ترور شهید علی محمدی کار اسراییل بود /  دقت نظر از ویژگی های بارز مسعود بود/منافقین عامل اصلی مدیریت اغتشاشات اخیر

همسر شهیدمسعود علی محمدی تاکید کرد: نقش آمریکا و اسرائیل در ترور مسعود کاملا مشخص است؛ بعد از شهادت به بنده اطلاع دادند که ام آی سیکس، سازمان سیا و موساد با کمک یکدیگر 4 ترور دانشمندان هسته ای را در کشور مدیریت کردند و همچنین آموزش های افراد تروریست در اسرائیل انجام شده است.

گروه سیاسی خبرگزاری ایسکانیوز؛ شهید "مسعود علی محمدی" اولین شهید هسته ای و یکی از نخبگان فیزیک ایران، در تاریخ 20 دی ماه سال 1388 در پی انفجار بمبی که در موتور سیکلت پارک شده در نزدیکی درب منزل وی کار گذاشته بود به فیض شهادت نائل آمد. شهادت مسعود علی محمدی بیش از پیش چهره خبیث و ملعون استکبار جهانی که سردسته آن آمریکای جنایت کار است است آشکار و باعث شد تا دیگر نخبگان و دانشمندان کشور در مسیر خود ثابت قدم تر از گذشته برای ایران اسلامی افتخارآفرینی کنند. از همین روی به مناسبت هشتمین سالگرد این شهید والا مقام در گفت و گویی صمیمی با دکتر "منصوره کرمی" استاد جامع شناسی دانشگاه آزاد اسلامی و همسر شهیدمسعود علی محمدی به بررسی ابعاد شخصیتی، فعالیت ها و افتخار آفرینی های وی در عرصه هسته ای پرداختیم

مشروح گفتگوی ایسکانیوز با دکتر منصوره کرمی به شرح ذیل می باشد :

ـ نحوه آشنایی و ازدواجتان با شهیدمسعود علی محمدی به چه شکل بود؟

نحوه آشنایی بنده با مسعود مانند زمان حاضر به هیچ وجه به شکل دوستی نبود بلکه برادرم با همسرم در ستاد انقلاب فرهنگی فعالیت داشتند و آشنایی این دو با یک دیگر منجر به آشنایی و ازدواج ما باهم شد. برادرم خیلی از مسعود تعریف می کرد؛ روزی که مسعود می خواست که به خواستگاری بنده بیاید دو خواستگار دیگر برای من نیزآمده بود، یکی ازخواستگارها موزاییک ساز و دیگری مهندس بود، البته من از ابتدای جوانی علاقه ای به ازدواج با فرد بازاری و دارای شغل آزاد نداشتم و عقیده داشتم به نوعی نگاه شان به زنان متفاوت از بقیه است(خنده) البته فرزندانم به من می گویند که تو فمینیست هستی اما نه من این موضوع را قبول ندارم.

شب خواستگاری مادر و خاله مسعود به همراه عکس مسعود به خانه ما آمدند و گفتند که مسعود جبهه است و تهران نیست. بنده ام عکس را دیدم و به مسعود علاقه مند شدم؛ بعد از این که مسعود از جبهه آمد یک روز با مادشان به خانه ما آمدند و طی صحبت هایی که میان ما رد و بدل شد فهمیدیم که با یک دیگر تفاهم داریم و در 22 مهر مراسم عروسی ما برگذار شد البته خوب مسعود برای ازدواج خیلی عجله داشت(خنده).

ـ شاخص ترین خصوصیت شخصیت شهید علی محمدی از نظر شما چه بود؟

از نظر بنده مسعود به شدت دقت نظر داشت و خیلی انسان دقیقی بود؛ درباره وی باید به دو نکته اشاره کنم و این دو نکته در شخصیت مسعود خیلی بارز بود، یکی دقیق بودن و دیگری پر تلاش بودن از مهم ترین ویژگی های مسعود بود وی هیچ موضوعی را مانند مسائل علمی ، اجتماعی، سیاسی و... بدون فکر قبول نمی کرد لذا به خوبی می توانست مسائل را تحلیل و ارزیابی کند؛ به عنوان مثال درباره رخ دادهای سیاسی که در سال های عمر حیات اش در جریان بود تحلیل های بسیار دقیقی داشت که الان تحقق یافته است.

همچنین بسیارمهربان بود واز آنجایی که تنها پسر خانواده بودهمیشه هوای مادر وخواهران و فرزندانش را داشت و به آنها مهر می ورزید. به درس خواندن من بسیار تاکید می کرد و باعث شد که با فاصله زمانی نسبتا زیادی که با دیپلم گرفتن من وجود داشت در دانشگاه شرکت کنم و خودش به من درس می داد و وقتی خبر قبول شدنم را شنید بسیارخوشحال بود و به ادامه تحصیل تا مقطع دکتری اصرار می کرد.

مسعود همواره علاقه مند به پیشرفت کشور بود و در این راستا بسیار تلاش کرد، از ابتدای انقلاب که در ستاد انقلاب فرهنگی فعالیت داشت و در زمان 8 سال جنگ تحمیلی به علت این که تک فرزند بود و مدتی بیماری سختی را گذارند نتوانست در جبهه ها حضور مستقیم داشته باشد اما پشت جبهه سخت تلاش می کرد.

ـ آیا نشانه هایی را قبل از شهادت مسعود علی محمدی مبنی بر ترور وی حس کرده بودید؟

مسعود این موضوع را به بنده گوشزد کرده بود؛ سال 84 روزی مسعود شماره تلفنی رابه من داد و گفت هر وقت که من خانه نیامدم و یا اتفاق خاصی برای من افتاد قبل از اطلاع دادن به پلیس با این شماره تماس بگیر. من سوال کردم که چرا و در جواب گفت به دلیل این که اطلاعات زیادی در خانه است و ابتدا باید خانه پاکسازی شود. مسعود دوستی داشت که مهندس بود و برادر این فرد هیات علمی دانشگاه تهران بود؛ مسعود تابستان سال 84 به بنده گفت که این فرد با من تماس گرفته و گفت که به علت انجام یک کنفرانس علمی به انگلیس سفر داشته و در آن جا به مدت 24 ساعت درباره فعالیت های علمی من مورد بازجویی قرار گرفته است. اما به علت این که این فرد شناختی از مسعود نداشت اطلاعات خاصی به آن ها نداده بود. سال 1386 بود که به در راه برگشت از سفر شمال کشور بودیم، همان روز دوست صمیمی مسعود با وی تماس گرفت که هر طور شده است باید امشب مسعود را ببیند. آن شب دوست صمیمی مسعود همراه با خانواده به خانه ما آمدند و چند ساعتی داخل اتاق با مسعود به گفتگو پرداخت. بعد از رفتن وی از مسعود جویا شدم که دلیل عجله دوست اش چه بود، مسعود گفت که دوست اش اوکراین بوده و حدود 8 ساعت برای کسب اطلاعات درباره من تحت بازجویی قرار گرفته است و مرداد ماه سال 87 طی سفر حج عمره ای که رفته بودیم؛ بعد ازاین که اعمال حج را به جا آوردیم در مکانی حضور به هم رساندیم. مسعود با اشاره به بنده تذکر داد که به آن سمت نگاه نکنم زیرا در آن لحظه مرد عربی در حال فیلم برداری از ما بود. مسعود گوشی کوچکی داشت که حاوی اطلاعات بسیار مهمی بود؛ همان لحظه گوشی را به بنده سپرد تا اگر اتفاقی برایش افتاد این اطلاعات مهم لو نرود.

ـ به مسئولین امنیتی درباره این اتفاقات اطلاعی دادید؟

بله اطلاع رسانی کرده بودیم اما خوب امر در کمال تعجب به ما گفتند که مسعود خیالاتی شده است!

ـ کدام مسئول؟

دوست ندارم اسم شخصی را بیاورم.

ـ نا گفته هایی درباره شهادت مسعود علی محمدی و روز ترور دارید؟

سال 88 بود، روزی مسعود از خانه بیرون رفت و بعد از بیرون رفتن مسعود تلفن خانه زنگ خورد. آقایی پشت خط بود که به شکل تعجب آوری خیلی گرم با بنده سلام و احوال پرسی کرد انگار که چندین سال با من آشنا بود؛ آن موقع دکتر رهبر رئیس دانشگاه تهران بود و فردی که پشت خط بود ادعا کرد که از دفتر آقای رهبر تماس گرفته است و گفت که آقای رهبر کار فوری با آقای علی محمدی دارند و میخواهیم شماره وی را داشته باشیم. هنگامی که مسعود به خانه برگشت پرسیدم از دفتر دکتر رهبر با شما تماس گرفتن؟ اما مسعود با کمال تعجب به من گفت که آن ها منافقین بودند و به این طریق می خواستند شماره من را گیر بیاورند و تخلیه اطلاعاتی بکنند.

ـ اقدام به تعویض شماره کردید؟

به مسئولان ذی ربط برای تعویض شماره تلفن اطلاع دادیم اما پیشنهادی برای تعویض شماره به ما داده نشد .

ـ روزهای منتهی به ترور چه نشانه هایی در نزدیکی خانه توجه شمارا جلب کرد؟

یک ساختمان نیمه تمام مقابل منزل ما قرار داشت؛ آقایی بود که حدود 1 ماه در حال رنگ کاری در و دیوار این ساختمان بود و هر موقع از منزل خارج می شدم نگاه های مشکوکی به من داشت. من این موضوع را با مسعود مطرح کردم اما خب برای این که اتفاق خاصی نیفتد و آبروریزی نشود نگذاشتم که مسعود اقدام خاصی را انجام دهد. بعد از ترور مسعود طبق اطلاعاتی که وزارت اطلاعات به ما داد متوجه شدیم که این فرد یکی از عوامل ترور بوده که ما را تحت نظر داشته است. دو روز قبل از شهادت مسعود جشنواره خوارزمی برگزار شد و مسعود یکی از داوران این جشنواره بود؛ صبح روز جشنواره مسعود گفت که امروز به دانشگاه نمی روم و ازهمین جا با مترو به جشنواره می روم اما چون روز قبل خواهرم با من تماس گرفت و گفت که دخترش را از مدرسه به خانه ما می اورد ، وقتی که برگشتیم حدود ساعت 2 بعد از ظهر بود که خواهرم برای این که به دنبال دخترش بیاید به خانه ما آمد، پشت آیفون به من گفت که یک لحظه می توانی بیرون بیایی من هم قبول کردم و رفتم جلوی درب خانه، موتوری جلوی در خانه ما پارک بود و یک بسته نیز پشت آن قرار داشت خواهرم درباره چرایی حضور این موتور در نزدیکی درب منزل سوال کرد و من هم در جواب گفتم شاید مال یکی از همین کارگرهای ساختمان نیمه کاره باشد.

اما بعد از شهادت متوجه شدیم که می خواستند روز یکشنبه یعنی همان روز جشنواره خوارزمی مسعود را به شهادت برسانند اما چون مسعود از خانه بیرون نیامد و ما نیز به موتور پارک شده در نزدیکی درب منزل مشکوک شده بودیم . به همین علت ترور 2 روز بعد یعنی سه شنبه انجام شد.

ـ درباره جزئیات شهادت اگر تمایل دارید توضیحاتی را به ما بدهید

بسته ای که روی موتور پارک شده در نزدیکی درب منزل قرار داشت، حاوی تی ان تی و ساچمه بود. هنگامی که مسعود را برای غسل به غسال خونه برده بودند به ما گفتند که تمام بدن مسعود پر از ساچمه بود اما خب اصل هدف را بر روی مغز وی نشانه گرفته بودند. ساعت 7:30 صبح روز سه شنبه بود، من در حال بدرقه مسعود بودم و ظرف غذایش را دادم و جلوی درب ایستاده بودم و رفتن مسعود را مشاهده می کردم. مسعود آن روز صبح سه بار از من خداحافظی کرد، من هیچ وقت نگاه های آن روز مسعود را فراموش نمیکنم زیرا خیلی عجیب نگاه می کرد ، مسعود سوار ماشین شد و آن را به داخل کوچه برد و پیاده شد که در را ببندد همین که در را بست من با صدای انفجار مهیبی به خودم آمدم. شدت انفجار طوری بود که تمام شیشه های خانه شکسته شد؛ هنگامی که مقداری از حالت شوک خارج شدم دیدم که ماشین مسعود آتش گرفته و دود بسیار غلیظی کوچه را فرا گرفته است. من و دخترم پا برهنه به سمت ماشین دویدیم، هنگامی که به مسعود رسیدم متوجه شدم که مسعود حتی فرصت نکرده سوار ماشین بشود و جلوی درب ماشین نشسته بود، من با فریاد مسعود را صدا می کردم و جوابی نمیشنیدم، ابتدا خیال کردم شاید در اثر شوک بیهوش شده ، اما هنگامی که سر مسعود را برگرداندم متوجه شدم یک طرف سر به شکل کامل از بین رفته است. آن موقع بود که متوجه شدم کار تمام شده است(گریه).

ـ درباره شخص تروریست اطلاعاتی دارید؟

"مجید جمالی فشی" کسی بود که موتور را در جلوی درب منزل ما قرار داد؛ به دلیل شب چهلم شهادت دکتر شهریاری و سالروز مسعود دانشگاه شهید بهشتی مراسمی را ترتیب داده بود که ما در آن مراسم حضور داشتیم. نکته جالب این است که فاصله شهادت مسعود و دکتر شهریاری 10 ماه بود و انگار اشخاصی که مسئول حفاظت از جان این افراد بودند غفلت بسیاری کردند.

بنده در آن زمان از وزارت اطلاعات و حفاظت سپاه درباره این که خبری از دستگیری شخص تروریستی به ما نمی دهد خیلی گله کردم و در ان زمان در مصاحبه هایی اعلام کردم ترور شهید علی محمدی کار اسراییل است و جالب است رسانه های خارجی و ضدانقلاب به دنبال تلقین این مسئله بودند که ترور شهید علی محمدی توسط جمهوری اسلامی و دولت وقت انجام شده است که ادعای مضحکی بود .

ـ چگونه از دستگیری مجید جمالی فشی اطلاع پیدا کردین؟

روز 17 دی ماه سال 89 بعد از مراسمی که دانشگاه شهید بهشتی برای مسعود و دکتر شهریاری گرفته بود به خانه آمدیم؛ ساعت 12 شب بود که زنگ خانه به صدا در آمد، رفتم سمت آیفون و گوشی رو برداشتم و دیدم آقایی است از وزارت اطلاعات که ما با آن آقا ارتباط خانوادگی داشتیم آمده است و گفت که معاون وزیر اطلاعات آمده و گزارشی را درباره نحوه شهادت مسعود به همراه دارد و می خواهد برای شما بازگو کند و همچنین تاکید کرد که خبر خوشی را به همراه دارد. معاون وزیر گفت که مجید جمالی فشی به ما گفته است که یک نقاش ساختمان نزدیک خونه شما، رفت آمد های شما را زیر نظر داشته است. تا این جمله را از وی شنیدم یادم آمد که این همان نقاشی است که من به او مشکوک شده بودم

ـ نقش آمریکا و رژیم صهیونیستی را چقدر در شهادت دکتر علی محمدی دخیل می دانید؟

نقش آمریکا و اسرائیل در ترور مسعود کاملا مشخص است؛ بعد از شهادت به بنده اطلاع دادند که ام آی سیکس، سازمان سیا و موساد با کمک یکدیگر این 4 ترور را در کشور مدیریت کردند و همچنین آموزش های افراد تروریست در اسرائیل انجام شده است.

جالب است مسعود 10 روز قبل از شهادت من را صدا کرد و پیامکی را به نشان داد که از طرف منافقین بود؛ در آن پیامک تمام اسناد هسته ای کشور را برای مسعود فرستاده بودند و از او درخواست کرده بودند که درباره این اسناد اظهار نظر کند. مسعود این موضوع را هم به مسئولین مربوطه اطلاع داد اما متاسفانه توجهی به آن نشد.

- چطور توانستید جای خالی ایشان را برای فرزندان تان ایمان و الهام بعتوان یک مادر درخانه پر کنید ؟

از دست دادن همسر برای من وهمه زنانی که همه مسئولیت ها و کارها بر عهده مرد خانواده است خیلی سخت است به طوری که تا مدت ها شوکه می شویم و نمی توانیم خودمان را پیدا کنیم. برای من هم که شاهد شهادت مسعود بودم خیلی دشوار بود. از روز 22 دی ماه 88 تا امروز هم سعی کردم برای فرزندانم هم پدر باشم و هم مادر و باید بگویم در این مدت خیلی سختی کشیدم اما خدا را شکر می کنم که توانستم با سربلندی و آبرومندی الهام و ایمان را در فاصله 6ماه به خانه بخت بفرستم و همچنان حامی آنها باشم.

ـ درباره اتفاقات اخیر کشور و اغتشاشاتی که در برخی از نقاط شد نظرتان چیست؟

خداروشکر مردم ما همواره پشتیبان انقلاب هستند و این قدرت را تا بدین لحظه توانسته ایم حفظ کنیم؛ به نظر بنده افرادی که دست به اغتشاش و آشوب در کشور زدند مردم عادی نبودند، ما موقعیت های بدتر از این را در کشور داشته ایم اما هیچ موقع اغتشاش و آشوب در کشور به وجود نیامده بود. از نظر بنده مدیریت این اتفاقات اخیر کشور به دست منافقین انجام شده است.

ـ در خصوص تقویت توان دفاعی کشور چه ارزیابی دارید؟

8 سال جنگ تحمیلی به ما اثبات کرد که ما باید کشورمان را از لحاظ دفاعی تقویت کنیم؛ در حال حاضر نیز به علت تقویت توان دفاعی هیچ کشوری جرات تعرض به این آب و خاک را ندارد، یکی از دلایل فشارهای آمریکا و استکبار جهانی بر ایران مبنی بر عدم ساخت موشک و سلاح های دفاعی همین موضوع است. اگر چند دانشمند مانند همسر بنده و دیگر شهدای هسته ای که در کشور فراوان یافت می شود، امکانات داشتند و اجازه حضور در صنعت کشور را داشتند کشور ما به پیشرفت های چشم گیری دست پیدا می کرد.

متاسفانه برخی مسئولان کشور فقط به دنبال رزومه خود هستند؛ ما در تمام عرصه های کشور مانند صنعت ماشین سازی نیاز به کار جهادی داریم، چرا باید این همه ماشین از خارج وارد کشور شود و اشخاصی که وضعیت مالی خوبی ندارند نتوانند خودرو تهیه کنند. این به هیچ وجه صحیح نیست. ما باید قدر مردمی را که هر موقع اراده می کنیم پای این انقلاب می ایستند را بدانیم .

- چرا رشته جامعه شناسی را انتخاب کردید؟

با اینکه رشته مطالعات زنان را دوست داشتمدررشته جامعه شناسی قبول شدم و ادامه تحصیل دادم و کارشناسی ارشدم را هم دررشته جامعه شناسی گرفتم و در حال حاضر هم دکتری می خوانم.

- از چه زمانی تدریس می کنید و چرا دانشگاه آزاد رابرای تدریس انتخاب کردید ؟

از زمستان سال 95 در دانشگاه آزاد واحد یادگار امام تدریس می کنم و فضای دانشگاه آزاد و اساتید و دانشجویان در کنار علمی بودن بسیار صمیمانه است و من بسیار این فضا را دوست دارم.

ـ خانم کرمی به عنوان سوال آخر میخواستیم بدانیم که با شنیدن کلمه " ترور" اولین چیزی که به ذهن تان می رسد چیست؟

به غیر از مسعود هیچ چیز دیگری به ذهنم نمی آید؛ مسعود تمام زندگی من بود او یک همسر، همفکر و یک معلم اخلاق برای بنده بود.

خبرنگار: شایان دنیادیده

302

کد خبر: 895328

وب گردی

وب گردی