داغ  پلاسکو یک ساله شدو هیچکدام از وعده های مسئولان محقق نشد/لطف واحترام  مردم  به خانواده شهدا  ادامه دارد

اینکه 365 روز چند ماه و چند هفته و چند ساعت و حتی چند دقیقه می شود را مادران و همسران و خانواده های آتش نشانانی که سال گذشته در ساختمان پلاسکو جانشان را از دست دادند خوب می دانند آنها به همراه همه مردم ایران 9 روز تمام انتظار کشیدند تا خبری از زنده ماندن آتش نشانان و افراد عادی بشنوند اما 8 بهمن سال 95 که آوار برداری تمام شد همه امیدها به ناامیدی رسید.حالا یک سال گذشته اما تقریبا هیچکدام از وعده های مسئولان برای خانواده های آتش نشانان محقق نشده است.

نیوشا یعقوبی- ایسکانیوز : بدون تعارف یکی از مشکلاتی که در کشور ما وجود دارد این است که در روزهای اول حادثه ای همه مردم و مسئولان درباره آن صحبت می کنند و قول هایی می افتد اما همین که چند صباحی از اتفاق می گذرد به فراموشی سپرده می شود. حادثه آتش سوزی ساختمان قدیمی پلاسکو هم یکی از حوادث تلخی بود که از مسئولان شهریو مدیریت بحران تا مقامات بالاتر وعده هایی دادند اما با گذشت یک سال ازحادثه مطالبات بی پاسخ مانده است . این سوال را با مادر و برادر حامد هوایی یکی از آتش نشانان جان باخته حادثه آتش سوزی پلاسکو در میان گذاشتیم .

حبیب برادر بزرگتر شهیدحامد هوایی که خود از آتش نشانان است به سوالات خبرنگار ایسکانیوز پاسخ داد:

پس از گذشت یک سال ازحادثه پلاسکو مسئولان چه اقداماتی برای خانواده های آتش نشانان انجام داده اند؟

با وجود اینکه مقام معظم رهبری اعلام کردند آتش نشانان شهید راه خدمت هستند اما مناسفانه هیچ خدماتی از سوی شهرداری ، شورای شهر و بنیاد شهید به درستی اجرا نمی شود. در بنیاد شهید در صورتی که فرد شهید شود، پدر و مادر و همسر خدمات لازم را در بحث حقوق و مزایا دریافت می کنند اما متاسفانه در سازمان آتش نشانی فقط فردی که تحت کفالت باشد مزایا دریافت می کند.

متاسفانه در واحد ایثارگران شهرداری هم پرونده ای نداریم. پیگیری های لازم در این زمینه را انجام داده و نامه هایی را نیز آماده کردیم تا با شهردار و شورای شهر دیدار داشته باشیم اما موفق نشدیم.البته ناگفته نماند که نامه هایی که ارائه کرده ایم مربوط به شورای شهر سابق بوده و متاسفانه در دوره جدید نتوانستیم با آن ها دیدار داشته باشیم همچنینخانواده هایی که فرزند فوت شدشان مجرد باشد حقوقی دریافت نمی کنند یعنی فردی که حقوقی داشته و کمک خرج پدر و مادر خود بوده بر اساس قوانین شورای شهر و شهرداری ، اگر کسی را تحت کفالت خود نداشته باشد حقوقی دریافت نمی کند این در حالی است که تمامی این موارد به راحتی از سوی شهرداری و شورای شهر قابل تغییر است.

آیا سایر ارگان ها اقدامی انجام داده اند؟

البته بنیاد شهید هم اعلام کرده است هیچ گونه پیگیری از سوی هیچ ارگانی تا کنون صورت نگرفته است ما انتظار داشتیم طی یک سال گذشته ، شهرداری ، شورای شهر و سازمان آتش نشانی و سایر ارگان هایی که پیگیر این حادثه بودند نامه نگاری ها را انجام و جلسات لازم را برگزار می کردند. از طرفی شهدای رسانه ،شهدای ترور و شهدای منا را داشتیم و هیچ کدام از آن ها مشمول آن ماده قانونی نمی شوند اما با پیگیری های صورت گرفته با سازمان های خاص، جلساتی را برگزار کرده و اگر نیاز به تبصره بوده اعمال شده است اما خدمات برای فردی که به جنگ رفته و هیچ حقوقی نداشته و شهید شده با کسی که دارای بیمه و حقوق بوده متفاوت است.

به طور خاص بنیاد شهید برای شهدای آتش نشان چه کرد؟

ما مستقیم از سوی بنیاد شهید صحبتی نشنیده بودیم ولی در آن ایام از زبان افراد مختلف بیان می شد که بنیاد شهید تدابیری را در نظر گرفته است. در این مدت ما و خانواده آتش نشانان منتظر شدیم اما اتفاق خاصی نیفتاد و شاید آن طور که باید به این قضیه پرداخته نشد. تمامی شهدا از نظر ما یکی هستند فرقی نمی کند شهدای جنگ باشند یا شهدای مدافع حرم، تمامی آن ها در پیشگاه خداوند در یک جایگاه قرار دارند، خود مسئولان بنیاد شهید هم معتقدند شهدای آتش نشان از جایگاه والایی برخوردارند اما با توجه به ماده های قانونی تعریف شده - که کاملا صحیح است - معاون حقوقی این بنیاد اعلام کرده است که بر این اساس ما نمی توانیم خدماتی به این عزیزان ارائه کنیم. بنیاد شهید هم اعلام کرده که همه قوانین در مجلس تصویب می شود و اگر قرار است قانون تبصره ای داشته باشد، باید در آن جا انجام شود.جالب است بدانید که نمایندگان مجلس یک جواب خواندیم که اعلام کردند این موضوع ربطی به مجلس ندارد و هرکسی که ادعا می کند این عزیزان شهید محسوب می شود، باید با بنیاد شهید جلسات لازم را برگزار کند.

متاسفانه در واحد ایثارگران شهرداری هم پرونده ای نداریم. پیگیری های لازم در این زمینه را انجام داده و نامه هایی را نیز آماده کردیم تا با شهردار و شورای شهر دیدار داشته باشیم اما موفق نشدیم

از اعلام مقصران حادثه خبری دارید؟

قرار بود مقصران حادثه پلاسکو تا مهر ماه اعلام شود اما به دلیل سنگین بودن ابعاد حادثه این کار تا کنون انجام نشده است و می گویند زمان می برد. ما خیلی دوست داشتیم مقصران حادثه هر چه سریع تر شناسایی شوند.

بسیاری از افراد پس از حادثه پلاسکو با اهمیت کار آتش نشانان آشناتر شدند به نظر شما آیا رانندگان به محض شنیدن آژیر آتش نشانی، مسیر را باز می کنند؟

پلاسکو نقطه عطفی برای مجموعه آتش نشانی محسوب می شود حتی بسیاری از آتش نشانان شهرستان ها هنوز از جرات و جسارت آتش نشانان فداکار حادثه پلاسکو می گویند.مردم هم همیشه لطف خود را نسبت به آتش نشانان ابراز کرده و همکاری لازم را با این سازمان دارند. می توان به جرات گفت که سازمان آتش نشانی در بحث فرهنگسازی کوتاهی نکرده، برای مثال انیمیشن هایی در حد توان خود در نظر گرفته و در شبکه های مجازی منتشر کرده است.همچنین در زمینه آموزش نکات ایمنی اقدامات بسیار مناسبی انجام داده و در صورت وقوع حادثه بر عدم ازدحام بی مورد تاکید بسیاری کرده است اما شاید به اندازه کافی مورد توجه قرار نمی گیرد اما بعد از حادثه پلاسکو به علت عمق فاجعه و شهادت 16 نفر از آتش نشانان، گویی نگاه مردم تغییر کرده است و تا حد ممکن با آتش نشانان همکاری لازم را دارند.

حالا کمی از روابط خانوادگی تان بگویید

ما همیشه در کنار هم بودیم ، محل زندگیمان هم نزدیک به یکدیگر است. بعد از فوت پدر در سال 94، ما بیشتر از گذشته به مادر سر می زدیم بیشر از همه ما حامد در کنار مادر بود. به طوری که با علاقه و ایثار خاصی همیشه در خدمت خانواده بود. حامد دارای شخصیت خاصی بود و همیشه تحت هر شرایطی در کنار پدر و مادر بود ، فقط کافی بود کوچکترین ناراحتی در چهره من می دید به سرعت می گفت: «داداش من کنارتم، فلان کار را با یکدیگر ان می دهیم، هوایت را دارم و...» در تمامی مسائل کوچک و بزرگ خانواده و فامیل و دوستان کمک می کرد و هر کاری از دستش بر می آمد برای حل مشکل انجام می داد. من در بسیاری از مصاحبه ها هم گفته ام آنقدر به پدرمان خدمت کرد و ذعای خیر پشتش بود که انگار ظرفیت اش پر شد و توانست به درجه والای شهادت برسد.

حامد دارای شخصیت خاصی بود و همیشه تحت هر شرایطی در کنار پدر و مادر بود ، فقط کافی بود کوچکترین ناراحتی در چهره من می دید به سرعت می گفت: «داداش من کنارتم، فلان کار را با یکدیگر ان می دهیم، هوایت را دارم و...»

از رابطه حسام و حامد بگویید.چگونه بودند؟

حسام و حامد مانند همه دوقلوها به شدت به یکدیگر وابسته بودند، با هم می رفتند با هم می آمدند،حسام سال 87 وارد آتش‌نشانی شد اما حامد در آزمون قبول نشد اما در شهریور سال گذشته دوباره آزمون داد و قبول شد. تنها 4 ماه از این ماجرا گذشته بود و پر کشید. در زمان حادثه حسام با ماشین خودبه نزدیکی خیابان پلاسکو آمده بود، چون آتش نشان بودیم توانستیم خودمان را به نزدیکی محل حادثه برسانیم، جمعیت بسیار زیاد بود، حسام خیلی بی تاب بود و از هر کسی می پرسید که حامد را دیده اند یا نه ، پس از پرس جو از بیمارستان ها و امدادگران فهمیدیم که حامد زیر آواری از سیمان،آهن و آتش مانده است.فقط دعا می کردیم، حسام خیلی بی تابی می کرد و نمی توانست محل حادثه را ترک کند.9 روز گذشت و ولی هنوز خبری از پیکر حامد نداشتیم.در لحظات آخر 9 بهمن در یک سایت خبری دیدم که پزشکی قانونی اسامی را اعلام کرده و نام برادرمان حامد هم در میان آن ها بود.

برخورد مردم بعد از حادثه پلاسکو چگونه بود؟

برخورد مردم فوق العاده خوب بود از انجمن های مردمی گرفته تا خود مردم هرکسی با هر روشی که توانست با ما ابراز همدردی کرد.افراد بسیاری از شهرستان های مختلف هنوز با خانواده ارتباط دارند .بسیاری از مردم به مادر سر می زنند و در سوگ عزیز از دست رفته مان اشک می ریزند اما توقع ما از ارگان ها و سازمان ها این است که هر قدمی که می توانند برای شهدای اتش نشان بردارند.

سهیلا اجاقی مادر شهید حامد هوایی به سوالات خبرنگار ایسکانیوز پاسخ می دهد:

از حامد برایمان بگویید؟

4 فرزند داشتم ، حامد و حسام دوقلو بودند و پس از حبیب و هادی به دنیا آمدند، خداوند به من دختر نداد اما عروس هایم مانند دختر هایم هستند و تنهایم نگذاشتند. پدر بچه ها جانباز اعصاب و روان جنگ بود، ترکش های زیادی در بدنش وجود داشت همچنین دچار موج انفجار شده بود. هر 4 فرزندم بسیار نجیب بودند و همیشه از پدرشان مراقبت می‌کردند ، حامد زمانی که پدرش در بیمارستان بستری بود، اجاره نمی‌داد کسی همراه بماند و از پدرش مراقبت کند، همیشه به برادرانش می‌گفت شماها‌ به زندگی تان برسید، من مجردم و راحت‌تر می توانم بمانم و به پدر رسیدگی کنم.

حامد زمانی که پدرش در بیمارستان بستری بود، اجاره نمی‌داد کسی همراه بماند و از پدرش مراقبت کند، همیشه به برادرانش می‌گفت شماها‌ به زندگی تان برسید، من مجردم و راحت‌تر می توانم بمانم و به پدر رسیدگی کنم

نظر پدر در مورد حامد چه بود؟

یکی از روزهایی که تازه حسن را از بیمارستان به خانه آورده بودیم گفت که جوانی حامد برای مراقبت و نگهداری ازمن تلف می‌شود و من از این بابت ناراحت و نگرانم. حامد شنید و ناراحت شد و شروع به انجام حرکات ورزشی کرد و از آنجا که ورزشکار بود و از آمادگی جسمانی خوبی برخوردار بود، حرکات ورزشی انجام داد و روی دستانش ایستاد و گفت من عمرم را برات می‌دهم حسن آقا و خنده جای گریه اهالی خانه را گرفت.

شهید هوایی از چه سالی وارد آتش نشانی شد؟

حامد اواخر سال 94 بود که وارد سازمان آتش‌نشانی شد و پس از گذراندن دوره آموزشی از اواخر شهریور ماه در ایستگاه 28 مشغول به کار شد. معمولا برایش لقمه می‌گرفتم و او درحالی‌که لباس‌های فرم آتش‌نشانی را می‌پوشید از عملیات‌هایش تعریف می کرد همیشه خوشحال بود که می‌تواند جان افراد را در عملیات ها نجات دهد.

با برادر دوقلویش چطور بود؟

همیشه با هم بودند با هم به سر کار می رفتند و با هم بر می‌گشتند. رنگ و مدل لباس و کفش هر دو مثل هم بود تولد هردویشان را با هم جشن می‌گرفتیم و لباس‌ها و کادوهای یک شکل می‌خریدیم حالا حسام خیلی بی‌تابی می‌کند و مرتب می‌گوید برای من هرگز تولد نگیرید.

فکرش را می کرد که شهید شود؟

حامد شب سالگرد در گذشت همسرم یک شب سراسیمه بیدار شد و گفت خواب دیدم به مزار پدر رفته‌ام و همه شهدا با لباس ارتشی به من سلام نظامی می‌دهند و خیلی تحویلم می‌گیرند اما من که به سختی می‌توانستم حرکت کنم می‌خواستم پیش پدر بروم.... یکی از اقوام که تعبیرخواب می‌دانست معنی کرده بود که حامد به مقام والایی می‌رسد به‌طوری که همه به احترامش بلند می‌شوند و حالا می‌فهمیم که خواب حامد و تعبیرش درست بود حامد زیر آوار نمی‌توانست بلند شود و مردم مهربان و قدردان ایران به یاد شهدای آتش‌نشان بلند شدند و مردم دنیا از مهربانی و قدردانی آنها تعجب کردند. من و همه خانواده‌های شهدای آتش‌نشان از مردم ممنونیم که لحظه‌ای تنهایمان نگذاشتند.

حامدگفت خواب دیدم به مزار پدر رفته‌ام و همه شهدا با لباس ارتشی به من سلام نظامی می‌دهند و خیلی تحویلم می‌گیرند اما من که به سختی می‌توانستم حرکت کنم می‌خواستم پیش پدر بروم....

در روز حادثه شهید هوایی کجا بود؟

آن روز حامد و حسام امتحان داشتند. هر دو در مقطع کارشناسی رشته تربیت‌بدنی درس می‌خواندند. حامد رفته بود ایستگاه تا یکی از همکارانش را 2 ساعتی جای خودش بگذارد و بتواند به جلسه امتحان برسد که زنگ پایگاه را می‌زنند و او خود را به ساختمان پلاسکو می‌رساند. حسام سرجلسه بوده که خبر ریختن ساختمان را می‌شنود و سراسیمه از سر جلسه بلند می‌شود و خود را به محل می‌رساند.حامد هنگام عملیات در طبقات بالا بر اثر ریزش آوار آسیب می‌بیند و نمی‌تواند سر پا بایستد. حسین سلطانی یکی دیگر از آتش‌نشانان شهید برای کمک خود را به حامد می‌رساند تا بتوانند از طبقات خارج شوند که متأسفانه بر اثر ریزش سقف و راه پله‌ها حامد و حسین در آغوش هم زیر آوار می‌مانند.

چه حسی داشتید زمانی که فهمیدید دیگر حامد را نمی بینید؟

زمان انجام عملیات نجات به محل حادثه رفته و نماز خواندم. دلم روشن بود مرتب به پسرم می گفتم حامد من اینجایم... نفس بکش مادر نفس بکش.... شروع کردم به خواندن نماز حضرت فاطمه(س). رکعت اول را خواندم و در دلم از خدا می‌خواستم که به همه آنهایی که زیر آوار مانده‌اند کمک کند تا نفس بکشند اما در رکعت دوم آرام‌تر شده بودم و در دلم می‌گفتم اگر قرار است که حامد شهید شود خدا کند نشانه‌ای از او پیدا شود و بیرون کشیدن بقایای پیکر حامد برایم حکم معجزه را داشت. با اینکه تست دی. ‌ان. ‌ای دادیم و مشخص شد حامد به شهادت رسیده است اما دلم نمی‌خواهد باور کند و حس می‌کنم یکی از این روزها شاید یک سال بعد شاید سال‌ها بعد برگردد و درآغوشش بگیرم.

701

کد خبر: 896902

وب گردی

وب گردی