روایت پدر "شهید حججی" از ماجرای رفتن پسر تا شهادت

پدر شهید "محسن حججی" با بیان اینکه شهادت محسن ثابت کرد می‌توان در هرزمانی شاهد عاشورا بود، گفت: پسرم برای سوریه رفتن نذر کرده بود پای پدر و مادرش را ببوسد تا رضایت ما را جلب کند.

به گزارش ایسکانیوز به نقل از تسنیم، شهید محسن حججی شهید سربریده‌ای که این روزها به‌وفور شاهد تصاویر منتشرشده از او در فضای مجازی هستیم به ما جوانان نشان داد واقعه عاشورا چگونه رخ داد.

محسن با شهادتش برای ما از واقعه‌ای گفت که تاریخ همیشه از ایستادگی و مقاومت و عزت آن یاد خواهد کرد و اکنون محسن به‌عنوان نماد اسارتی که خاندان حسین(ع) در شام غریبان و دردی که امام حسین(ع) در ظهر عاشورا متحمل شد، تبدیل و شناخته می‌شود.

خبر اسارت و شهادت محسن تمام دنیا را تکان داد و همه را وادار به عکس‌العمل کرد. ما هم به‌بهانه شهادت این مدافع حرم گفت‌وگویی داشتیم با پدر شهید حججی تا از ناگفته‌های زندگی او بیشتر بدانیم.

از دوران کودکی شهید برایمان تعریف کنید؟

حججی: فرزند من از ابتدا در امور فرهنگی و تبلیغاتی بسیار فعال بود و من او را این‌گونه تربیت نکرده بودم بلکه او تربیت‌شده اهل‌بیت(س) بود و شکر خدا همان‌گونه که خودش آرزو داشت تحویلش گرفتند و سبب سرافرازی ما شد.

خود شما هم ازجمله فعالان دوران دفاع مقدس بودید، برایمان از آن دوران تعریف کنید؟

حججی: ما هم در زمان خودمان به‌اندازه توانی که داشتیم در جبهه حضور پیدا کردیم اما لیاقت شهادت نداشتیم شاید خداوند در تقدیر ما چنین روزی را نوشته بود و بابت آن هم خوشحال هستم.

از خاطره آخرین دیدار و وداع با پسرتان تعریف کنید؟

حججی: اخلاص محسن بسیار زیاد بود، آخرین باری که برای خداحافظی آمد با خواهران و مادرش این اخلاص بیشتر شده بود.

محسن حدود یک ساعت قبل از اعزام و حرکتش به دیدار ما آمد و دقایق آخر به ما اطلاع داد و لحظه‌ای که آمد به ما گفت: «من نذر کردم در مشهد که اگر شما رضایت دهید و شرایط رفتن به سوریه برای من فراهم شود پای شما ببوسم». این صحبت فرزندم در آن لحظه قلب ما را به درد آورد و این خاطره تا ابد در ذهن من زنده خواهد ماند.

از ازدواج و همراهی عروستان در این مسیر بگویید؟ ایشان راضی به رفتن آقا محسن بودند؟

حججی: محسن 25 سال سن داشت و 5 سال پیش ازدواج کرد. محسن با همسرش در یک مؤسسه فرهنگی با یکدیگر آشنا شدند و زمانی که ازدواج کردند دقیقاً با هم یکی شده و پابه‌پای هم تلاش می‌کردند و به‌معنای واقعی ازدواج کاملی بین این دو نفر سر گرفت.

مصداق این تعامل در زندگی مشترک هم به شهادت رسیدن فرزند من و ادامه راهش توسط عروسمان است که جای تشکر دارد چون همیشه همراه پسر ما تلاش می‌کرد.

یک سری پیام و صدا هم در فضای مجازی منتشر شد که این مطالب را تصدیق می‌کرد و همچنین ارادت ویژه شهید حججی به امام خمینی(ره) را نشان می‌‌داد، دراین‌باره توضیح می‌دهید؟

حججی: ایشان مقلد رهبر کبیر انقلاب بودند و در تمامی زمینه‌ها آقا را قبول داشتند و حتی زمانی که در امور فرهنگی شرکت می‌کردند هم به‌شدت روی این مسئله توصیه و تأکید داشتند.

نحوه شهادت فرزند شما شباهت زیادی به صحنه کربلا و شهادت امام حسین(ع) دارد و دیدن این صحنه و توصیف آن قطعاً برای شما بسیار سخت است، به‌نظرتان این شباهت در شهادت چه پیامی را منتقل می‌کند؟

حججی: در حقیقت من اصلاً طاقت دیدن عکس‌ها و فیلم‌هایی را که لحظه اسارت و شهادت فرزندم نشان می‌داد نداشتم اما وصف آن را شنیدم.

کسی که از ابتدای زندگی با مکتب عاشورا بزرگ شود در تمام طول زندگی کوتاه یا بلند خودش از امام حسین(ع) و اهل بیت(س) دم بزند در همان مسیر قدم برمی‌دارد و آخر سر هم با همان مکتب محشور خواهد شد.

پسر من همان‌طور که در خاطراتش به آن اشاره کرده بود و همچنین وصیتی که اکنون برای فرزندش باقی گذاشته هدف خود را رسیدن به این مکتب بیان کرده و تأکید کرده که آرزویش این است به این شکل به شهادت برسد.

زمانی که محسن از طرف اهل بیت(س) طلبیده شد همان صحنه را برای شهادت او مجسم کردند تا پیامی باشد برای کل جهانیان که می‌توان عاشورا را در هر زمانی دید منتها باید دین و بینش در بیننده وجود داشته باشد تا بتواند آن را درک کند.

تصاویری که از لحظه اسارت پسر شما در فضای مجازی منتشر شده به‌خاطر نگاه باصلابت و اقتداری که ایشان دارند برای جوانان امروزی بسیار غرور‌آفرین است، احساس شما نسبت به این تصویر چیست؟

حججی: همین که فرزند من درحال اسارت با وجود اینکه مجروح بود ارزشی برای داعش قائل نبود، باعث افتخار و سربلندی ماست.

داعش برای ما عددی نیست بلکه تفاله ایادی استکبار و وهابیت است و آنها باید این پیام را بگیرند که قادر نیستند با بسیجی‌های مسلمان رودررو شده و مقابله کنند.

درحال حاضر داعش با بدترین شیوه‌ها قصد تخریب افکار عمومی به‌ویژه قشر جوان جوامع را دارد، نظر شما درباره این مسئله چیست؟

حججی: داعش قصد ایجاد جنگ روانی بین مردم را دارد اما خبر ندارد این قبیل امور بین مسلمانان هیچ تأثیری ندارد چون زمانی که یک نفر با فرهنگ عاشورا آشنا شود درک چنین اتفاقاتی برای او طبیعی است.

اوضاع و احوال مادر شهید حججی این روزها چگونه است؟

حججی: خدا را شکر مادرشان صبوری کرده و با شهادت فرزندمان کنار آمده است.

با توجه به اینکه ایام محرم نزدیک است و ارادت ویژه‌ای که آقا محسن به امام حسین(ع) داشتند، اگر امروز فرزند شما در این دنیا بودند چه پیامی برای ما جوانان داشتند؟

حججی: قطعاً پسرم مانند همیشه که روی این مسئله تأکید داشت این بار هم می‌گفت «مکتب امام حسین(ع) و قیام عاشورا را فراموش نکنید، از این وقایع و حضور اشخاص مختلف مثل امام حسین(ع)، حضرت علی اکبر(ع) و غیره در این حادثه تاریخی درس بگیرید و آن را به خاطر بسپارید».

یکی از بهترین‌ خاطراتی را که با شهید داشتید تعریف کنید؟

حججی: آخرین باری که ما به مشهد رفتیم ایشان از خیلی قبل‌تر اصرار داشت به سوریه برود و ما مخالفت می‌کردیم چون قبلاً یک بار رفته بود و اکنون بچه کوچک داشت و امور شخصی او بود و ما می‌گفتیم «چند روزی صبر کن حداقل کار ساخت خانه تمام شود».

ماه رمضان بود که محسن ما را به سفر مشهد برد و شب‌های قدر را با یکدیگر در صحن و حرم امام رضا(ع) تا صبح سر کردیم و زمانی که احیا تمام شد و ما رفتیم به‌سمت هتل تا صبحانه بخوریم محسن رفت کنار ضریح و از آنجا به ما زنگ می‌زد و التماس دعا داشت و می‌گفت: «تو رو خدا دعا کنین و رضایت بدین من برم سوریه»، که در آخر هم به خواسته خودش رسید.

شنیدیم ایشان برای رفتن به سوریه پیگیری‌های زیادی انجام دادند، درست است؟

حججی: بله، ایشان چون قبلاً هم یک مرتبه اعزام شده بود زمانی که هم که برگشت فقط جسمش اینجا بود و روحش در جای دیگری سیر می‌کرد چون ما هرچه می‌گفتیم اصلاً متوجه نمی‌شد و معلوم بود فکر و روحش جای دیگری است.

اگر روزی فرزند شهید حججی از شما درباره پدرش پرسید درباره آن شهید چه می‌گویید؟

حججی: محسن برای پسرش یک وصیت‌نامه جدا نوشته و اگر خودش این وصیت‌نامه را ببیند همه چیز را خواهد فهمید اما اگر من بخواهم فقط یک جمله به او بگویم این است که «پدرت رفت تا شام غریبان دیگری تکرار نشود».

901

کد خبر: 826114

وب گردی

وب گردی