مددکاران کودکان کجا هستند؟

کودکان سوژه پرطرفداران عکاسان و مستندسازان در شرایط بحرانی هستند، چراکه معصومیت و اندوه نگاهشان می‌تواند عمق فاجعه را به گونه دیگری تصویر کند.

به گزارش ایسکانیوز ،دوربین‌ها به سمت آنها روشن است. کودکان سوژه پرطرفداران عکاسان و مستندسازان در شرایط بحرانی هستند، چراکه معصومیت و اندوه نگاهشان می‌تواند عمق فاجعه را به گونه دیگری تصویر کند.

واقعیت هم این است که کودکان سرگردان در نقاط بحران‌زده، همیشه توانسته‌اند نگاه‌ها را به حوادث تغییر بدهند. روی دیگری از بی‌رحمی و قساوت دولت‌ها را در جنگ‌ها به تصویر بکشند. گاه با تصاویرشان جهانی را در شوک و اندوه فرو بردند و خیلی‌وقت‌ها در بزنگاه با نگاهی مستقیم، لبخندی صورتی یا اندوهی که گوشه نگاهشان انباشته شده، به یاد آدم بزرگ‌ها آورده‌اند که این دنیا برای زندگی آنها چقدر ناامن شده. توجه به کودکان در شرایط بحران، یکی از حوزه‌های تخصصی امدادونجات است.

در بسیاری از کشورهای جهان، آیین‌نامه‌ها و قوانین سختگیرانه‌ای در این زمینه وجود دارد. برای مثال عکاسان و خبرنگاران رسانه‌ها برای تصویربرداری از کودکان در شرایط بحران نیازمند توجه به اصول و قواعد از پیش تعیین‌شده‌ای هستند. در کشورهای درحال توسعه که توجه به حقوق کودکان، متاسفانه هنوز موضوعی لوکس و نه‌چندان ضروری و فوری تلقی می‌شود، مانند زلزله و جنگ، دشوارترین شرایط را برای کودکان به همراه می‌آورد. با وجود این‌که ایران زلزله‌های متعددی پشت‌سر گذاشته اما کمتر وضع کودکان بحران‌زده در زمان بحران و پس از آن تبیین و تحلیل شده است. تنها گزارش‌هایی که در این زمینه‌ها در دسترس است، نتایج تحقیقاتی است درباره این‌که مثلا آمار افسردگی و افت تحصیلی در کودکان فلان منطقه پس از زلزله چقدر بوده. این درحالی‌ است که بحران‌های مهیب، اغلب تاثیرات کوتاه‌مدت و بلندمدت و همچنین پیچیده‌ای بر کودکان بر جای می‌گذارند.
در کودکانی که تحت‌تأثیر شرایط بحران‌زده، دچار شوک روحی می‌شوند، نشانه‌های متعددی دیده می‌شود. آنها دچار ترس گسترده هستند و اغلب نسبت به وقایع و اتفاقات پیرامون واکنش نشان نمی‌دهند. همزمان با زلزله و حوادث مهیبی از این دست، بسیاری از آنها را دیده‌اید که گوشه‌ای نشسته و مات و بی‌حرکت هستند یا دچار لرز شده و به‌طور پیوسته پلک می‌زنند. از علایم فیزیکی دیگری که اغلب کودکان را در شرایط بحران تحت‌تأثیر قرار می‌دهد، ناتوانی آنها در کنترل مدفوع و ادرار تحت‌تأثیر شوکی که از حادثه به آنها منتقل شده است. همه اینها درحالی است که اغلب در نبود شرایط سازمان‌یافته و بسامان در مدیریت بحران حوادثی مانند زلزله و کمبود همیشگی امکانات، کودکان جزو گروه‌هایی هستند که بیشترین آسیب را متحمل شده و در نخستین ساعات و روزهای پس از حادثه کمترین توجه را دریافت می‌کنند.
زهرا قایینی، در کتابچه آموزشی که با موضوع آشنایی با بحران‌زدگی در کودکان به این نکته اشاره کرده که کودکان در شرایط بحران مانند حوادث زلزله، جنگ و حوادث مشابه تحت‌تأثیر «ترومای بحران» در زمان حادثه هستند و «ترومای پسابحران» هستند. بخشی از عوارض ترومای زمان بحران، مانند بی‌قراری و تیک‌های عصبی یا ناتوانی در نگهداشت ادرار اغلب موقت است، توجه به‌موقع به این علایم و مدیریت و کاهش آنها می‌تواند مانع از بروز ترومای پسابحران شود اما اگر مجموعه اقدامات انجام‌شده نتوانند وضع منجر به استرس را بهبود ببخشند، پساتروما ایجاد می‌شود. پساتروما یا بحران دایمی با عوارضی مثل بی‌قراری شدید، بازگشت تصاویر و خاطرات حسی گذشته، تغییر در آگاهی و رفتار، بی‌خوابی، تمایل به خودکشی و تمایل به موادمخدر و آرامش‌بخش. زمانی که کودکان بحران‌زده وارد مرحله پساتروما می‌شوند، اغلب به شکل کودکان بیش‌فعالی دیده می‌شوند که دایما درحال فعالیت و آماده برای فرار است. این کودکان آماده کناره‌گیری و قهر هستند و در جمع همسالان برای مثال در مدرسه یا دچار گوشه‌گیری یا پرخاشگری می‌شوند.
کودکانی که دچار پساتروما هستند، از هجوم تصاویر مثل یک فیلم ترسناک تعریف می‌کنند. حمله تصاویر و یادآوری خاطرات ناخوشایند گذشته برای مثال تکرار صحنه‌های حوادث مهیبی مانند زلزله، در کودکان به صورت هجوم تصویری یا فلش‌بک است. در بسیاری از موارد آنها قادر نیستند این حملات ذهنی را متوقف کنند.

در واقع رنج این حمله‌ها و فشارهای عصبی برای آنها آن‌قدر شدید شده و در سال‌های نوجوانی و جوانی آن‌قدر ادامه پیدا می‌کند که برخی از افرادی که در کودکی در معرض پیامدهای حوادث مهیب بوده‌اند، در جوانی برای پایان‌بخشیدن به این وضع دست به خودکشی می‌زنند. به همین دلیل است که اقدامات حمایتی از کودکان، باید بلافاصله پس از بحران و در همان نخستین روزهای امدادرسانی آغاز شود.

در یک عملیات امدادرسانی حرفه‌ای، مددکاران کودکان همزمان با امدادگران نجات در محل حادثه حضور دارند. مهمترین مسئولیت آنها دورکردن کودکان از محل حادثه و به حداقل‌رساندن زمان و امکان مواجهه آنها با فجایع است. علاوه بر این، آنها با مجموعه‌ای از امکانات و سرگرمی‌ها، بازی‌ها و برنامه‌های دسته‌جمعی، نقاشی و... شرایطی برای تخلیه هیجانی و تسکین روانی کودکان فراهم می‌کنند.

ممکن است این اقدامات در مواجهه با زلزله‌های مهیب ازجمله حوادثی مانند زلزله بم، رودبار و زلزله اخیر کرمانشاه از نگاه ناظران بیرونی بیش از اندازه سانتی مانتال و حتی در مقایسه با سایر مشکلاتی که در این حوادث وجود دارد، کم‌تأثیر به نظر برسد، درحالی ‌که به اعتقاد روانشناسان کودک، کودکان در مواجهه با حوادث فهم، برداشت و تصویرسازی‌هایی متفاوت از بزرگسالان دارند.

درست است که آنها به‌ویژه در صورت از دست‌دادن نزدیکان درجه اول، در شوک شدید عاطفی قرار می‌گیرند و بیرون‌کشیدن آنها از این شرایط دشوار است اما درصورتی که از خدمات مددکاری حرفه‌ای و کارآمد در زمان حادثه برخوردار باشند، زودتر از آنچه به ‌نظر می‌رسد، می‌توانند به زندگی روزمره بازگشته و پیامدهای ناشی از بحران را پشت‌سر بگذارند و در واقع خود را در نقطه تعادلی قرار دهند.
از دیگر مباحث در امدادرسانی حرفه‌ای و حامی کودکان در شرایط بحران، توجه به تغذیه مناسب برای کودکان است. اهمیت این موضوع از این‌روست که آنها در شرایط بحران به‌مراتب بیش از بزرگسالان در زمینه ابتلا به انواع بیماری‌ها به‌ویژه بیماری‌های گوارشی آسیب‌پذیرند و به همین دلیل گروه‌های امدادونجات حرفه‌ای، اغلب برای تغذیه کودکان از بسته‌های غذایی جداگانه‌ای استفاده می‌کنند و وعده‌های غذایی اختصاصی کودکان در شرایط بحران کوچک‌تر اما در دفعات بیشتری توزیع می‌شود، چراکه کودکان با توجه به سیستم گوارشی خاص خود نیازمند آن هستند که در وعده‌های زمانی کوتاه و حتما به صورت منظم تغذیه شوند.
در سال‌های گذشته و در پی تجربه‌هایی که از زلزله‌های پیشین در ایران به دست آمده، تعداد بیشتری از مددکاران و همچنین فعالان سازمان‌های مردم‌نهاد، علاقه‌مند به حضور داوطلبانه در محل حادثه برای کمک‌رسانی به کودکان آسیب‌دیده هستند و سازمان‌های دولتی نسبت به راه‌اندازی مهدکودک‌های سیار و مراکز نگهداری از کودکان در مناطق بحران‌زده اقدام می‌کنند. با وجود این، همچنان تصاویر و گزارش‌هایی از مراکز زلزله‌زده، انبوهی از کودکان و نوجوانان بحران‌زده را به تصویر می‌کشد که در محل بحران سرگردانند.

در واقع در نبود امکانات و ضعف برنامه‌ریزی و سازماندهی حرفه‌ای، عملا تنها بخشی از کودکان ممکن است از خدمات و شرایط نسبتا بهتری برخوردار باشند و اکثریت آنها به‌ویژه در مناطق روستایی، شهرهای کوچک و نقاط دور از دسترس که حتی امدادگران هم چند روز پس از حادثه به آن‌جا می‌رسند، هرگز شرایطی برای دریافت کمک‌های اولیه حمایتی به‌ویژه حمایت‌های روحی و روانی در زمان حادثه ندارند.

سوی دیگر ماجرا شرایط کودکان آسیب‌دیده فاقد سرپرست است، آنها که به یکباره تمام اعضای خانواده‌شان را از دست داده‌اند و درصورتی که عضوی از اعضای خانواده برای نگهداری آنها وجود نداشته باشد، ناگزیر تا زمانی که تکلیف سرپرستی آنها روشن شود، باید به یکی از مراکز نگهداری کودکان سپرده شوند.

قرارگرفتن در چنین شرایطی برای کودکانی که تا دیروز در شرایط عادی و در کانون خانواده زندگی می‌کردند و به ناگهان تحت‌تأثیر یک اتفاق شرایط زندگی آنها به کلی دگرگون شده، بسیار دشوار است و آنها را به کودکانی شکننده و بسیار آسیب‌پذیر تبدیل می‌‎کند.

در واقع آنها برای عبور از این بحران نیازمند دریافت خدمات مشاوره و تلاش‌های مشفقانه مددکارانی هستند که برای بازگرداندن این کودکان به جریان عادی زندگی تلاش پیگیرانه‌ای داشته باشند. اینها همه الزامات و بایسته‌هایی است که در شرایط بحران به کودکان کمک می‌کند تا برای زندگی در آینده، روح و روان سالم‌تری داشته باشند و انسان‌های آماده‌تری باشند.

حداقل‌هایی برای توجه به حقوق انسانی آنها در شرایط بحران. آنها که آسیب‌پذیرند و نباید در کوران حوادث مهیب، سرگردان و بی‌یاور بمانند اما حتی در طرح جامع امدادونجات براساس تکلیف ماده ٤٤ قانون برنامه سوم توسعه در ‌سال ١٣٨٢ به تصویب هیأت دولت رسیده هم هیچ‌ سازوکار مشخصی برای حمایت از آنها در وضعیت بحرانی درنظر گرفته نشده است. آنها تنهاماندگانی‌اند که در میادین بحران‌زده، سرگردان و مبهوت در کنار جنازه بی‌جان آدم‌ها می‌چرخند، سکوت می‌کنند، بغضشان را فرو می‌دهند و تماشاگران خاموش تباهی و ویرانی هستند، درحالی ‌که هنوز برای تحمل آنچه به چشم می‌بینند، خیلی کوچک و ناتوان هستند.
شهروند
706

کد خبر: 871489

وب گردی

وب گردی