشینی امیری وجود ندارد» طنین صدای این دلاورمردان نیروی زمینی ارتش هنوز هم در خاک پهناور خرمشهر شنیده میشود.

معرفی پادگان

در سال 1349 مسئولین وقت در راستای سیاستهای دفاعی کشور به فکر تاسیس پادگانی افتادند که بتواند قدرت دفاعی کشور را در برابر تهدیدات و مشکلات پیش آمده با رژیم عراق در مناطق مرزی خرمشهر بهبود بخشد. در همین راستا سرانجام پادگانی با نام پادگان دژ در همان منطقه جنوب غربی با ماموریت حفظ خطوط مرزی تحت پوشش نیروی زمینی ارتش و لشکر 92 اهواز با استعداد یک گردان پیاده (گردان 151) تاسیس شد. نیروی زمینی ارتش با تعریف توان تسلیحاتی مشخص و در اختیار گذاشتن 1500 نفر پرسنل سازمانی، حفظ 65 کیلومتر از خطوط مرزی از شلمچه تا کوشک را بر عهده این گردان گذاشته و ماموریت داده شد که در صورت حمله احتمالی عراق، این گردان به مدت 48 ساعت با انجام عملیات تاخیری حمله دشمن را تا رسیدن نیروهای کمکی به تعویق بیاندازد. گردان برای کنترل این ماموریت 32 دژ با فاصله 3 کیلومتری و 2 دژ مرکزی، یکی در شلمچه و دیگری در کوشک برای هدایت دژهای 32 گانه احداث کرد و برنامهی خاصی هم از لحاظ استعداد پرسنلی و هم از لحاظ تجهیزاتی و تسلیحاتی برای این دژها تعریف کرد. از لحاظ استعداد پرسنلی دژها دارای یک فرمانده، یک معاون فرمانده و دوازده سرباز و گروهبان وظیفه بودند. ادوات زرهی اختصاص یافته به هر دژ هم عبارت بود از : دو قبضه تفنگ 106 م.م سوار بر جیپ، یک تیربار و یک خمپاره انداز 80 م.م و یک تانک.

هنگام تاسیس این پادگان و ساخت دژهای سی و دوگانه، دولت عراق برای دستیابی به اهداف خود در منطقه احساس خطر کرده و با شکایت خود به مجامع بین المللی خواستار انحلال این گردان شد. دولت عراق تلاشهای زیادی را برای متقاعد کردن قدرتهای جهانی مبنی بر دست کشیدن ایران از این اقدام کرد، ولی به دلیل همدست بودن ایران با استکبار و قدرتهای جهانی در آن زمان کاری از پیش نبرد و در نهایت این دولت هم اقدام به ساخت دژهایی دقیقا روبروی دژهای گردان 151 نمود. از همین رو میتوان گفت که پادگان دژ موقعیت استراتژیک و مهمی در منطقه داشت. این پادگان در جنگ تحمیلی شدیدا برای هر دو طرف ایران و عراق مهم بود و مشاهده شد که مسئولین وقت ایران بارها برای سرکشی به پادگان دژ رفته و وضعیت را بررسی میکردند، اهمیت این پادگان برای عراق هم از پیگیریهای مداوم صدام نسبت به سقوط این پادگان و دعوت فرماندهان گردان برای پیوستن به رژیم بعث کاملا واضح است.

پادگان در روزهای پس از انقلاب

تمهیدات و پیشبینیهای لازم برای گردان دژ به خوبی صورت گرفته بود ولی پس از انقلاب شرایط تغییر کرده بود. ارتش در وضعیت بحرانی که دشمنان و عوامل ضد انقلاب ایجاد کرده بودند قرار داشت، وضعیت دفاعی کشور آشفتگی زیادی پیدا کرده بود، تعداد زیادی از افراد ارتش برکنار و فرماندهان بلندپایه اعدام شده بودند، به دلیل ترخیص ناگهانی قریب به 50 درصد افراد وظیفه زیر پرچم، استعداد نیروی انسانی واحدهای ارتش تقلیل یافته بود، عده باقیمانده نیز درگیر ماموریتهای ضد اغتشاشات داخلی بودند. البته اجرای این ماموریتها کاملا ضروری و قطعی بود، زیرا بدون دخالت ارتش امکان داشت تجزیه طلبان کردستان و خلق عرب در خرمشهر و ... به هدف ناپاک خود برسند. با توجه به اینکه موضوع مقاله ما دربارهی نقش پادگان دژ در دفاع از خرمشهر و حماسه مقاومت میباشد، این مطالب را بیان میکنیم تا خوانندگان از وضعیت کلی ارتش در آن روزها از لحاظ نظامی و تجهیزاتی آگاه باشند و بدانند که در چه شرایطی وارد نبرد با ارتش مجهز، سازمان یافته، آموزش دیده و کاملا آماده عراق شد. از همین رو این پادگان نیز به عنوان زیر مجموعه‏ ای از نیروی زمینی ارتش در آن ایام از لحاظ تجهیزات و استعداد یگان در شرایط بحرانی قرار داشت. پادگان 70 درصد از پرسنل و ادوات سازمانی خودش را در اختیار نداشت و اکثر تجهیزاتِ خراب و فرسوده، تعمیر و نگهداری نمیشدند.

اولین شهید گردان

در روزهایی که عراق در خاک خود با شلیک های مداوم و زدن خمپاره های بی دلیل به مناطق مرزی اعلام جنگ می کرد، سرباز فولادی در یکی از این حملات مورد هدف قرار گرفت و اولین شهید گردان نام گرفت. در تاریخ هفدهم شهریور به گروه های چند نفری ماموریت داده میشد تا به صورت پنهانی وارد خاک عراق شده و تحرکات و اقدامات عراق را شناسایی و گزارش کنند. نیروهای گوش به فرمان این گردان بلافاصله دست به کار شده و با دقت و سرعت عمل ماموریتها را یکی پس از دیگری پشت سر گذاشته و گزارشهای شناسایی که همه حاکی از حمله حتمی عراق داشت را بنا به صداقت و وظیفه شناسی به مقامات بالاتر ارائه میدادند. با افزایش شلیکهای بیدلیل عراق به خاک ایران به این گردان آماده باش 100% داده و اجازه مقابله به مثل صادر شد. در تاریخهای بیست و هشتم، بیست و نهم و سیام شهریور علناً عراق دست به کار شده و از خاک خود پاسگاههای مرزی را هدف قرار میداد که نیروهای گردان با تفنگ های 106 جواب حملات را داده و آنها را سرکوب میکردند. در این میان نیروها عزم خود را برای نبردی سنگین و خونین جزم، سنگرها را آماده، تانک ها را گلوله گذاری کرده و آرایش نظامی گرفته بودند. به جراًت میتوان به این موضوع اشاره داشت که جنگ برای گردان دژ از 10 روز پیش آغاز شده بود و نمیتوان تاریخ 31 شهریور را شروع جنگ برای این گردان ثبت کرد. این گردان از 10 روز پیش از آغاز جنگ رسمی در مقابل شلیکهای رژیم بعث عراق مقاومت را آغاز کرده و با تقدیم شهید پاسداری از کشور را شروع کرده بودند.

آغاز تجاوز رژیم بعث عراق

ساعت بیست و سی دقیقه بعداز ظهر روز سی و یکم شهریور ماه ارتش صدام با گذشتن از موانع مرزی و بمباران پاسگاهها جنگ را آغاز کرد، تانکهای بعثی از سنگرها بیرون آمده و حرکت کرده بودند، هواپیماهای سیاه رنگ عراقی به پرواز درآمده و با ارتفاع پایین به سوی خرمشهر حرکت کرده و با شکستن دیوار صوتی و بمباران دژها اعلام حضور کرده بودند. هرکسی با دیدن این تجهیزات و نیرو بیگمان به این فکر میافتاد که مطمئنا ارتش عراق با سرعت خیلی بالایی خوزستان را اشغال خواهد کرد و به سوی پایتخت روانه خواهد شد، حال با توجه به ماموریتی که برای گردان دژ تعریف شده بود، چگونه این گردان خواهد توانست در مقابل این ارتش عظیم 48 ساعت مقابله کند؟ حرکت همه جانبه ارتش عراق با تجهیزات پیشرفته و نیروهای گسترده همچون سیلی بود که آمده بود تا هرچه در مقابلش دارد را از بین ببرد. گردان دژ به دید فرماندهان ارتش بعثی یک سیل بند کوچک به حساب میآمد ولی در ادامه خواهیم گفت که چگونه این سیل بند کوچک همچون سدی بزرگ در برابر یک لشکر زرهی و چند تیپ عراق مقاومت کرد.

در اولین اقدام، عراقیها دژها را ثبت تیر کرده و هدف آتش سنگین تانکها و توپخانه خود قرار دادند. بمباران هواپیماهای جنگنده عراقی در نقاط مختلف خرمشهر چنان وحشتی در بین مردم ایجاد کرده بود که در همان ساعات اولیه آغاز جنگ تعداد زیادی از مردم و کودکان بیگناه روانه بیمارستان شدند. فشار تجهیزاتی عراق به حدی شدید بود که نیروهای ایرانی در ساعات اولیه توان مقابله نداشتند. با ثبت تیر شدن دژها امکان مقابله با ارتش مجهز عراق وجود نداشت، در منطقه وسیعی که نیروهای اندک دژها در مقابل لشکر عراق مورد هجوم قرار گرفتند عده زیادی در همان ابتدا مجروح و شهید شدند. طبیعی است که در این شرایط فرماندهان گروهانهای دژ دستور عقب نشینی به سمت دژ مرکزی را بدهند. در همان ابتدا نیروهای زیادی مجروح شده بودند که باید به بیمارستان منتقل میشدند. عراق بی محابا آتش میریخت و با شدت گرفتن این حملات نیروهای گردان، دژ مرکزی شلمچه را نیز ترک کرده و به دفتر گروهان احتیاط در نزدیکی پل نو عقب نشینی کرده و سنگر گرفتند و آنجا با اتحاد و هماهنگی بیشتر به مقابله پرداخته و اجازه ندادند که عراق بیش از این پیش روی کند. اما در آن طرف نیروهای دژ مرکزی کوشک به همت نیروهای گردان 165 مقاومت میکردند و نبردی سنگین داشتند. جنگ نامتعادلی بود چرا که عراق با سلاحهای سنگین و پیشرفته در مقابل گردانی قرار گرفته بود که حتی استعداد سازمانی، تجهیزات و سلاحهای تعریف شده خود را در اختیار نداشت.

رادیو ایران آغاز جنگ را اعلام کرده بود و مردم باشنیدن این خبر سراسیمه به سمت پادگان دژ آمده و درخواست اسلحه و مهمات کرده بودند که پادگان از انجام این کار به چند دلیل ممانعت کرده بود:

1.پادگان دژ به تعداد پرسنل خودش اسلحه داشت و اسلحه انفرادی به کسی نمیداد.

2.در آن شرایط و باحضور تعداد زیادی از منافقین و ستون پنجمیهای وطن فروش تفکیک نیروهای مخلص و خودی امکانپذیر نبود چون اگر یک اسلحه به دست نیروهای خودی میافتاد مطمئنا به دلیل زیاد بودن منافقین در خرمشهر دو اسلحه هم به دست منافقین میافتاد که شرایط وخیمتر میشد.

3.و در نهایت نیز انجام این پروسه فقط و فقط با دستورات فرماندهان رده بالا میسر میشود. چون برقراری نظم و رعایت دستورات سلسله مراتب در ارتش از اهمیت بالایی برخوردار است و کلیه پرسنل موظف به اجرای آن بوده و نمیتوانند خود سرانه کاری انجام دهند.

با تدابیر به موقع فرماندهان دژها و استفاده بهینه از امکانات و تجهیزات عصر همان روز، 43 نفر از نیروهای دژ که هم قسم شده بودند به سمت نیروهای عراقی یورش برده و با حماسه آفرینی موفق شدند در یک نبرد سنگین عراقیها را به عقب نشینی وا داشته و تعدادی از نظامیان عراقی را اسیر، تعدادی تانک و دستگاه لودر آنها را نیز منهدم کنند. رزمندگان باغیرت گردان دژ با بازپسگیری دژ مرکزی و آزاد سازی شلمچه ایران توانستند شلمچه عراق را نیز گرفته و پرچم مقدس جمهوری اسلامی را در بالای پاسگاه عراق به اهتزاز درآوردند. نیروهای گردان دژ ناخواسته به سمت جنگ های نامنظم و چریکی میل گرفته بودند و با نفوذهای غافلگیرانه به عمق مواضع دشمن ضربات سنگینی را به عراق تحمیل میکردند. یک موفقیت شگرف و باور نکردنی برای گردان دژ به دست آمده بود، هیچکس گمان نمیکرد که رزمندگان غیور گردان دژ با تجهیزات فرسوده ولی روحیه بالا در مقابل نیروهای انبوه عراقی با آن تجهیزات پیشرفته و فراوان که هیچ نقصی از لحاظ نیروی انسانی و مهمات نداشتند و ماهها بود برای خرمشهر برنامه چیده و خود را آماده کرده بودند تا در یک روز خرمشهر را فتح کنند سینه سپر کرده و دشمن را در مرز متوقف کنند. بدون شک کسب موفقیت در چنین نبرد نابرابری منوط به عوامل و مولفههایی است. آماده بودن، استفاده بهینه از تجهیزات موجود، اطاعت پذیری و انعطاف پذیری نیروهای گردان را میتوان از مولفههای کسب این پیروزی نام برد. بالا بودن روحیه مقاومت، ایثارگری، از خودگذشتگی و روح ولایت مداری که در تک تک سربازان، درجهداران و افسران و فرماندهان بود را نیز میتوان از دیگر عوامل این موفقیت نام برد.

اگر مقاومت دژ مرکزی شلمچه نبود....

مرحوم سروان خداکرم امیری در کتاب «دژ خرمشهر» بیان کرده است که اگر مقاومت دژ مرکزی شلمچه نبود دشمن میتوانست در یکی دو ساعت اول وارد خرمشهر شود.

نیروها پس از بازگشت به دژ مرکزی با پیکر بیجان شهید محبی روبرو شده بودند که با سیم تلفن به ستون آشپزخانه بسته شده و با گلولههای فراوان او را به شهادت رسانده بودند. وی که اهل زابل بود در هنگام حملات شدید دشمن و اشغال دژ مرکزی موفق به عقب نشینی نشده و به مقاومت خود ادامه داده بود. شهید محبی که مسئولیت اموال و تجهیزات گردان را داشت، توانسته بود به تنهایی با یک قبضه تفنگ ژ3 یک هلیکوپتر عراقی را منهدم کند. این اقدام او خشم دشمن را بر انگیخته بود، تا اینکه پس از گرفتن دژ او را ناجوانمردانه به شهادت رساندند. پادگان دژ با اظهار قدرت خود در مقاومت از کشور در روزهای ابتدایی جنگ قدرتش را به رخ ارتش چندین هزار نفره عراق کشیده بود و دشمن این پادگان را همچون سدّی فولادی در برابر خود میدید. اولین برنامه فرماندهان در آن روز جلوگیری از پیشروی عراق در خاک ایران و فراری دادن آنها بود. بعضی از گروهها در داخل خاک عراق رخنه کرده و آرایش و آرامش عراقیها را بر هم میزدند. در آن ساعات ارتشیان نه فقط در اهواز بلکه در سرتاسر خطوط مرزی ساکت نمانده و هرچند هم که نبردشان در برابر ارتش مجهز عراق نابرابر بود، از هر موقعیت بهترین استفاده را برده و ضربات سنگینی را به دشمن وارد میکردند.

عراق به ستوه آمده بود

عراق که همه برنامههایش برای تصرف 24 ساعته خرمشهر به هم ریخته بود به ستوه آمده و نیروهای خود را در شلمچه اضافه و لشکر خود را مجهزتر کرده بود. تا روز سوم مهرماه دژها در شرایط خیلی حساس و نابرابر مقاومت کرده بودند و هنوز نه از نیروهای کمکی خبری بود و نه از مهمات و تجهیزات. بدون شک اگر در اولین روزهای جنگ نیرو و تجهیزات به پادگان دژ میرسید این پادگان اجازه نمیداد حتی یک وجب از خاک خرمشهر به تصرف عراق در آید. بیکفایتی رئیس جمهور وقت بنی صدر خائن بود که خرمشهر خونین شد. برخی از گردانها را به مناطقی اعزام کرده بود که درگیری زیادی در آنجا نبود. اما این موارد هیچ کدام از انگیزه پرسنل و نیروهای پادگان دژ کم نکرد و آنها در حرکت ارزشمند خود در دفاع از کشور اسلامی اعتقاد و صداقت خود را نشان دادند. لازم به ذکر است بیان کنیم که گردان دژ در یک هفته اول جنگ بیش از 5 فرمانده گردان و 5 فرمانده گروهان خود را از دست داد. در برخی موارد این فرماندهان فقط چند ساعت فرماندهی میکردند و در این مدت شهید یا مجروح میشدند. روش فرماندهی این افراد اینگونه نبود که نیروهای خود را به نبرد در مقابل دشمن فرستاده و خود از پشت جبهه فرماندهی کنند. فرماندهان با اخلاص و متعهد گردان خود در کنار سربازان و دوشا دوش افسران به جنگ پرداخته و از هیچ تلاشی جهت حفظ کشور از تجاوز دشمن دریغ نمیکردند. از جمله این فرماندهان سرهنگ جاموسی فرمانده گردان بود که مجروح و به بیمارستان منتقل و سرگرد چهار محالی جانشین وی شد. پس از او سرگرد شاهان که نصف روز فرمانده شد، پس از سرگرد شاهان سروان کبریایی بزرگ مرد اخلاق گردان دژ بود که در تاریخ 7/7/59 در داخل پادگان شهید شد. پس از وی ستوان گیوتاج که پزشک گردان بود و افسر وظیفه به حساب میآمد مسولیت گردان را به دست گرفت و .... این تغییرات اجباری و زود هنگام فرماندهان سندی است از مقاومت بی چون چرایی که پرسنل گردان دژ برای حفظ خاک میهن عزیزمان نشان دادند.

صدام از مقاومت نیروهای ایران شدیدا غافلگیر شده بود

از دیگر اسناد نشان دهندهاهمیت این گردان در آن روزها میتوان به تلگراف سپاه اشاره کرد که در روز سوم مقاومت به ستاد مشترک زده و در آن تلگراف بیان شده بود که «اگر پادگان دژ سقوط کند خرمشهر، آبادان و سپس اهواز نیز سقوط خواهد کرد.» از محتوای این تلگراف و بررسی بیشتر مبارزات خرمشهر در چند روز ابتدایی جنگ میتوان نتیجه گرفت که خرمشهر به پادگان دژ تکیه کرده و همه مقاومتها و مبارزات با محوریت این پادگان انجام میگرفت. کلیه رزمندگان گردان 151 دژ به دنبال هدف مشترکی بودند که آن حفظ خرمشهر از هجوم دشمن و دستیابی صدام ملعون بود. مقاومت حماسی گردان 151 در برابر ارتش تازه نفس و مجهز عراق، صدام را شدیداً غافلگیر کرده بود. حاکم دیکتاتور رژیم بعث عراق که در تصوراتش این گردان را چنین قدرتمند تصور نمیکرد، در همان روزهای ابتدایی جنگ به مشکل خورده و دست به دامان تبلیغات رادیویی و تلویزیونی شده بود. رسانههای عراقی به طور مداوم نام فرماندهان گروهانهای دژ را برده و از آنان درخواست پیوستن به ارتش عراق را میکردند. از جمله این پیامها که غافلگیری صدام در آن مشهود است در ذیل آمده است:

«پیشنهاد میکنم خودتان را تسلیم کنید، مسلما کشور عراق متعهد میشود شما را به هر کشوری که مایل باشید اعزام نماید و اگر بخواهید در کنار ما با نیروهای ایرانی بجنگید بالاترین درجهها را ارتش عراق به شما اعطاء خواهد کرد.» لازم به ذکر است که فرماندهان نیز در جواب دعوت نامههای صدام با گروههای چند نفره به خاک عراق رخنه کرده و با وارد کردن تلفات و صدمات سنگین به لشکر عراق صدام را مجدداً خشمگین میکردند.

در دژ مرکزی شلمچه، نیروها مقاومتی جانانه کردند

در منطقه کوشک شرایط بسیار دشوار بود. نیروهای گردان درگیری شدیدی داشتند که پس از اتمام مهمات و آذوقه و وارد کردن تلفاتی سنگین مجبور به عقب نشینی شدند. با شنیدن خبر پیروزی نیروها در شلمچه، رزمندگان دژ کوشک نیز با دریافت آذوقه و مقداری مهمات عملیاتی را طرحریزی کرده و به سمت دشمن یورش بردند که نتیجه این عملیات باز پسگیری دژ کوشک بود. در این عملیات تعداد زیادی از نیروها شهید، مجروح و مفقود شدند. در دژ مرکزی شلمچه، نیروها مقاومتی جانانه انجام داده و اجازه پیشروی عراق را ندادند. نیروهای عراقی که دژ مرکزی را سد محکمی برای ورود به خرمشهر در مقابل خود میدیدند مجبور شدند نیروهای خود را گسترش داده و از پشت پادگان دژ به ورودیهای شهر نزدیک شوند. رزمندگان شجاع و ایثارگر با حمایت و تدابیر فرماندهان جسور و تکاور گردان با توکل به خداوند متعال و بهرهگیری از آموختههای خود در مراکز آموزشی ارتش تا روز پنجم مقاومت کرده و تلفات سنگینی داده بودند که از استعداد نیروها بسیار کاسته شده بود.

در آن ایام نیروهای زیادی در شهر حضور داشته و به مبارزه پرداخته بودند. از جمله تکاوران نیروی دریایی ارتش که الحق هنوز هم مردم خرمشهر آنها را با آن لباسهای ویژه و خاص خود که با دیگران متمایز میساخت میشناسند، نیروهای شهید جهانآرا که همکاری تنگاتنگی با پادگان دژ داشتند و معاون شهید جهانآرا به همراه دو تن از سربازان گردان دژ که برای منهدم کردن یک پل عراقی رفته بودند شهید شدند.

در روزهای میانی مهرماه، عراق که در تصرف زود هنگام خرمشهر شکست خورده و در برابر مقاومت رزمندگان ایرانی بهت زده بود، با اضافه کردن لشکر جدید، مجهز و تازه نفس حملات خود را برای رسیدن به هدف شوم خود که همان اشغال خرمشهر بود گسترش داد. لشکر عراق آرایشات نظامی و سنگین خود را گرفته و با یورشهای متعدد با پشتیبانی بمباران هواپیماهای جنگنده خود پادگان دژ را محاصره و زیر آتش گرفت. در این حملات نیروهای زیادی در داخل پادگان شهید و مجروح شدند. رزمندگان غیور گردان 151 با فداکاری و رشادت از پادگان محافظت کرده و مانع از نفوذ بعثیها به داخل پادگان شده بودند. در بمبارانهای سنگین هوایی دشمن خسارت سنگینی به پادگان وارد شد و حتی انبار مهمات پادگان نیز مورد هدف قرار گرفته و از بین رفت. آنچه که مسلم بود سقوط پادگان دژ به منزله سقوط خرمشهر به حساب میآمد. تعداد زیادی از نیروهای گردان که در نقاط مختلف شهر مشغول نبرد بودند، با همیاری تنی چند از نیروهای مردمی که تحت هدایت فرماندهان گردان سازماندهی شده بودند به کمک پرسنل داخل پادگان شتافته و در کنار آنان با ایستادگی و مقاومت توانستند حلقه محاصره را شکسته و راه مواصلاتی به شهر و مسجد جامع را باز کنند.

17 مهرماه عراقیها با شکستن دیوار دفاعی پادگان وارد پادگان شدند

گردان دژ به علت بمباران و گلوله باران شدید تعداد زیادی از نیروهای خود را از دست داده بود. عدهای شهید، مفقود و تعداد زیادی نیز مجروح شده بودند. از پرسنل باقیمانده نیز تعدادی در شهر به صورت پراکنده مقاومت و به مردم کمک میکردند و تعدادی دیگر در پادگان از سقوط این مکان مقدس جلوگیری میکردند.

در تاریخ 17 مهرماه عراقیها با شکستن دیوار دفاعی پادگان توانستند وارد پادگان شوند. اما با پاتک به موقع نیروهای موجود در پادگان از پیشروی آنان جلوگیری و با درگیری و مقاومت جان بر کفان، دشمن به عقب رانده شد. در این درگیری که توام با رشادت رزمندگان گردان دژ همراه بود، رزمندگان توانستنه بودند یک سرگرد عراقی را نیز به اسارت درآورند. این حملات و درگیریها طی چند مرحله تکرار شد و هربار نیروهای دژ با دادن تلفات بسیار بالا مقاومت میکردند. دشمن علاوه بر پادگان از چند طرف دیگر نیز وارد شهر شده و کودکان و غیر نظامیان بی گناه خرمشهر را که از تخلیه شهر غافل مانده بودند به گلوله بسته بود. برای پرسنل پادگان دژ دفاع از خرمشهر جدا از دفاع پادگان نبود. ارتش عراق با نهایت نیروها، تجهیزات و مهمات در روز بیست و سوم از زمین و هوا خرمشهر را زیر آتش خود گرفته بود. در این روز مقاومت در خرمشهر آنقدر پیچیده شده بود که ارتش، سپاه، مردم، همه و همه با هم ادغام شده بودند تا از سقوط خرمشهر جلوگیری کنند. این ادغام را میتوان از اولین پیوندها و «تلفیقهای مقدس» نامید که در خرمشهر رغم خورد. در روز 24 مهرماه سرانجام پادگان دژ با بمباران شدید هوایی و از دست دادن بیشتر نیروها به جز قسمت کوچکی از ترابری پادگان به دست دشمن افتاد. دشمن تا قبل از سقوط پادگان جسارت اجرای عملیاتهای سنگین و متعدد بر روی خرمشهر را نداشت، ولی به محض سقوط پادگان جرات پیدا کرده و خرمشهر را زیر آتش سنگین خود گرفت. روز 24 مهرماه را روز خونین شهر نامیدهاند زیرا در این روز با سقوط پادگان دژ عملا بنیان مقاومت خرمشهر فرو ریخت و دشمن توانست با حملات ناجوانمردانه و گسترده خود تعداد زیادی از نظامیان و غیر نظامیان حاضر در خرمشهر را به شهادت برساند. روز بیست و چهارم روز خون، حماسه و شهادت بود. آسفالت خیابانها از خون شهیدانی قرمز شده بود که جان خود را فدای اسلام، میهن و انقلاب کردند. در این روز بود که فرمانده نیروهای متجاوز با غرور گزارش داد: دستورتان اجرا شد ما اکنون وارد محمره (خرمشهر) شدیم. بلافاصله ستاد تبلیغات جنگ دستور تخلیه کلی شهر را صادر کرد. بیش از 200 نفر از رزمندگان مردمی و بسیجی به همت تکاوران نیروی دریایی ارتش که در آن روز تعداد زیادی از آنان شهید شده بودند به وسیله قایق از محاصره دشمن رهایی یافته و تخلیه شدند.

نیروهای ارتش تا آخرین توان و قطره خون خود دفاع کردند

اندک نیروهای باقیمانده در پادگان که طبق گفتههای شاهدین همه از گردان دژ نبوده و از سایر یگانها به این پادگان آمده بودند دست از نبرد نکشیده و تا روز سیام مهرماه در قسمت ترابری پادگان مقاومت میکردند. رزمندگان غیور نیروی زمینی ارتش با پیکار شدید شبها پادگان را از چنگ دشمن درآورده ولی پس از طلوع آفتاب از دست میدادند. این پیکارها گواه متعهد بودن نیروهای ارتش نسبت به سرزمین و خاک مقدس کشورشان است که تا آخرین توان و قطره خون خود دفاع کردند. در روز سیام قسمت ترابری پادگان که محل مقاومت آخرین مدافعان خرمشهر بود توسط جنگندههای هوایی دشمن به شدیدترین وضع ممکن بمباران شد و از بین رفت. تعدادی از نیروها با اتمام مهماتشان عقب نشینی کرده و عده باقیمانده نیز که طبق گفتهها آمارشان به 19 نفر میرسید پس از مقاومت شدید با چند تفنگ آر پی جی و ژ-3 در مقابل نیروها و تانکهای انبوه بعثی با به پایان رسیدن مهمات قصد عقب نشینی داشتند که دشمن تعدادی از آنها را به رگبار بسته و تعدادی دیگر را نیز زنده زنده زیر تانکهای شنی خود به شهادت رساند. از جمله این 19 نفر که در آخرین لحظات وصیت خود را با خون همرزمان شهید خود پشت پیراهنشان نوشته بودند ستوان امیری است که فرماندهی این عده را در اختیار داشت. ایاد برام زاده از نیروهای سپاهی و مدافعین سخت کوش خرمشهر بیان داشته است: متوجه مقاومت افرادی در دژ شده و خود را به سختی به آنجا رساندم، فرمانده این گروه مقاومت که ستوان امیری بود را یافتم و به او گفتم که دفاع در پادگان دژ فایدهای ندارد، چون همه بلوارها و خیابانهای شهر در دست دشمن است و از هیچ جهتی حمایت نمیشوید. ایاد برام زاده در ادامه میافزاید: ستوان امیری با آهی جانسوز و نگاهی محزون رو به من کرد و گفت: ایاد ایران سرزمین فراخ و بزرگی است اما برای عقب نشینی امیری وجبی جا ندارد، هرکه هر کجاست همان جا تا آخرین قطره خون دفاع کند. ستوان امیری و امثال او بودند که با آخرین توان خود در مقابل دشمن ایستاده و سرعت پیشروی دشمن را گرفتند. مقاومت این سلحشوران فرصتی ایجاد کرد تا مردم و خانوادههای بیدفاع، شهر را تخلیه کنند. مطمئناً اگر این غیورمردان در برابر دشمن ایستادگی نمیکردند عده زیادی از مردم خرمشهر کشته و مجروح میشدند.

خبر سقوط این پادگان برای صدام بسیار خوشایند بود، به طوری که با ساختن کاخ محکم و فولادی در این پادگان خود شخصا به پادگان آمده و صبحگاه برگزار کرد. در این صبحگاه به نیروهایش ترفیع درجه داده و به آنان روحیه بخشید. این نیز سندی دیگر است بر رشادت و دفاع جانانه نیروهای این پادگان در 34 روز مقاومت خرمشهر.

با سقوط پادگان دژ که عملا دیوار دفاعی و مقاومت خرمشهر به حساب میآمد نیروهای بازمانده شهر را تخیله کرده و سرانجام خرمشهر در تاریخ 4 آبان ماه پس از 34 روز مقاومت که عملا 48 روز بود سقوط کرد. ستوان زارعیان که از آخرین نفرات خارج شده خرمشهر بود روی دیوارهای شهر نوشت خرمشهر ما دوباره باز میگردیم و این چنین شهر را ترک کردند.

34 روز مقاومت خونین، فداکاری و از جان گذشتگی

قهرمانان پادگان دژ که نقش کلیدی را در دفاع از خرمشهر ایفا کردند، بدون توجه به درجه و مقام در 34 روز مقاومت خونین، فداکاری و از جان گذشتگی نشان دادند. تعداد زیادی از آنان شهد شیرین شهادت را نوشیده و به دنیای ابدی پیوستند و تعداد اندکی نیز شهادت تقدیرشان نبوده و با داشتن زخم در جسم و جان منتظر دعوت پروردگار هستند. این پادگان هویت 34 روز مقاومت کم نظیر است که از زیباترین، پرافتخارترین و مهمترین بخش تاریخ خرمشهر در دفاع مقدس به شمار میآید. سنگر کسانی که در این پادگان بر سر باورهایشان ماندند تا ما بمانیم، وطن و انقلاب بماند، پادگانی که نمادی از جان دادن در راه خدا و میهن است و همهی ارتشیان بدان میبالند. این قهرمانان دژ نشان دادند که نیروی ایمان، اراده و وطن پرستی ارتشیان قدرتی دارد که آنان با توسل به این نیرو در برابر هرگونه ادوات و تجهیزات پیشرفته نظامی، با هر استعداد و نیرویی توان مقاومت و ایستادگی دارند و تا ابد اجازه تجاوز به خاک میهن اسلامی را به هیچ کس نخواهند داد.

خبرنگار : علی اصغر ساعدی

منتشر کننده : زهره حاجیان

700700

کد خبر: 780906

وب گردی

وب گردی