بیانیه بالفور و کارکردهای تاسیس اسرائیل برای جریان استعماری غرب

مطالعه تاریخ آشکار می کند که جریان استعمار از دیر باز سودای تسلط بر کل جهان اسلام را داشته است. با توجه این که جامعه جهانی دیگر استعمار اشغالی را آن گونه که در منطقه ای که اکنون میزبان ماست و از آن با عنوان هند و چین یاد می شد، بر نمی تابید؛ شکل جدیدی از استعمار باید متولد می شد.

به گزارش ایسکانیوز ،فلسطین یک سرزمین تاریخی است که پیروان ادیان ابراهیمی را در آن علقه هایی است. بر این اساس این سرزمین یک سرزمین مقدس است. با آن که این مکان قدسی مورد عنایت 3 دین آسمانی، می بایست محور صلح و آرامش در جهان باشد، سال هاست که به خاستگاه جنگ و ناامنی تبدیل شده است!

شکی نیست آنچه این سرزمین قدسی را از نقش وظیفه ای خود دور ساخته، اختلاف ادیان نیست زیرا منشأ هر سه دین موسوی، عیسوی، محمدی(ص) یکی است و آن ذات خدای یگانه است و تردیدی نیست که ادیان ریشه دار از یک منشأ به تقابل و جنگ با دیگری دعوت نمی کنند بلکه فراخوانشان به وحدت و دوستی است و جنگ و دشمنی در دین خالص الهی جایگاهی ندارد.

اکنون سوالی که مطرح می شود این است که چرا فلسطین اکنون محور صلح نیست؟ چه عواملی مانع از ایفاء این نقش محوری شده اند؟ و بر عکس موجب شده اند که فلسطین به عنوان محور جنگ و ناامنی مطرح شود؟

بی تردید ریشه تمام این اختلافات را باید در خودخواهی ها و زیاده خواهی آدمی جستجو کرد. اگر به عمق تاریخ سری بزنیم، شواهد بسیاری خواهیم یافت از کسانی که فراتر از حق طالب بوده اند و همین آدمیان، خالق جنگ ها در تاریخ هستند. البته همواره برای بسیج مردم و به خدمت واداشتن شان، دلایلی را برای آغاز جنگ و تجاوز ساخته اند.

حمله مغول به رهبری چنگیز و تیمور، حمله اسکندر به یونان و ایران، تحمیل دو جنگ اول و دوم جهانی و جنگ هایی که متاسفانه جامه دین بر آن پوشاندند( جنگ صلیبی و حتی تروریسم تکفیری که چند سالی است جهان اسلام را متلاطم ساخته است) همه این جنگ ها ریشه در خودخواهی و زیادی خواهی آدمی دارد. فلسطین نیز از این امر مستثنی نیست.

بحران فلسطین در واقع از زمانی شکل گرفت که استعمار زمان، برای بلعیدن ثروت منطقه و تحمیل سلطه خود در شکل جدیدی از استعمار، دهان باز کرد.

اکنون یکصد سال از صدور اعلامیه بالفور می گذرد. بیانیه ای که حکایت آشکاری از زیاده خواهی و سلطه طلبی استعمار زمان یعنی بریتانیا یا همان انگلستان را روایت می کند.
این بیانیه یک شبه صادر نشده، بلکه تاریخچه ای به دنبال خود دارد. نگاه به تاریخ یا همان فرایند شکل گیری این بیانیه ما را در تعریف نسبت ما با مساله فلسطین و وظیفه ای که انسانیت، اخلاق و دین حکم بر آن دارند، کمک بسیار می کند. زیرا ابرهایی که در قضیه فلسطین، خورشید حقیقت را پوشانده اند، کنار زده خواهند شد. مگر نه آن است که آدمی اگر تکلیف نشناسد و عمل به تکلیف نکند، آدمی را شایسته نیست؟

مطالعه تاریخ آشکار می کند که جریان استعمار از دیر باز سودای تسلط بر کل جهان اسلام را داشته است. با توجه به این که جامعه جهانی دیگر استعمار اشغالی را آن گونه که در منطقه ای که اکنون میزبان ماست و از آن با عنوان "هند و چین" یاد می کرد، برنمی تابید و شکل جدیدی از استعمار باید متولد می شد که متاسفانه ماموریت این کار به جامعه یهود واگذار شد. سوال اینجاست که چرا یهود؟ زیرا جامعه یهود در قرون متمادی، خود را به صورت ابزاری در خدمت صاحبان زور مطرح کرده بودند. نامه بناپارت به یهود اروپا برای مهاجرت به فلسطین و تشکیل دولت یهودی با کمک فرانسه در همین چارچوب تعریف می شود.

سخن لوید جورج نخست وزیر وقت انگلیس مبنی بر این که « ایجاد یک پادگان مستعمره یهودی نشین در سرزمین فلسطین برای حفظ منافع بریتانیا حیاتی است » و یا این بخش از مقاله آلفرد بالفور که تاکید می کند: « اندیشه صهیونیسم، خوب یا بد، زشت یا زیبا ریشه در امید ها و آرزوهایمان دارد. پس تاسیس یک وطن یهودی در سرزمین کهن فلسطین برای منافه بریتانیا بسیار مهمتر از 750 هزار عرب متعصبی است که در این سرزمین باستانی زندگی می کنند.» ریشه در همین نگاه استعماری به فلسطین دارد.

از سوی دیگر تئودور هرتزل که وی را بنیانگذار صهیونیسم می دانند( هرچند روایات تاریخی ، چیز دیگری است و نشان می دهد که جریان صهیونیسم نیز ساخته و پرداخته استعمار است، البته با استفاده از ظرفیت های تورات و تلمود) برای " سیسیل رودز" فرمانده ارتش استعماری بریتانیا (کشور رودزیا بر گرفته از نام وی است!!!) نامه ای ارسال و در آن تاکید می کند: « من شما را دعوت به ساختن تاریخ می کنم. این موضوع ربطی به اروپا ندارد بلکه به آسیا ربط دارد آن هم نه همه آسیا بلکه بخشی از آسیای صغیر.» سپس تاکید می کند : « پس چرا من شما را دعوت به ساختن تاریخ می کنم؟ زیرا بریتانیا یک کشور استعماری است و جنبش صهیونیسم هم یک اندیشه استعماری است. بر این اساس ما ( یعنی یهودیان صهیونیسم) می توانیم سدی در برابر بربریت آسیا برای اروپا باشیم. » این نامه نشان می دهد که هرتزل ظرفیت های جامعه یهود را که همواره خود را در خدمت قدرتمندان تعریف کرده را به رودز یادآوری می کند.

بر همین اساس است که باید گفت بیانیه بالفور بر پایه یک مطالبه استعماری و با مطالعات عمیق صادر شده است و رژیم صهیونیستی هم در واقع همانطور که از سخنان لوید جرج دریافت می شود، یک پادگان نظامی برای تامین منافع استعمار در قلب جهان اسلام است.

حال این سوال مطرح می شود که کارکرد این پادگان نظامی یعنی اسرائیل در طی این سال ها چه بوده است؟ مدیریت ناامنی و جنگ در منطقه مهمترین و اصلی ترین کارکرد رژیم صهیونیستی است. زیرا در صورت وجود ناامنی اهداف زیر برای استعمار غرب محقق خواهد شد:

1- صادرات انرژی منطقه به صنایع غرب بی وقفه انجام گرفته است.
2- این انرژی باید همواره از قیمتی برخوردار باشد تا سوددهی صنایع غربی در حداکثر مطلوبیت خود باشد.
3- این انرژی باید به صورت خام صادر شود و کشورهای منطقه از ارزش افزدوه آن بی نصیب باشند بلکه این ارزش افزوده باید به جامعه غربی تزریق شود.
4- درآمد های حاصل از صدور انرژی نباید در منطقه دپو شود (رجعت پترو دلارها). در حال حاضر کشورهای عرب نفت خیز منطقه به گزارش بانک جهانی حدود 4 هزار میلیارد دلار فقط در امریکا به صورت سپرده دارند که سود سالیانه آن مبلغ هنگفتی است که آمریکا از خروج آن هم جلوگیری می کند. وقتی در اواخر دوره اوباما ،کنگره درصدد انتشار گزارش نقش عربستان در وقوع حادثه تروریستی 11 سپتامبر بود، دولت عربستان تهدید کرد که 750 هزار دلار اوراق قرضه خود در امریکا را به فروش خواهد رساند و بحران اقتصادی امریکا را تشدید خواهد کرد.
5- وجود این درآمدها در منطقه می تواند به ایجاد زیر ساخت های توسعه کمک کند و در این صورت به مرور زمان صادرات انرژی خام و ارزان کاهش یافته و متوقف خواهد و جایگاه غرب و شرق به لحاظ وابستگی و توسعه تغییر خواهد کرد.
6- تبدیل کشورهای منطقه به بازار بزرگ مصرف کالاهای غربی که مهمترین و بیشترین سهم را سلاح دارد. از این طریق هم درآمدها نفتی را مجددا جذب کرده و هم اقتصاد غرب را شاداب نگه می دارد و هم کشورهای منطقه را از توجه به زیر ساخت ها محروم می سازد و هم مسابقه تسلیحاتی در منطقه را استمرار می بخشد که حاصل آن جنگ های متعددی است که تاکنون رخ داده است.
7- تهی کردن منطقه از مهمترین ثروت خود، یعنی جوانان نخبه کشورها از دیگر ماموریت های پادگان نظامی اسرائیل و تزریق آنها به جامعه غربی است. جوانانی که با هزینه همین کشورها به سختی تحصیل می کنند اما به دلیل نبود زیر ساخت های توسعه و ظرفیت های جذب به اجبار مهاجرت کرده و به غرب می روند تاجامعه غرب بدون این که هزینه ای برای تربیت این افراد بپردازد، ثروت بزرگی را به دست می آورد.
و در پایان سوال دیگری که مطرح می شود این که میزان خساراتی که جوامع اسلامی از هر روز ادامه حیات اسرائیل، این پادگان نظامی استعمار برای سلطه بر جهان اسلام، به جوامع اسلامی وارد می شود چقدر است؟

با اندگی تفکر در این مسایل چقدر این سخن امام خمینی رخ نموده و عمیق دیده می شود که فرمود :"اسرائیل غده سرطانی است و باید از صفحه روزگار محو شود."

کد خبر: 897323

وب گردی

وب گردی