اکبر زنجان‌پور: تئاتر برای فروش نیست، تفکر ایجاد می‌کند

بیست و سومین برنامه زنده اینترنتی «سی و پنج» با اجرای فریدون جیرانی میزبان اکبر زنجان‌پور، بازیگر پیشکسوت سینما، تئاتر و تلویزیون و کارگردان تئاتر بود.

به گزارش ایسکانیوز، این روزها فیلم سینمایی «پل خواب» به کارگردانی اکتای براهنی و با بازی او روی پرده سینماهاست. در ادامه مشروح گفت‌وگوی فریدون جیرانی با این بازیگر پیشکسوت را می‌خوانید.

آقای زنجان‌پور در کدام محله متولد شدید؟

من در خیابان باب همایون

اولین فرزند خانواده بودید؟

خیر، چهارمین فرزند

پدر چکاره بود؟

در شرکت نفت مشغول بود که بیشتر تهران بود و برخی اوقات هم جنوب.

خانواده اهل سینما بودند؟

بله

رادیو هم گوش می‌دادید؟

بله، از قصه‌های شب رادیو خاطره‌ها دارم.

قصه‌ای از قصه‌های شب به یاد دارید؟

نه به آن صورت اما وقتی خیلی کوچک بودم بازی‌های آقای محتشم و مهدی علیمحمدی را یادم است. صدای مانی به عنوان گوینده برنامه و نمایش‌های رادیو خاطره انگیز بود.

کدام مدرسه درس خواندی؟

آن زمان سمت شمرون آمدیم و اولین مدرسه‌ای که رفتم، شاپور تجریش بود که الان موزه سینما شده است. بعد از آن دو سال اهواز بودیم و بعد به تهران آمدیم و به محله اختیاریه رفتیم که در مدرسه بهرام مشغول شدم.

از بچگی سینما می‌رفتی؟

خیلی کم، چون شرایطش زیاد جور نبود. دوران دبستان خیلی کم بود اما دبیرستان خودم می‌رفتم. زمان کودتای سال 32 کلاس دوم دبستان بودم.

از لاله زار سال 30 چیزی به یاد داری؟

خیر، آن سال را یادم نیست.

از روز کودتا چیزی یادت است؟

بله، خانه عمه من در کوچه غورخانه بود و روز سه شنبه 27 مرداد 32 آنجا بودیم که من و مادر و عمه ام به میدان توپخانه رفته بودیم که ضلع شرقی اش، شهربانی بود و آنجا ایستاده بودیم که عده‌ای هم در حال پایین کشیدن مجسمه رضاشاه بودند و وقتی مجسمه پایین افتاد، همه آدم‌هایی که پیراهن‌های سفید و شلوار خاکستری تنشان بود، به سمت پارکشهر رفتند تا مجسمه دیگری را هم پایین بیاورند و فریاد می‌زدند "یا مرگ یا مصدق" و می‌دویدند و من هم دنبال آنها دویدم و مادرم و عمه‌ام دنبال من دویدند که من را بگیرند و بالاخره من را گرفتند. خانه خود ما آن زمان انتهای جاده قدیم شمرون نرسیده به تجریش بود و ما فردای آن روز یعنی 28 مرداد، جلوی در خانه پایین داروخانه طالقانی فعلی، ایستاده بودیم که دیدیم چند ماشین جیپ به نفع شاه شعار می‌دادند و چماق به دست بودند و مادرم ما را داخل کشید.

آن زمان، از تئاتر لاله زار یا سعدی چیزی به یاد نداری؟

خیر، وقتی بزرگ شدم چرا یادم است.

در اهواز سینما رفتی؟

چرا سینما ساحل رفتم. اولین فیلمی که دیدم در اهواز و فیلم «برنج تلخ» را سال 33 دیدم.

آن نسخه‌ای که تو دیدی، نسخه دوبله شده در ایتالیا بوده که الان وجود ندارد. فریدون بینوا را دیدی؟

خیر ندیدم.

برنج تلخ روی تو تاثیر داشت؟

بله، اولین فیلمی بود که به صورت جدی دیدم.

وقتی به تهران بازگشتی، سینما می‌رفتی؟

بله

تئاتر چطور؟ با خانواده می‌رفتی؟

تئاتر را با بچه‌های مدرسه می‌رفتم. به تئاتر کسری می‌رفتم. در تماشاخانه تهران، «معجزه در آلاباما» را دیدم که پرویز بهرام بازی می‌کرد.

علاقه‌مند به تئاتر شدی یا سینما؟

من بیشتر بازیگری و سینما دوست دارم ولی در کارنامه‌ام بیشتر تئاتر است.

آن زمان دلت می‌خواست بازیگر شوی؟

بله، در مدرسه کار تئاتر می‌کردیم، روزنامه دیواری منتشر می‌کردیم.

همکلاسی‌هایی داشتی که بعدا بازیگر معروف یا وارد هنر شوند؟

بهرام زند همکلاسم بود.

آن زمان بازیگر مورد علاقه داخلی و خارجی چه کسی بود؟

در ایران، مرحوم جعفری بازیگر مورد علاقه‌ام بود و مارلون براندو را دوست داشتم اما بعدها، توشیرو میفونه را دوست داشتم.

فکر می‌کنم توشیرو میفونه را زمان فیلمخانه دوست داشتی چون در سینما نمایش داده نمی‌شد؟

بله

فیلم‌هایی که از مرحوم جعفری دیدی، به خاطر داری؟

«ساحل انتظار» و «مورفین» را به یاد دارم.

بعدها در تئاتر با جعفری آشنا شدی؟

بله، با هم پی‌اس کار کردیم.

چطور شد به دانشکده هنرهای زیبا رفتی؟

چون علاقه‌مند به تئاتر و بازیگری بودم.

قبل از دانشکده تئاتر حرفه‌ای کار کردی؟

خیر

چه سالی وارد دانشکده شدی؟

سال 45، دومین سال تاسیس دانشکده بود. آن زمان که من وارد شدم، مدیر دپارتمان دکتر نامدار بود.

اساتید چه کسانی بودند؟

سال اول تقریباً استاد بازیگری نداشتیم، اما مصطفی اسکویی بود و بعدها آقای سمندریان اضافه شد. در ادبیات نمایشی، سیمین دانشور استاد بود. دکتر یحیی ذکی، تاریخ لباس درس می‌داد. دکتر آیت پور جامعه شناسی هنر تدریس می‌کرد و شاهرخ مسکوب، شاهنامه درس می‌داد. خسرو فرزانه و دکتر کاووسی (تاریخ سینما)، مادام سپاهی و خیلی‌ها دیگر از اساتید ما بودند.

آن زمان چه کسانی همکلاسی‌ات بودند؟

فقط اسماعیل محرابی، پروین دولتشاهی و آذر فخر را یادم است. اما سعید پورصمیمی سال قبل بود و رضا بابک سال‌های بعد اضافه شد. مرضیه برومند، سوسن تسلیمی، سوسن فرخ‌نیا، هرمز هدایت و ... بودند.

در دانشکده، نمایش هم اجرا کردی؟

بله خیلی.

اولین نمایش حرفه‌ای که کار کردی چه بود؟

نمایش چوب زیر بغل بود که بهمن فرسی، نویسنده و کارگردانش بود. این نمایش در انجمن ایران و آمریکا و دانشکده هنرهای زیبا اجرا رفتیم. در این نمایش مرحوم خسرو فرخزادی وکیهان رهگذر بودند.

اینها متعلق به سال 49 هستند؟

خیر، 46 یا 47 بود. من سال 49 فارغ‌التحصیل شدم.

قبل از فارغ التحصیلی نمایش‌های دیگری هم بازی کردی؟

بله، «نگاهی از پل» به کارگردانی سمندریان را سال 48 در هنرهای زیبا اجرا رفتیم. ادی کاربونه را آن سال بازی کردم که ضبط تلویزیونی شد.

سال 50 است که در فیلم «بیتا» بازی می‌کنی؟

سال 49 بود. در این سال خیلی پُرکار بودم و خیلی پی‌اس بازی کردم. آن سال پی‌اس «ریل» محمود دولت‌آبادی را کارگردانی کردم. یک کار را با جعفر والی به نام «بام‌ها و زیربام‌ها» در نقش اول بازی کردم و آنجا با مهین شهابی آشنا شدم که من را برای بازی در «بیتا» پیشنهاد داد.

اولین باری که جلوی دوربین رفتی، چه حسی داشتی؟ از زنده‌یاد هژیر داریوش خاطره‌ای داری؟

نه به آن شکل. قبل از آن چند کار کوتاه جلوی دوربین رفته بودم. یک فیلم یک ساعته به نام «زلزله دوم» افشین شرکت بازی کردم.

من تو را در ملاقات بانوی سالخورده، در تالار مولوی ملاقات کردم. چه سالی بود؟

سال 51..

چطور شد سمندریان تو را برای نقش اصلی این نمایش انتخاب کرد؟

قبلش با هم «نگاهی از پل» را کار کرده بودیم و در دانشگاه هم استادم بود و من آن زمان سرباز بودم. روزی که بچه‌ها را دعوت کرد، من گفتم سرباز هستم و نمی‌توانم بیایم. گفت حالا بیا که ببینیم چطور می‌شود. ابتدا یک نقش کوچک داد که من نپذیرفتم و بعداً نقش آلفردی را به من دادند.

گریمور چه کسی بود؟ پیرت کرده بود و تیپت خیلی خوب شده بود.

منوچهر شمسایی بود.

آن نمایش از زمان خودش بسیار جلوتر بود و من یادم است روی صحنه که راه می‌رفتید، کاری بسیار نو بود که ما تعجب کرده بودیم در صحنه تئاتر می‌شود میزانسن سینمایی اجرا کرد.. فیلم «دیدار» آنتونی کویین را دیده بودی؟

متاسفانه ندیدم. شنیده بودم که هالیوودی و هپی اند درست کرده بودند و آلفردی در آخر کشته نمی‌شد.

بعد از آن نمایش معروف شدی و به سریال «آتش بدون دود» رفتی؟

دو سال بعد از نمایش «ملاقات بانوی سالخورده» بود.

کارگردانی هم می‌کردی؟

کارگردانی داشتم اما خیلی تئاتر و تلویزیون بازی کردم.

در سریال «آتش بدون دود» چه نقشی داشتی؟

نقش پالاز، پسر دوم خانواده را داشتم.

از نادر ابراهیمی خاطره داری؟

خیلی پرتلاش و واقعا تحسین برانگیز بود. ما سه شیفت با سه کارگردان کار می‌کردیم چون وسط ترکمن صحرا بودیم و در اوج گرمای تیر تا شهریورماه آنجا بودیم و می‌خواستند زود تمام شود. حتی زمان‌هایی بود که عقرب، مار و سوسک و ملخ حمله می‌کرد. یکی از سه کارگردان، کیومرث پوراحمد بود که آنجا با هم آشنا شدیم.

«شطرنج باد» را دوست داشتی؟

بله

من این فیلم را سال 55 در فستیوال دیدم چون به انقلاب برخوردیم و اکران عمومی نشد. از «شطرنج باد» خاطره داری؟

یک پلان سکانس داشت که ما سه روز با گریم و لباس تمرین کردیم چون باید بدون قطع، از اتاق بالا شروع می‌شد و چند اتاق را می‌گشت و از راه پله می‌گذشت و به زیرزمین می‌رفت و عجیب بود.

فیلم «این گروه محکومین» هادی صابر را داری که من ندیدم. این فیلم درنیامد. خیلی بازیگر هم داشت..

بله خوب نشد. عزت الله انتظامی، منوچهر احمدی، کشاورز و ... بودند. من نقشی داشتم که مورد سوء تفاهم شوهر یکی قرار گفته بودم که من را می‌کشت. همه بعد از مسلخ، از هادی صابر انتظار بالایی داشتیم. هنوز هم مسلخ خوب است.

چطور شد گوینده فیلم خاطره انگیز «شعله» شدی؟

چنگیز جلیلوند از دور مرا می‌شناخت. مرتضی احمدی هم در این میان بی تقصیر نبود که من را معرفی کرد. جلیلوند از من برای دوبله نقش جبارسینگ در فیلم «شعله» دعوت به کار کرد.

از ابتدا برای جبار سینگ انتخاب شدی؟

نمی دانم ولی از ابتدا قرار بود این نقش را بگویم.

تا آن زمان دوبله کار کرده بودی؟

خیر

صدای امجد خان را شنیدی؟

بله، سعی کردم صدایم شبیه امجد خان بازیگر نقش جبار سینگ باشد.

آقای جلیلوند پیشنهادی هم می‌داد؟

مدیریت می‌کرد اما راهنمایی به عنوان اینکه چم و خم را یادم بدهد، خیر. من از قبلش در تئاتر «سی زوئه بانسی مرده است» ایفای نقش داشتم که در آن 23 نقش با ریتم بالا بازی می‌کردم.

یعنی تجربه صدا داشتی؟

بله عجیب و غریب بود و در فرم حرف زدن بودم. این نمایش ابتدای سال 57 اجرا رفتیم و فیلم شعله را 58 دوبله کردیم.

در مقابلت ابوالحسن تهامی و چنگیز جلیلوند بودند. آیا برایت مشکل‌ساز نبود؟

خیر، سریع کار را یاد گرفتم و راحت می‌گفتم.

این فیلم خاطره عجیبی است. در سال 59 خیلی فروخت و بلافاصله نوار کاست آن از صدای شما بیرون آمد حتی قبل از نوار ویدئوی آن. صدای شما در خاطرات مانده است. بعد از آن، دیگر سراغ دوبله نرفتی؟

در یکی دو فیلم که زیاد مطرح نشدند، حرف زدم و برنامه‌ام نبود که بمانم.

در کدام استودیو دوبله کردید؟

استودیو پاسارگارد در خیابان کوشک.

در ادامه چنگیز جلیلوند روی خط آمد و درباره اکبر زنجان‌پور و همکاری با او در «شعله» سخن گفت. سپس ویدئویی از سیروس الوند نمایش داده شد که درباره اکبر زنجان‌پور و فعالیت حرفه‌ای او در سینما و بعد از انقلاب سخن گفت.

در کارنامه شما سه فیلم است که من خیلی دوست دارم؛ «مرگ سفید»، «ریشه در خون» و «گزارش یک قتل». فیلمی به نام «تاریخ سازان» داری که هنوز اکران نشده است! در چه مورد بود؟

این فیلم به کارگردانی هادی صابر است و توقیف شد. در مورد یک هنرمند تئاتری بود که با انقلاب از زندان آزاد می‌شود.

نقش هنرمند تئاتر را تو ایفا کردی؟

بله. بهروز بقایی و داریوش ایران نژاد و مرحوم حسین کسبیان هم در کنار من ایفای نقش داشتند.

این فیلم جزء اولین فیلم‌هایی است که بعد از انقلاب بازی کردی و توقیف شد.

بله

در مورد «ریشه در خون» کمی صحبت کنیم. چه خاطره‌ای از این فیلم داری و نقشی که داشتی ما را به فضای فیلم «گوزن‌ها» می‌برد ولی به روز شده. نقشت را دوست داشتی؟ یعنی جزء نقش‌هایی بود که دوست داشته باشی؟

بله این نقش را خیلی دوست داشتم. همه عوامل فیلم انگیزه داشتیم که کار خوبی از آب درآید و خوب هم شد. به اعتقاد من محیط و انگیزه‌های سینما در آن زمان خیلی بهتر بود.

چرا؟

به این دلیل که آدم تکلیفش را می‌دانست یعنی فیلمی که ساخته می‌شد، عواملش می‌دانستند که درست اکران خواهد شد. الان فیلم «پل خواب» اکتای براهنی که من بعد از 20 سال دوباره به سینما وارد شدم، بعد از 3 سال که در صف اکران بود، تنها در 8 سالن سینما روی پرده رفته است! فیلمی که دارای تفکر است و زحمت مضاعفی برای آن کشیده شده است، شورای صنفی اکران باید نگاه ویژه‌ای به آن داشته باشد. چون قرار نیست این فیلم بازاری و بفروش باشد، اتفاقاً باید توجه کنند تا کارگردان جوان آنقدر مستحیل نشود چون آنطور فیلمها مخاطبان خود را دارند. شاهد هستیم که هیچ‌گونه حمایت از این فیلم و امثال این نوع فیلم‌ها و کارگردانانی که دارای تفکر هستند، نمی‌شود، چراکه دارای انگیزه هستند و سواد لازم را دارند.

زمانی که ریشه در خون را بازی می‌کردی، می‌دانستی که اکران خواهد شد؟

بله. اما الان چون تعداد فیلم‌ها به هر دلیلی بیشتر است، باید برنامه‌ریزی برای حمایت از فیلم‌هایی که برای ساخت آنها زحمت مضاعف کشیده شده، انجام شود.

ممکن است که من آینده سینمای ایران را نبینم اما الان دلواپس آینده سینما و بچه‌هایی که متفکرند و کارشان را بلدند و جامعه شان را می‌شناسند، هستم. اینها باید حتما سراغ فیلم‌های بازاری و بدون شناسنامه که تنها بفروش هستند، بروند؟ وظیفه هنر این است که از جامعه اش مواظبت کند و برای اینکه هنرمند از جامعه مواظبت کند باید از او مواظبت شود. من به عنوان کسی که نقش کوچکی در فیلم «پل خواب» دارم، بابت اینکه از این فیلم درست حمایت نشد، دلگیر هستم.

از زمانی که «طالع سعد» را در سال 74 بازی کردی تا «پل خواب» 20 سال طول می‌کشد. چرا در این مدت بازی نکردی؟

پیشنهادهایی به من شد اما اغلب آنها نقش‌هایی نبود که دوست داشته باشم و بعد هم به فیلمهای قبلی ام رجوع کردم و دیدم فیلمهایی که می‌خواستم نشدند و توقع داشته باشم آنها را بازی کنم و به هر حال ارضایم نکرده بود و به همین دلیل به خودم گفتم تا زمانی که فیلمی را دوست نداشته باشم، کار نمی‌کنم.

فیلمی که دوست داشتی، «پل خواب» بود؟

بله، چون سناریوی آن خیلی حرفه‌ای نوشته شده بود. فضای خوبی داشت؛ درست است اقتباسی از «جنایات مکافات» بود اما من را یاد فضای «بوف کور» صادق هدایت می‌انداخت. سناریو را خواندم و دوست داشتم و با خودم گفتم که کسی که این فیلمنامه را نوشته، کارش را هم بلد است.

قبل از اینکه آقای اکتای براهنی روی خط بیایند، می‌خواهم در مورد «گزارش یک قتل» صحبت کنید که جزء فیلم‌های شاخص تو است..

فیلم خوبی بود اما اگر ریتم و دکوپاژش کمی آدم‌ها را زنده تر جلوی دوربین می‌بُرد.

چقدر آن زمان که این فیلم را بازی کردی، جریان‌های سیاسی را می‌شناختی؟

به عنوان آدمی که سرش در کتاب بوده و آن دوره کودتا را در کودکی تجربه کردم، اما به هر حال در مورد آن فضا خواندم و شنیدم و دیدم.

در ادامه اکتای براهنی روی خط آمد و درباره اکبر زنجان‌پور سخن گفت. او همچنین درباره مقاله «پدران و پسران در تجربه» که درباره رضا براهنی نوشته است و تماشای «پل خواب» توسط پدرش، توضیحاتی داد.

براهنی در پاسخ به سوال جیرانی درباره فروش «پل خواب» بیان کرد: نوبت و شرایط اکران سختی بعد از سه سال نصیب ما شد البته رویکرد طی سه الی چهار روز خیلی خوب بوده است. این فیلم فیلم اول من است و می‌خواهم این رویه را دنبال کنم و ببینم که رویکرد عمومی مردم و منتقدان چگونه است تا فیلم‌های بعدی‌ام را بسازم. این دو سالی که منتظر جواب این تست مردمی ماندم، واقعا سخت بود. وی همچنین از آغاز ساخت فیلم جدیدش بعد از نوروز 97 خبر داد.

آقای زنجان‌پور در حال حاضر در فیلم یک جوان فیلم اولی دیگر کار می‌کنی. در مورد آن توضیح بدهید.

در فیلم پولاد کیمیایی کار می‌کنم و نقش اصلی کار را ایفا می‌کنم و خیلی دوستش دارم. البته خیلی کارگردان را دوست دارم و فکر نمی‌کردم اینقدر کاربلد باشد. من به عنوان بازیگر خودم را در کار به او می‌سپرم. خیلی خوب هدایت کردن را بلد است و لحظه‌ها را می‌شناسد و میداند از بازیگرش چه می‌خواهد چون خیلی از کارگردانان هستند که نمی‌دانند چه می‌خواهند.

دوست داری با کارگردانان جوان کار کنی؟

بله، بچه‌های جوان خیلی فکرهای نویی دارند. زمان ما گذشت و زمان اینها هم خواهدگذشت اما این جوانانی که الان در سینما هستند خیلی خوب هستند. هر کاری مزاحم دارد و در کار ما مزاحم زیاد است اما آنهایی که کارشان را با دقت انجام می‌دهند، زیادند. اگر زمان ما داریوش مهرجویی، مسعود کیمیایی و ناصر تقوایی و چند نفر دیگر بودند، الان اینها تبدیل به تعداد خیلی زیادی شده‌اند.

الان تئاتر کار می‌کنید یا مدتی است که حضور ندارید؟

هنوز یکسال از زمانی که «باغ آلبالو» چخوف را روی صحنه داشتم، نگذشته است. اجرای خیلی موفقی بود. یاد مرحوم رکن‌الدین خسروی بخیر که من با او چندین کار داشتم و بعد از عید نوروز هم می‌خواهم کار «سی زوئه بانسی مرده است» را در تماشاخانه ایرانشهر اجرا بروم.

بازیگرانت را انتخاب کرده‌ای؟

بله، دو نقش داریم که یکی را خودم و دیگری را اسماعیل کاشی که نمایش 100 درصد را کارگردانی کرده، ایفای نقش دارد. کاشی جزء بازیگرانی است که چند سال یک بار ظهور می‌کند و بازیگر بی‌نظیری است. اگر اردیبهشت ماه روی صحنه برود، درست 40 سال از اجرای قبلی آن می‌گذرد.

الان فضای تئاتر را چگونه ارزیابی می‌کنی؟

متاسفانه از تئاتر حمایت نمی‌شود. می‌گویند باید خصوصی‌سازی صورت گیرد! اتفاقاً تئاتر برعکس فیلم است و تنها یک سانس دارد و در این یک سانس اتفاق خاصی نمی‌افتد و قرار نیست بفروشد. وقتی قرار باشد تئاتر بفروشد، از مفاهیم و وظیفه تئاتر دور می‌شود، چون تئاتر برای قشر الیت و وظیفه‌اش ایجاد تفکر است و ارتباطی بین بیننده و هنرمند ایجاد می‌شود که نمی‌توان در مورد آن چیزی گفت.

شما به تئاتر دولتی بیشتر معتقد هستی؟

تئاتر دولتی به معنی اینکه دولت بالای سرش باشد، خیر ولی وظیفه دولت این است که حمایت کند.

یعنی معتقدی اگر تئاتر دست بخش خصوصی بیفتد مسیرش منحرف می‌شود؟

الان منحرف شده است و به دنبال این هستند که از هنرپیشه‌های سینما و تلویزیون برای کار استفاده کنند تا فروش کار بالا رود در صورتی که تئاتر اگر خوب باشد، بیننده هم دارد و نیازی به سوپراستار ندارد. تئاتر باید مخاطبش را تکان بدهد و اگر کمی گیج می‌زند او را به فرم بیاورد اما زمانی که مجبور است بفروشد، چیزی از هنر در آن باقی نمی‌ماند.

کدام نمایش را در طول این سال‌ها دوست داشتی؟ چه خودت بازی کرده باشی و چه نباشی و به صورت خاطره هنوز در ذهنت باشد؟

نمایش «قلندرخونه» از بوشهر که اجرای عجیب و غریبی بود.

ضمناً سه سریال شما «تنهاترین سردار»، «ولایت عشق» و «مختارنامه» را خیلی دوست دارم. امیدوارم همیشه موفق باشید. به عنوان آخرین صحبت، توصیه‌ای به بازیگران جوان دارید؟

توصیه چون حالت نصیحت پیدا می‌کند، ندارم چون من دو دختر خودم را هم نصیحت نمی‌کنم. توصیه‌ام این است که فقط در بی نیازی زندگی کنند و از همه چیز بی نیاز باشند.

503

کد خبر: 896778

وب گردی

وب گردی