معمولا عادت نداریم و ندارم؛ از زندگان تعریف کنیم ولی برای آنهاییکه از میان ما رفتهاند سنگ تمام میگذاریم در حد سنگ قبر!
دلیلش هم این است که اگر از زندگان تعریف کنیم یا پررو میشوند یا چاپلوس میشویم.
ولی! رفته؛ رفته است...
حالا هم دکتر انتظامی از میان ما رفته است
گرچه آنچنان که فکر میکنید و آنچنان که آرزو میکردند نرفته است و قول دادهاند خیلی دور نروند و همین دور و اطراف خانه بازی کنند.
خانهای که اسمش معاونت مطبوعاتی است و در سالهای مستاجری دکتر انتظامی حسابی بازسازی شد و برای نوروز خانه تکانی شد و پنجرههایش بازشد تا که احساس هوایی بخورد.
پنجره که باز شد خانه شیشهای شد و شفافیت بالا رفت.
البته بعضیها که در خانه سر و وضع مناسبی نداشتند از این بازشدن و هواخوری خوششان نیامد.
اما طرحهایی داد که به ذائقه همه اهل منزل خوش آمد و بوی خوش از این دست پخت بلند شد(بماند که سرو غذا توسط گارسونها کاستیهایی داشت، ولی دست سرآشپز درد نکند که حسابی خوش نمک است)
در مدتی که خانهای داشتیم؛ کمتر به مهانخانههای میدان پانزدهم خرداد هم نیازی بود.
اهل منزل را در شبنشینی به تشکلهای صنفی عادت داد.
و بیمهها را سر و سامان داد که نگران فصل سرد و سرما نباشیم.
چون گنجایش خانه درویشی هم کم بود چند تا مهمانی مفصل هم در مصلا و شهرستانها برگزار کرد که هر کس نیامد جایش سبز
آمممممما
گلچین روزگار عجب خوشسلیقه است
از همینجا سلامی میکنیم به وزیر ارشاد؛ سلام گلچین!
اینها را که گفتم نه برای معاون تازه گذشته مطبوعات؛ بلکه برای معاون نوشکفته است که بداند؛ اگر هوای اهل خانه را داشتهباشد؛ چندسال بعد از ایشان هم یادی خواهیمکرد
همین.