معلمی فقط عشق می خواهد/رتبه بندی معلم ها را از رسالت خود دور کرده است

معلم شدن فقط عشق می خواهد. این، جمله آموزگاری است که تجربه ۶ سال درس دادن در ۵ روستا را دارد و معتقد است که اگر غیر از این باشد، نظام تعلیم و تربیت ره به جایی نمی برد.

به گزارش ایسکانیوز و به نقل از مهر؛ متولد سال ۱۳۶۷ و اهل کرمانشاه است. ۶ سال است، آموزگار رسمی نظام تعلیم و تربیت شده است.

در شهرستان اسلام آباد غرب، منطقه «حمیل» مشغول به خدمت است. سال تحصیلی جدید را در روستای «سراب هرسم» آغاز کرده است. ۶ سال است که در روستاهای مختلف آموزگاری را تجربه می کند. سال تحصیلی گذشته محل خدمتش، روستای «مومنایی» بوده است، روستایی که دانش آموزانش در کانکس درس می خواندند اما امسال صاحب مدرسه شده اند.

برای رسیدن به مدرسه روستای سراب هرسم، باید ۱۰۰ کیلومتر مسافت طی کند. راه طولانی و بالا بودن کرایه ماشین او را مجبور می کند تا شب ها را نیز در مدرسه سپری کند و هفته ها از خانواده دور باشد. او در فضای مجازی نیز فعال است. با استفاده از شبکه های اجتماعی در تلاش است تا مدرسه و روستا را مطرح می کند و به مردم بشناساند.

بیتوته در مدرسه

او درباره شرایط خودش می گوید: روزانه حدود ۴ ساعت در مدرسه درس می دهم و حقوق این ۴ ساعت را دریافت می کنم، اما ۲۰ ساعت باقی مانده را هم مجبوریم در مدرسه بیتوته کنم.

این اوضاع برای یک سرباز معلم یا به صورت موقت قابل تحمل است اما برای بنده که ۶ سال است با این وضعیت دست به گریبانم بسیار سخت است. مطمئنم مسئولانی که به درخواست های ما بی توجه هستند، خودشان نیز این وضعیت را حتی برای یک هفته نمی توانند، تحمل کنند.

نیکو بیان می کند: شرایط ما معلم های جوانی که مجبوریم دور از خانواده و محل زندگی باشیم، بسیار سخت است. دریافت حقوق پایین نیز این سختی ها را غیرقابل تحمل تر می کند. تصور کنید جایی کار می کنید و یک میلیون تومان حقوق می گیرید اما محل کارتان آنقدر دور است که مجبورید نصف حقوقتان را صرف رفت و آمد کنید. مسلم است، اگر مجرد باشید باز مخارج ثابت دیگری دارید که ۵۰۰ هزار تومان باقی مانده گوشه ای از آنان را هم پر نمی کند.

او ادامه می دهد: برای این شغل به هیچ وجه صرف نمی کند، فرد دور از خانه و خانواده در یک اتاق کوچک با امکانات ضعیف نظیر نبود آب و گرمایش نامناسب به زندگی ادامه دهد و مسئولیت بزرگ آموزش و پرورش فرزندان این مملکت را هم به دوش بکشد.

معلمی فقط عشق می خواهد

این آموزگار روستا با صراحت می گوید: اگر به معلمی، به عنوان یک شغل نگاه شود تقریبا بدترین انتخاب ممکن است و بزرگان ما درست گفته اند که این شغل تنها عشق می خواهد. فرهنگیان با مشکلاتی رو به رو هستند که گاهی مضحک به نظرمی رسد، برای نمونه، هرگاه به فروشگاه یا جایی که طرف قرارداد با فرهنگیان باشد رفتم، عذرم را خواستند و گفته اند که باید به شهر محل کارم بروم و از آنجا خرید کنم چرا که کارمند آن شهر هستم. ممکن است برخی فکر کنند این شرایط معلم موقتی است. اما من شش سال است همین وضعیت را دارم.

او ادامه می دهد: نقل و انتقال معلم ها هم که براساس امتیاز است و طبق شاخص های درنظر گرفته شده، معلم جوانی که به منطقه ای دور اعزام می شود از تمام همکارهایش امتیاز کمتری دارد و تقریبا ۲۰ سالی طول می کشد که امتیازش به حدی برسد که بتواند انتقالی بگیرد. به معنایی دیگر؛ اگر معلمی بومی منطقه ای نیست برای منتقل شدن به شهرش هیچ اولویتی ندارد.

فرار آموزگار به مقاطع بالاتر برای به دست آوردن جایگاه اجتماعی

او با صراحت می گوید: معلم ابتدایی شان اجتماعی و مالی درخور و مناسبی ندارد. در حالیکه؛ دوره ابتدایی مهمترین مراحل آموزش و پرورش افراد جامعه است اما در بین معلمین و افراد جامعه کمترین وجهه را دارد. همین مسئله باعث می شود که معلم ابتدایی برای بدست آوردن وجهه و بهبود وضعیت مالی خویش به سوی مقاطع بالاتر فرار کند.یعنی تلاش می کند، معلم راهنمایی بشود و بعد از آن به دبیرستان و هنرستان برود. این مسیر به همین شکل تا معاون شدن و رسیدن به صندلی ریاست ادامه دارد.این تعریف اشتباه از پیشرفت عواقب زیادی دارد،این پیشرفت نیست، فرار است.

معلم ابتدایی باید در کار خود پیشرفت کند. یعنی سال بعد هم معلم ابتدایی بماند اما سعی کند معلم بهتری نسبت به سال گذشته باشد این از نظرم یعنی پیشرفت.

او تاکید می کند: جوانان که تازه استخدام می شوند معمولا در کارشان بسیار پر انگیزه هستند و تمام تلاششان را در سر کلاس بکار می گیرند اما بعدها متوجه می شوند، کسی برای زحمت و تلاششان ارزشی قائل نیست و فلان آقا که در کلاس فقط رفع تکلیف کرده و دنبال امتیاز جمع کردن برای ارتقای وضعیت یا رتبه بندی بوده است دارای جایگاه بهتریست.همین باعث می شود معلم جوان انرژی و توان خود را دیگر صرف کلاسش نکند بلکه صرف شرکت در جشنواره ها و مسابقات و شرکت در دوره هاب های ضمن خدمت کند تا بتواند امتیاز جمع کند و در کارش ترقی کند.به همین سادگی یک معلم خوب تبدیل به یک معلم بد می شود.این فرهنگ اشتباه است که معلم را بی انگیزه و بی انرژی می کند.این تعاریف برعکس و اشتباه از پیشرفت و ترقی نه تنها معلم خوب تولید نمی کند بلکه معلم خوب را تبدیل به معلم بد می کند.

ملاک های انتخاب معلم نمونه درست نیست

این معلم روستا بیان می کند: ملاک های معلم نمونه درست نیست، هیچکدام از این معیارها مرتبط به کلاس درس نیست.یعنی اصلا به معلمی کردن مربوط نمی شود.گاهی معلم های خوب از خوب بودن پشیمان می شوند.

او ادامه می دهد: این فقط گوشه ای از مشکلاتی بود که یک معلم تازه استخدام با آن مواجه است. شاید برای بنده و معلم هایی که عاشق کارشان هستند این شرایط کمی متفاوت باشد اما مشکلات را هم نمی توان نگفت و از معلم ها انتظار داشت دست از دنیا بشویند و با عشق به کارشان بپردازند.

او ادامه می دهد: هنگامیکه سر کلاس می روم تمام مشکلات و خستگی هایم را از یاد می برم. این دانش آموزان هستند که با صفای دل خود و آن صورت های مهربانشان انگار که در خاکستر من می دمند و روح من را جلا می دهند با تمام وجودم افتخار می کنم که مشغول خدمت به آنان هستم. اهالی روستاهایی که در آنجا مشغول به آموزگاری بودم نیز به من لطف زیادی داشته اند، همیشه و حتی بیشتر از حد توانشان لطف داشته اند.

او تاکید می کند: اولین سال خدمتم در روستای «علی آباد» گذشت، برایم ماندن در آنجا بسیار دشوار بود اما اهالی روستا از هر کار که در توانشان بود کوتاهی نمی کردند. در این شش سال در روستاهایی خدمت کرده ام که همیشه مدیونشان خواهم بود.

او درباره ی مدرسه ای که مشغول به خدمت است نیز بیان می کند: امسال در یک روستای جدید به نام «سراب هرسم» مشغول به خدمت شدم.

اولین روز که سر کلاس رفتم از اخلاق و رفتار احترام آمیز بچه های کلاس تعجب کردم. اخلاق و رفتار شایسته ی بچه ها نشان از فرهنگ بالای خانواده ها ی آنان داشت. با دانش آموزان کلاسم که پایه های چهارم، پنجم و ششم هستند هم صحبت شدم و متوجه شدم از لحاظ درسی هم بی نقص و فوق العاده هستند.

او با اشاره به عشق برخی به حرفه معلمی به عنوان مثال به مدیر مدرسه ای که هم اکنون در آن مشغول کار است اشاره می کند و می گوید: مدیر مدرسه ما آموزگار نیز است. شاگردهایم که از لحاظ درسی عالی هستند همه شاگرد ایشان بوده اند و سال های آخر خدمتش را سپری می کند. متاسفانه از بیماری های متعددی رنج می برد، اما هنگامی به کلاس می رود دیگر خارج نمی شود. بچه ها به زنگ تفریح می روند اما او سر کلاس است و همیشه چند دانش آموز که نیاز به کار بیشتر دارند، دور میز ایشان جمع شده اند و او به آنان درس می دهد و ضعف هایشان را جبران می کند. او با این وضعیت جسمی و سن بالا آنقدر برای بچه ها توان و انرژی می گذارد واقعا شایان تقدیر است.

باید معرفت معلمی را از پیشکسوتان آموخت

او ادامه می دهد: واقعا لازم است چنین معلم هایی برای من و دیگر معلم های جوان کلاس هایی برگزار کنند و معرفت معلمی کردن را به ما یاد بدهند. متاسفانه افراد منفعت طلب هرگز اجازه نمی دهند که امثال مدیر این مدرسه، جایگاه و شأنی که لیاقتش را دارند بدست بیاورند. چرا که این معلم های خوب هرگز برای گرفتن حق خود به این اداره و آن اداره نمی رود که خوب بودن خودش را ثابت کند چراکه اولویت او چیز دیگری است.

او تاکید می کند: این وظیفه ی مسئولین اداره است که این گنج ها را کشف کنند و شرایطی مهیا کنند که نور معرفت و علم ایشان به ما معلم های جوان و کم تجربه بتابد و از وجودشان بهره مند شویم.

رتبه بندی معلم ها را از رسالت خود دور کرده است

وی با انتقاد از طرح رتبه بندی می گوید: کسانی که این امتیاز بندی و رتبه بندی ها را تدوین کردند این فجایع را به بار آورده اند. برخی از معلم ها تنها به دنبال جذب امتیاز هستند.

شاید مسئولان وزارت خانه، قصد داشتند در بین معلم ها انگیزه برای پیشرفت و کسب علم ایجاد کنند اما در عمل فاجعه به بار آورده اند و معلم را از وظیفه اصلی خود دور کرده اند.وقتی معلم جوان و با انگیزه در حال تدوین برنامه برای نیازهای واقعی کلاس است،همکارهایش به فکر تدوین برنامه برای داورهای جشنواره ها هستند تا امتیاز بدست آوردند.

او بیان می کند: متاسفانه با این سیستم رتبه بندی و امتیاز دهی آموزش پرورش معلم خوب تولید نمی کند، معلم های خوب را هم از رسالت خود دور می کنند.حواس معلم ها را از کلاس درس پرت و به سمت شرکت در جشنواره و کلاس ضمن خدمت و هرچیزی که امتیازی برای آنان دارد، سوق می دهد.

او با صراحت بیان می کند: چند وقت پیش با فردی هم صحبت شدم که از مسئولین عالی رتبه ی آموزش و پرورش یکی از استان ها بود.نشست ما در یک محل خصوصی بود به همین خاطر باهم راحت بودیم. وقتی که از کارم و از دانش آموزان روستا با او صحبت میکردم با طعنه گفت؛احساساتی هستم و بعدا می فهمم چه کلاهی سرم رفته است.چند ساعت بعد باید برای جلسه ای در اداره خرید می کرد و با او او همراه شدیم، دیدیم که فاکتورهای خریدش را بدون هیچ ابایی دستکاری کرد و رقم غیر واقعی نوشت.این را می گویم که مسئولین توجه داشته باشند چه کسانی پشت میزها و منسب ها می نشینند و سیستمی که آنان تدوین کرده اند راه را برای پیشرفت چه کسانی باز می کند.این مشکلات آموزش پرورش به دلیل ایراد در قوانین و فرهنگ غلط است.

با افزایش حقوق مشکلات آموزش و پرورش حل نمی شود

او بیان می کند: حقوق معلم کم است اما اعتقاد ندارم با افزایش حقوق مشکلات آموزش و پرورش حل می شود. مشکلات زیادی به دلیل کمبود حقوق و تامین نبودن معیشت معلم ایجاد می شود اما بیشتر مشکلات به دلیل مسایل فرهنگی است.

کار فرهنگی کردن خیلی سخت است. باید جشنواره یا برنامه ای فرهنگی برگزار کرد تا بتوانیم فرهنگسازی کنیم.بهترین راه این است که هر شخص بر روی خودش تمرکز کند و سعی کند خودرا اصلاح کند. معلم باید نگرش معنوی به شغلش داشته باشد نه اقتصادی.

چند پایه بودن و یک معلم داشتن ظلم به دانش آموزان است

او در ادامه صحبت هایش به کلاس مختلط و چند پایه اش اشاره می کند و می گوید: اولین ظلمی که به دانش آموزان ابتدایی می شود این است که یک معلم برای خودشان ندارند. با سه پایه در یک کلاس درس می خوانند و معلم مجبور است زمان را بین آنان تقسیم کند.برای همین همیشه وقت کم می آید و زمان برای برنامه های جانبی نمی ماند.در برخی مدارس نیز معلم مجبور است از پایه اول تا ششم را در یک زمان و یک کلاس درس بدهد.

عدم واریز سرانه به مدارس روستایی

این آموزگار تصریح می کند: مدارس فقط اسمشان دولتی است. والدین باید تمام هزینه ها را بدهند.از ریال اول تا آخر.خیلی وقت است که مدارس روستایی حتی یک ریال هم سرانه ندارند در صورتی که فقط یک میلیون تومان هزینه وسایل گرمایش آنان است.گرمایش هم متاسفانه در برخی از مدارس رو ستایی نفتی و خطرناک است. فقط برخی مدارس انگشت شمار مثل مدرسه ما به شوفاژ مجهز هستند.

فضای مدرسه باید شاد باشد

این آموزگار روستایی بیان می کند: دانش آموز حق دارد فضای مدرسه اش شاد و جذاب باشد و با میل به مدرسه بیاید. متاسفانه در روستاهای پیشرفته و با توجه وضعیت مناسب بهداشت خانواده ها، هنوز مدیران دانش آموزان پسر را مجبور می کنند موی سرشان را بتراشند و این مسئله بسیار آزارشان می دهد.جدا از هر چیزی این موضوع توهین آمیز است.دانش آموزی که موی سرش مرتب و تمیز است و وضعیت بهداشتش مناسب است چرا باید موی سرش را بتراشد.

او بیان می کند: دانش آموزان نزده بنده از این اقدام، شکایت و ناله می کنند و خیلی از آنان ترجیح می دهند به مدرسه نیایند تا اینکه به اجبار کچل کنند.چرا باید با همچین رفتاری دانش آموز را از مدرسه فراری داد و روحیه اش را تخریب کرد.

او تاکید می کند: باید مسئولان در هر پستی که هستند از مدیر تا وزیر انتقاد پذیر باشند تا مشکلات بیان شود تا راه حلی برای آنان پیدا شود. با عصبانیت مشکلات حل نمی شود.باید برای معلمان فضای نقد را فراهم کنند.

نیکو یک ماه است که به روستای هرسم سراب اعزام شده است، او را وادار کرده اند تا به روستایی دیگر روند و یک آموزگار بومی خانم را جایگزین کنند. او از این اقدام ناراضی است و می گوید: دانش آموزانم بسیار ناراحت هستند. از ناراحتی آنان خود نیز ناراحتم و می دانم اگر در روستا بمانم سطح علمی دانش آموزانم را بالاتر می آورم اما متاسفانه به اجبار به روستایی دیگر منتقلم خواهند کرد.روستایی که ۱۰ دقیقه با این روستا فاصله دارد. به دلیل صمیمت با دانش آموزان رفتن به روستای دیگر برایم سخت است.

مسئولان آموزش و پرورش منطقه حمیل نیز علت تاکید بر انتقالی این آموزگار را استفاده از معلم بومی خانم که امسال استخدام شده است می گویند و چون نیکو از کرمانشاه به این روستا آمده، از دیدگاه آنان برای او تفاوتی ندارد، در روستاهای دیگر نیز تدریس کند.

اینها مسائل بخشی از دردل های یک معلم تازه کار است. معلمی که با انگیزه جوانی خود را برای خدمت به نسل آینده می دهد. نکته های نهانی در دردل های این آموزگار جوان وجود دارد. نکته هایی است که خیلی از معلم ها به آن تاکید دارند و اگر به آن توجه کرد خیلی از مشکلات نظام آموزشی کشور حل می شود.

705

کد خبر: 849102

وب گردی

وب گردی