ايسكانيوز - راهبرد: با گذشت بيش از يک سال از اعلام تشکيل گروه داعش که به گروه «دولت اسلامي» تغيير نام يافته، تلاشها براي مقابله با اين جريان افزايش يافته است. روند شکلگيري اين گروه از ابتداي قدرت يافتن جريان «ابو مصعب زرقاوي» تا اعلام ائتلاف با جبهه النصرة و اعلان خلافت ادعايي ابوبکر البغدادي در موصل، فراز و نشيبهاي بسياري را شاهد بود. با اين حال، استراتژي توسعهاي گروه «دولت اسلامي» از خرداد 93 تا کنون سه مرحله اساسي را پشت سر نهاده است:
1) استراتژي «نينوي»: تا فوريه 2014 گروه داعش روابط بسيار مستحکمي با سازمان جهاني القاعده و شخص ايمن الظواهري داشت، اما اختلافات بين دو گروه از اين پس باعث شد تا داعش تمامي روابط خود با القاعده را قطع کرده و از حمايت راهبردي و ايدئولوژيک آن بيبهره شود. با اين حال، روند فعاليت آن هرگز متوقف نشد.
از اواسط خرداد امسال، گروه داعش راهبرد مبتني بر سيطره بر استان نينوي و مناطق عربنشين و همچنين پادگانها، مراکز امنيتي و انبارهاي مهمات را در پيش گرفت. در اين راستا آنها توانستند بر مقر استانداري نينوي در شهر موصل دومين شهر بزرگ عراق سيطره يابند.
علاوه بر اين، تسلط بر زندانها و آزادي زندانيان يکي از مهمترين و سرنوشتسازترين اقدامات اين گروه در اين مرحله بود. همچنين بانکها و ديگر مراکز مالي و ذخاير نفتي نيز در دستور کار داعش قرار گرفت که توفيقات قابل توجهي در اين زمينه داشتند. تعداد پيکارجويان اين گروه در عراق در اين برهه تا 5 هزار نفر برآورد شده است.
علاوه بر تصرف نينوي، گروه داعش توانست مسيرهاي اصلي و منتهي به اين استان را در اختيار بگيرد و از جنوب به سوي بغداد و از شرق به سوي روستاهاي عربنشين مسير کرکوک پيشروي قابل ملاحظهاي داشته باشد.
2) استراتژي «اعلان خلافت»:از اواسط تير ماه، گروه داعشعمليات خود را بيشتر بر روي مناطق غيرسنينشين و اقليتهاي ديني متمرکز کرد. رويهيحاکم بر سياست داعش در اين برهه، مبتني بر «پاکسازي» بوده است. در اين راستا شاهد آن بوديم که اقليتهاي غيرمسلمان بين دو امر مختار مي شدند: يا اعلام اسلام (بيعت) و يا پرداخت جزيه.
همزمان، شاهد آن بوديم که جبهههاي جديدي به سوي داعش باز شد که بر روي استان «ديالي» و مناطق نزديک به ايران متمرکز بود. درگيريها براي تصرف پالايشگاه «بيجي» بزرگترين پالايشگاه عراق و پايگاه هوايي اسپايکرهم در اين مرحله بشدت افزايش يافت. ديگر دستاوردهاي اين گروه در اين مرحله نيز قابل توجه است: سيطره بر بيش از 75 درصد استان الانبار، عمليات تصرف سد «حديثة» بر روي رود فرات، تصرف جبهههايي وسيع در مناطق جنوبي بغداد بويژه منطقه «جرف الصخر»و مناطق کناري رود فرات از سمت استان الأنبار.
دستاورد مهم ديگري که گروه داعش در اين مرحله داشت اعلان «ولايت فرات» بود که در واقع مناطق «البوکمال» سوريه و «القائم» عراق را شامل مي شد و تا شهر رمادي مرکز استان الانبار ادامه داشت. دقيقا در زماني که اين گروه توانست صدها نفر از نظاميان ارتش را بين ديالى و كركوك و صلاح الدين و کمربند امنيتي بغداد مشغول خود کند، اين اعلان، بويژه با فروش مخفيانه نفت تاثير بسزايي در افزايش توان راهبردي و اقتصادي داعش داشت.
با اين وجود، مهمترين تحول استراتژيک داعش در اين برهه، اعلان رسمي «خلافت دولت اسلامي» از سوي ابوبکر البغدادي خليفه خودخوانده اين گروه در روز 29 جولاي بود. در واقع اين امر نقطه اوج آرماني بود که اين گروه طي يک سال براي آن تلاش کرد و همين مسئله نيز آنان را از شاخههاي القاعده جدا ميکرد. در همين روز أبومحمد العدناني سخنگوي اين جريان در پيامي ويدئويي اعلام کرد که نام اين گروه از اين پس به «دولت اسلامي» تغيير مييابد. اين گروه همچنين مدعي شد از اين پس بر تمامي مسلمانان «واجب» است که با «بغدادي» بيعت کنند.
ادعاي اعلان خلافت به نوعي معادلات منطقهاي را نيز تحت تاثير قرار مي داد. چرا که گروه بغدادي با نفوذ قابل توجه در ميان«سلفيان جهادي» علناً دولت-ملتهاي منطقه را تهديد کرده و هرگونه تقسيمبندي جغرافيايي پس از سايکس-پيکو را نامشروع و پيروي از «بت مليگرايي» ميدانست.
3) استراتژي توسعه و استقلال: در اين مرحله گروه داعش از فاز «بازسازي ظرفيتها» وارد فاز «توسعه و پشروي» به سمت مناطق کردنشين شد تا حوزه نفوذ استراتژيک و اقتصادي خود را افزايش دهد. تقريبا از اواسط مرداد ماه،شبه نظاميان «دولت اسلامي»توانستند تمامي مناطق درگير از جمله سد موصل و شهر ايزدينشين سنجار و شهر «زمار» در استان نينوي را به کنترل خود درآوردند.اهميت «زمار» از آن جهت بود که اين شهر مرزي ارتباط بين موصل و سوريه را براي داعشيها برقرار مي کرد. علاوه بر اين، تصرف «مخمور» نيز دستاوردي بزرگ بود چرا که اين شهر از اهميت بالايي براي کردهاي بارزاني برخوردار بود و لولههاي نفت کرکوک از آن عبور ميکرد. آنها همچنين توانستند ساختار نيروهاي پيشمرگه کُرد را که براي حفاظت از کردستان بسيج شده بودند در هم بشکنند. اتفاقي که موجي از ترس را در منطقه کردستان براه انداخت و حملات هوايي جنگندههاي آمريکايي به مواضع داعش را در پي داشت.
کمکهاي نظامي داخلي و خارجي به کردها به نوعي توازن بين نيروهاي پيشمرگه و شبه نظاميان داعش را در اين منطقه برقرار کرد تا جايي که شاهد عقبنشيني داعشيها به سمت موصل بوديم. بعد از اين مرحله، گروه داعش تغييراتي اساسي در ساختار نظامي خود ايجاد کرد. حضور گسترده و انبوه داعشيها از اين پس به گروههاي کوچکتر 200 تا 300 نفره تقسيم شد که از درگيريهاي مستقيم با ارتش پرهيز مي کردند و بيشتر در مناطق مسکوني متمرکز بودند.
همزمان،موضعگيري هاي منطقهاي و بين المللي عليه داعش نيز شدت گرفت. هم انتشار فيلم اعدام خبرنگار آمريکايي و هم اعلام بيعت برخي گروهها با داعش در اردن و مصر و کشورهاي خليج فارس، نقش اساسي در اينباره ايفا کرد. در واقع، از پايان مرحله راهبردي سوم شاهد اين هستيم که اين گروه، بويژه بعد از شکست در جبهه «آمرلي» و سليمان بيك، دچار تزلزل جدي در فعاليت خود شد. سر و سامان گرفتن نيروهاي پيشمرگه باعث شد داعشيها در تصرف منطقه ضلوعيه در استان صلاح الدين و درگيري با عناصر «عصائب اهل الحق»و نيروهاي مردمي ناکام بمانند.
رهبري گروه «دولت اسلامي» در اين برهه به منظور بازيابي توان روحي و بهبود مشروعيت سازمان، طرح گفتمان «جنگ با اتحاد صليبي» را مطرح کرد. اين امر که پيش از اين پس از اشغال عراق بدست آمريکاييها از سوي محافل منتسب به القاعده در عراق نيز مطرح شده بود بدنبال آن است تا با طرح دغدغه يک «جهاد مقدس» نيروهايي را از مناطق مختلف جهان را به سمت عراق جلب کند.
از سوي ديگر، شاهد نوعي تلاش آشکار گروه "دولت اسلامي" براي استقلال مالي و نظامي نيز هستيم که از آن ميتوان به مرحله "خوداتکايي"ياد کرد. گزارشها در اين برهه ظرفيتهاي نظامي اين گروه در سوريه و عراق را تا دو ميليارد دلار برآورد کرده است. در زمينه مالي،آنها توانستند بر بسياري از حوزههاي نفتي شمال سوريه و مناطق شمالي و غربي عراق سيطره يابند که گفته ميشود روزانه 3 تا 4 ميليون دلار برايشان سود داشته است.اين گروه به مرحلهاي رسيد که تقريبا تمامي نيازهاي مالي خود را از طريق باجخواهي، ماليات و فروش نفت تامين ميکرد. اين خوداتکايي مالي و نظامي البتهپيامدهاي منطقهاي مهمي داشت:
1)افزايش توانايي سازمان در جهت مانور و باجخواهي سياسي در نتيجهي رويکرد مبتني بر تهديد منطقه خليج فارس و کشورهاي اروپايي.
2)در حالي که تا پيش از اين گفته ميشد طرفهاي منطقهاي همچون عربستان يا قطر از اين گروه حمايت ميکردند، از اين مرحله گروه «دولت اسلامي» به نوعي استقلال در سياستگذاري رسيد که اين گروه را از لحاظ راهبردي و تصميمسازي غيرقابل کنترل کرد.
3)افزايش توان ساختار نظامي براي درگيريهاي نامنظم. واقعيت آن است که گروه «دولت اسلامي» به واسطه استفاده از فرماندهان و نخبگان نظامي دوره «صدام حسين» از تجربه قابل توجهي برخوردار بوده است. تجربه مراحل قبل ثابت کرد که اين گروه ارتشي از پيکارجويان حرفه اي در اختيار دارد که چه بسا شمار آنها در عراق و سوريه از 30هزار نفر نيز فراتر ميرود.
واقعيت آن است که عليرغم حضور گروههاي مسلح معارض در عراق، گروه «دولت اسلامي» به سازماني توانمند تبديل شده است. گروهي که علاوه بر درگيري با حاکميت، ديگر جريان رقيب خوديعنيسازمان القاعده را نيز به چالش کشيده است. تقريبا تمامي جريان هاي مرتبط با القاعده در عراق زير سايه گروه «دولت اسلامي» جمع شده و در سوريه نيز جبهه النصرة ياراي رقابت با اين گروه را ندارد.
با اين وجود، بايد ديد تحولات پيش رو چه سرنوشتي نصيب آنها خواهد کرد.شکست هاي اخير داعش و از دست دادن سيطره بر برخي ميدان ها و تاسيسات نفتي و نيز اقدام مسئولان به پيگيري قاچاق نفت از طريق مرزها درآمدهاي اين گروه را بشدت کاهش داده است.به نظر ميرسد گروه داعش به سبب فقدان پشتوانه مسنجم ايدئولوژيک و نارضايتي عمومي از عملکرد اين گروه با چالشهايي جدي و آيندهاي بشدت آسيب پذير مواجه خواهد بود.
محمدرضا عشوري مقدم
* پژوهشگر مسائل گروه هاي اسلامي
کد خبر: 82012