به گزارش خبرنگار ایسکانیوز من هم رفتم، زمانی که کودکی 3-4ساله بودم. نمی توانم ادعا کنم که با پای سر رفتم که اقتضای کودکی و بی اطلاعی و عالم بی خبری بود و من فقط همراه کسانی بودم که عاشقانه به سفر دل می رفتند.
در تمام مسیر طولانی سفر، فقط عشق بود که می راند. هر چقدر که نزدیکتر می شدیم شور و شوق وصف ناپذیری در صورت اطرافیانم می دیدم. با دیدن گنبد طلایی امام رضا(ع) انگار انقلابی در وجودشان پیدا شد انگار قلبشان تند تند می زد و اشک شوق از چشمانشان سرازیر می شود. وقتی وارد حیاط صحن امام رضا می شدند، پاهایشان از شوق می لرزید و عاشقانه تا حریم حرم یار می دویدند.
وقتی وارد حرم شدیم عده ای را مشغول راز و نیاز با خدای امام رضا دیدیم، کمی جلوتر مردم عاشقی که برای رسیدن به ضریح از هم سبقت می گرفتند، وقتی سر به ضریح پاک امام می گذاشتند قصه غصه هایشان را مهربانانه با امام در میان می گذاشتند و درمان دردهای دلشان را می خواستند. سرتاسر مشهد همه نور بود و عشق و امید و طلب شفا و درد دل و التماس به خدا و واسطه قرار دادن مولای غریبان امام رضا(ع) حالا بعد از 20 سال از آن روز (که هنوز موفق به زیارت امام رئوف نشده ام )دلم هوای مشهد کرده، هوای حرم، هوای کبوتران حرم، هوای ضریح و صدای مداح پیری که با صدای گرفته می خواند: «السلام علیک یا علی بن موسی الرضا»
خبرنگار :نیوشا یعقوبی
701