به گزارش ایسکانیوز، در لایهبندی جمعیتی در ناآرامیهای اجتماعی، از چهار لایه یا گروه نام بردهاند؛
1 در مرکز جمعیت، هستهی معتقدان و متعهدان به حرکت قرار دارند. اینها انگیزه زیادی (و گاه بسیار افراطی) برای مشارکت در ناآرامی دارند و اغلب، گروه بسیار محدودی هستند. احتمالا سیاسیترین بخش جمعیت را نیز همینها تشکیل میدهند.
2 لایه دوم را گروندگان به حرکت میتوان نامید؛ این بخش از جمعیت با مشاهده اوضاع و در معرض پیامهای رهبران و مبلغان حرکت، قرار گرفته و به آن میپیوندند.
3 لایه سوم را همراهان حرکت تشکیل میدهند. اینها کسانی هستند که بیآنکه الزاما با مقاصد و انگیزههای هستهی اصلی موافق باشند، اهداف خاص خود را که احیانا همسوی با آن مقاصد است، دنبال میکنند.
4 سرانجام، لایه آخر را تماشاچیان شکل میدهند که چه با انگیزه کنجکاوی و چه با انگیزه تنوعطلبی و مانند اینها وارد جمعیت شدهاند.
آنچه اکنون در تهران و شهرهای بزرگ و کوچک رخ داده را میتوان اینگونه بر اساس لایهبندی فوق تشریح کرد؛
1 محوریترین شعارهای سرداده شده در تجمعات نهم دیماه و روزهای بعدش، در ضدیت با نظام و انقلاب بود. این یعنی لیدرهای اصلی که در واقع همان لایه مرکزی محسوب میشوند، گرایشاتی کاملا مغرضانه دارند. لایه نخست این تجمعات، به صورت اعتقادی، مخالف نظام هستند. مطالبات اقتصادی برای این گروه موضوعیت ندارد کما اینکه در سال 88 نیز، مساله سلامت انتخابات موضوعیتی برای آنان نداشت.
2 لایه دوم آنچه در نهم دیماه و روزهای بعدش رخ داد، گروندگان به لایه نخست بودند؛ کسانی که با دعوت لیدرهای تجمعات در عرصه میدانی و مجازی، احساس همدلی کردهاند. این لایه هم، جایگاه خود را در ضدیت با نظام تعریف میکند و اگرچه شدت مطالبات اقتصادی برایش پررنگتر از گروه نخست است اما همچنان ضدیتش با نظام از دریچه اعتقاد و سیاست است و کنش خود را ذیل ابتکار عمل گروه نخست قرار داده است. مشخصا آمدنیوز بر این لایه اثر قابل توجهی داشته است.
3 لایه سوم، گسترهی متنوعی دارد از جمله ناراضیان از وضعیت اقتصادی کشور. شدت کنشهای اینان در تجمعات، کمتر بوده اما همراهیشان با دو لایه دیگر در قالب تجمعات بر این باور صورت گرفته که نظام، تحت فشار ناچار به اصلاحاتی در عملکرد اقتصادیاش خواهد شد. در میان اینان، حتما معتقدان به نظام هم حضور دارند که درد نان، آنها را شاید با شرمندگی در صف ضدانقلاب قرار داده. شدت کنشهای اینان، به عوامل متعددی بستگی دارد از جمله شیوه برخورد سخت و اقناعی نظام. حساسترین گروه به لحاظ نحوه مواجهه با تجمعات، این لایه است.
4 مطالبات لایه چهارم اساسا همگرایی اعتقادی، سیاسی و اقتصادی قابل توجهی با لایههای دیگر ندارد. اینان یا از سر کنجکاوی به تجمع آمدهاند، یا در پی کسب پرستیژند.
هرقدر واکنشهای نظام به این تجمعات، دقیق و جامع بوده و هزینههای مشارکت را هوشمندانه بالا برد، ریزش جمعیت لایهها از بیرونیترین آنها آغاز و شدت میگیرد. تا کنون نیز اینگونه شده است.
طبیعی است که نظام باید به صورت مشخص به مطالبات اقتصادی لایه سوم پاسخ داده و همراهی آنها با دو لایه دیگر را مانعی برای تحقق این مطالبات معرفی کند تا جداسازی این لایه از لایههای دوم و اول، عمیقتر و بلندمدتتر باشد. البته همه میدانیم که پاسخ موثر به مطالبات اقتصادی، زمانبر است اما قطعا باید پاسخهای کوتاهمدت به اینان داد.
در صورتی که لایه سوم، پاسخ نسبتا قانعکنندهای برای مطالبات اقتصادی خود نگیرد، امکان نزدیکتر شدن بخشی از آن به لایه دوم بیشتر خواهد بود و این یعنی خسران بزرگ. البته جداسازی لایه سوم، به اقتصاد محدود نمیشود و هزینههای ذهنی همراهی با دو لایه دیگر که با اصل نظام مخالفند نیز باید در دستور کار رسانهای قرار گیرد که به صورت مشخص رسانه ملی از نهم دی به این سو، چنین میکند.
دو لایه نخست و مشخصا لایه مبتکر اول، برخوردهای امنیتیتر را طلب میکند با این ملاحظه که این برخوردها، زمینهساز همراهی لایه سوم و حتی چهارم با آنها نشود. لذا میتوان نتیجه گرفت برخورد قاطع با این گروه، اگر تجمعات همچنان ادامه یابد، امری ظریف است. بهترین شیوه، به نظر بالا بردن هزینههای ذهنی و پاسخهای کوتاه مدت اقتصادی برای ریزش لایه سوم از تجمع است تا زمینهی برخورد قاطع با دو لایه نخست در کف میدان، فراهم شود، البته طبیعی است که این گزاره مشروط به موارد متعددی است.