حیات دوباره جریان ملی ضدصهیونیستی

تحلیلگر و اندیشمند مطرح فلسطینی در تحلیلی به بررسی جایگاه و موقعیت محور مقاومت و بازدارندگی در منطقه با توجه به پیروزی‌ها و موفقیت‌های چشمگیر فلسطین و در مقابل آن، وضعیت محور سازش پرداخته که به سبب شکست‌های متوالی که متحمل شده به آن محور شکست اطلاق کرده است.

به گزارش ایسکانیوز «عبدالستار قاسم» در تحلیل خود در پایگاه المیادین به بررسی چگونگی شکل گیری محور مقاومت ، بازدارندگی و جایگاه و موقعیت آن در مقابل وضعیت محور سازش یعنی محور غربی صهیونیستی عربی پرداخته است.

در این تحلیل آمده است: محوری وجود دارد که خود را محور مقاومت یا بازدارندگی می نامد که این محور از تهران آغاز می شود و پس از عبور از بغداد به دمشق و سپس بیروت می رسد،محوری که منتظر پیوستن گروه‌های فلسطینی است که همچنان در این زمینه تردید و درنگ می کنند و از قطب بندی و ائتلاف می ترسند، برخی از آنها(جنبش فتح) تکلیف خود را با پیوستن به رژیم صهیونیستی و آمریکا یکسره کردند، آنها در اردوگاه اسلو هستند، برخی از این گروه‌های فلسطینی به پیروزی جنبش‌هایی در برخی کشورهای عربی خوش بین بودند که مناصب و جایگاه‌هایی را که در برخی کشورهای عربی به دست آورده بودند، هم اکنون از دست داده اند. (مانند جنبش حماس که به حکومت اخوان المسلمین و رئیس جمهور وابسته به آن یعنی محمد مرسی در مصر چشم دوخته بودند).

در مقابل محور مقاومت، محوری به نام محور سازش وجود دارد که تاکنون خود را علنی نکرده و گمان نمی کنم در آینده هم چنین کاری انجام دهد، این محور همچنان طعم تلخ شکست را خواهد چشید، اما به اقدامات خصمانه خود برای ضربه زدن به ارکان محور مقاومت برای خلاص شدن از دست آن ادامه خواهد داد، محور شکست همچنان به توطئه چینی ادامه خواهد داد و البته معتقد نیستم که محور مقاومت در مقابل این تحرکات تماشاگر خواهد بود، محور مقاومت، صحنه را برای قدرتهای عربی و غیر عربی ترک نخواهد کرد تا به خرابکاری در منطقه دست بزنند.

چرا به محور سازش،محور سازش می گوییم؟ به خاطر اینکه همواره برای حفظ شرایط موجود تلاش می کند، این محور برای خدشه وارد کردن به یک اصل تاریخی که می گوید تاریخ در حال تغییر مستمر است، تلاش کرده است. این محور تلاش می کند وضعیت موجود را حفظ کند، زیرا گمان می کند چون پول دارد می تواند طرفداران و منافقین و کسانی که دلهایشان بیمار است را به سمت خود جذب کند. اما محور مقاومت، متعلق به آینده است و کسی که متعلق به گذشته است و گمان می کند که تاریخ تغییر نمی کند، نمی تواند بر آینده (محور مقاومت) پیروز شود، گذشته تمام شده و پایان یافته است و نمی تواند به زندگی برگردد تا آینده را شکل دهد.

قاسم در ادامه این تحلیل آورده است: من به دنبال آن نیستم که یکی از قطب های محور شکست را مشخص کنم، زیرا این مسئله به خودشان ربط دارد، ولی به سبب آنکه چشمانشان را بسته اند، ضروری می دانم که درباره برخی از آنها نظر بدهم، اولا این محور شامل رژیم صهیونیستی و پس از آن مزدوران عربش است که در بسیاری از مناسبت‌ها و رویارویی‌ها از این رژیم حمایت و پشتیبانی می‌کنند. این مزدوران و همپیمانان غالبا، رژیم‌های قبیله ای در حال درگیری با یکدیگر بر سر قدرت هستند که در راس آنها رژیم سعودی و رژیم‌هایی که از آن در حاشیه خلیج فارس تبعیت می کنند، قرار دارند. همچنین جریان موسوم به 14 مارس در لبنان هم در این اردوگاه قرار دارد که به شدت برای مشغول کردن حزب الله به فتنه‌های داخلی و همچنین غرق کردن لبنان در عملیات و حملات تروریستی تلاش می‌کند، ولی سردمدار این محور، ایالات متحده آمریکا است که از وزن و جایگاه خود همواره برای خرابکاری و ویرانی در منطقه و تجزیه آن و البتع مشغول کردن آن به جنگ‌های ویرانگر در راستای منافع رژیم صهیونیستی استفاده می کند.

از نظر تاریخی مدت زیادی از تشکیل محور مقاومت نمی گذرد، اما در عین حال به طور ناگهانی و غیر منتظره هم شکل نگرفته است، این محور با پیروزی انقلاب اسلامی ایران آغاز شد و در ادامه با تشکیل جنبش حزب الله در لبنان و شعله ور شدن آتش مقاومت بر ضد اشغالگری صهیونیستی در جنوب لبنان همراه شد، این محور میزان و حجم تاثیرگذاری و کارامدی خود را با بیرون راندن اشغالگران صهیونیست از جنوب لبنان نشان داد، محور مقاومت با جنگ جولای 2006(جنگ سی و سه روزه) تقویت شد و حزب الله با این جنگ جایگاه بزرگی پیدا کرد. سوریه هم در خلال مقاومت لبنان بر ضد اشغالگری صهیونیستی وارد این محور شد و دروازه های خود را به روی سلاح‌های ایرانی برای عبور به سمت لبنان گشود،سوریه با قدرت در تجهیز حزب الله به سلاح‌های لازم به ویژه سلاح های موشکی سهیم بود تا شکست به رژیم صهیونیستی تحمیل شود، زمان گذشت تا اینکه القاعده و پس از آن داعش و جبهه النصره ظهور کردند، اما خوش بینی ها با پیوستن بغداد به محور مقاومت افزایش یافت تا سد مستحکم و بزرگی تشکیل دهد که می تواند مسیر تاریخ و سرنوشت منطقه را تغییر دهد، اگر چه بغداد علنا پیوستن خود به محور مقاومت را قطعی نکرده اما انتظار می رود که رکن و پایه اساسی در این محور باشد.

محور شکست، از تاریخ و سابقه طولانی بهره می برد که از زمان پایان جنگ جهانی دوم تا کنون امتداد داشته است، آنها پس از پیروزی شان در جنگ جهانی دوم برمنطقه عربی و اسلامی سیطره یافتند و برسرنوشت سیاسی و نقشه های جغرافیایی مسلط شدند،آنها منطقه را براساس منافع خود تقسیم کردند و حاکمانی را روی کار آوردند که به دستور آنها عمل می کردند، غرب استعمارگر گمان می کرد که امور تا آخر به همین شکل برای آنها باقی می‌ماند و هر طوری که بخواهد می تواند با منطقه بازی کند، هر چند غرب توانست در برخی مواقع با تکیه بر تروریسم پیروز شود و برخی دولتهای عربی و اسلامی از جمله شاه ایران(قبل از انقلاب اسلامی) در این زمینه به غرب کمک کردند، ولی زیاده روی در این اشتباه تاریخی در نهایت به زیان محور شکست شد.

غربی ها در ارزیابی ها و برآوردهای خود اشتباه کردند، در اینکه می توانند پیروزی کسب کنند و به سیطره و سلطه خود بر ملتها ادامه دهند. غربی ها بر کسانی تکیه کردند که ملتهایشان به آنها بی اعتماد بوده و آنها به ملتهایشان خیانت کردند، غربی ها و حکام مزدور و وابسته به آنها گمان می کردند که ملتها همچون گله های چارپایان هستندکه تا ابد می توانند بر آنها مسلط باشند،اما ظلم پایدار نمی ماند.

صهیونیستها و غربی های استعمارگر و حکام وابسته به آنها برای تثبیت دیدگاه‌های تاریخی خود ازطریق گروه‌های به ظاهر اسلامی حامل شعارهای اسلامی توخالی و به دور از اسلام تلاش کردند، اما این نقشه هایشان، آنها را در دریایی از شکستهای پیاپی غرق کرد، غربی ها میلیاردها دلار برای خرابکاری و ویرانی در منطقه هزینه کردند و همینها مجبور هستند میلیاردها دلار برای بازسازی آنچه خراب کردند، هزینه کنند، و در این رویکرد تروریستی غرب، محورمقاومت توان و نیروی جدیدی کسب کرد به طوری که سبب دمیده شدن روح حیات در محور ملی ضد صهیونیستی و ضد غرب استعمارگر و حکام قبیله ای عرب شد.

قدرت و توان محور مقاومت در حقیقت به خاطر شکست داعش و جبهه النصره نبود، بلکه از درس‌های سخت و دشوار ، این قدرت را پیدا کرد که رژیم‌های عربی طعم تلخ آن را از مصایب درگیری‌های داخلی و دخالت‌های خارجی چشیده بودند. ناگزیر، تجارب سالهای گذشته سبب شکل گیری یک تفکر سیاسی و اجتماعی و اقتصادی جدیدی خواهد شد که اعراب و برخی مسلمانان را از وضعیت بله قربان گویی و گوش به فرمانی خارج و به وضعیت جستجوی خویشتن و اعتماد به خود می رساند، یعنی رویکرد فکری جدید بر منطقه حاکم خواهد شد، که استعمار را از عقول و قلوب مردم خارج خواهد کرد و روحیه شکست را از وجودشان و برنامه های تربیتی شان جدا خواهد کرد، یعنی یک نظام حکومتی جدید و انسانی جدید شکل خواهد گرفت و این مسئله استعمار را به تغییر رویه و دیدگاهش در خصوص اعراب و مسلمانان وادار خواهد کرد که این وضع، رژیم صهیونیستی را در آستانه خطر زوال و نابودی قرار خواهد داد.

در پایان این تحلیل آمده است که در حال حاضر آنچه وجود دارد، مرحله تحول و دگرگونی تاریخی در منطقه عربی اسلامی است که محور شکست (غربی صهیونیستی ارتجاع عرب) به نفع محور مقاومت، مقهور و مغلوب شد، این تحولی است که غرب را وادار خواهد کرد تا با برخی اعراب و مسلمانان با احترام رفتار کند، با گذشت زمان، ایالات متحده آمریکا تعامل با منطقه را بر اساس اصول منافع مشترک و نه معادله فرمان دهنده و بله قربان گو آغاز خواهد کرد، اما تحقق چنین وضعی به اراده قوی از سوی رهبران محور جدید و اندیشمندان و علمای آگاه و روشنگر نیاز دارد.

کد خبر: 850307

وب گردی

وب گردی