گفتگوی ملی یا برجام داخلی؛ انحراف از اصل مطالبات مردم

معاون اول رئیس جمهور در روزهای اخیر از گفتگوی ملی سخن به میان آورده است حال آنکه طرح این موضوع بی سابقه نیست اما به نظر این موضوع با مطالبات اصلی مردم فاصله دارد و هیچگاه به یک خواست عمومی تبدیل نشده است.

چند روزی از طرح چند باره مبحث گفت و گوی ملی توسط اسحاق جهانگیری در فضای رسانه ای و سیاسی کشور میگذرد.

او قبلا در اردیبهشت امسال و پس از انتخابات در حساب کاربری توییتر خود نوشته بود: روزی دیگر و مرحله ای دیگر آغاز شده، روز تفاهم ملی، گفت و گوی ملی و روز مشارکت و همکاری ملی برای برداشتن گام های بلندتر به سوی توسعه همه جانبه است.

همچنین جهانگیری در مردادماه هم در گفت و گو با روزنامه ایران بار دیگر با اصرار بر نظر خود ادامه میدهد: گفت و گوی ملی را تا آخر  پیش می برم.

در خصوص این سخنان چند نکته مهم و حائز اهمتی وجود دارد که بایستی در بررسی چیستی و چرایی این تاکیدات به آن پرداخت.

نکته اول این است که مقصود جهانگیری از گفت و گو دقیقا چه نوع کنش و روند سیاسی است؟

آیا طرح مبحث گفت و گو و یا تفاهم ملی در موقعیت جدید سیاسی کشور را باید در چارچوب همان طرح آشتی ملی رئیس دولت اصلاحات و برخی از سران جریان فتنه نظیر تاجزاده به حساب آورد؟

برخی فعالین جریان فتنه ضمن رد هر گونه عذرخواهی از مسئله آشتی ملی، گستاخانه نظام را به افتادن در مشکلات و تهدید خارجی در صورت عدم پذیرش آشتی ملی تهدید کردند.

عبدالله رمضان زاده در گفت و گو با آرمان در همین زمین در آن روزها گفت: «بگذارید این پیشنهاد را کمی عامیانه مطرح کنم. همه ما در یک کشتی نشسته‌ایم و عده‌ای که زور بیشتری دارند، در حال سوراخ کردن کشتی هستند. در چنین شرایطی ما چه راهی داریم؟ چه کاری باید انجام دهیم؟ نگاه کنیم تا کشتی سوراخ شود و همه غرق شویم؟ یا اینکه گوشه‌ای بنشینیم و از آن‌ها بخواهیم در قبال سکوت ما کشتی را سوراخ نکنند تا مملکت از بین نرود! درست است که طرف مقابل حرف ما را نمی‌پذیرد، آیا باید به طرف بگوییم کشتی را سوراخ کن یا خود ما هم به بزرگ‌تر کردن سوراخ کشتی کمک کنیم؟در چنین شرایطی باید آنقدر به او بگوییم تا متوجه شود که اگر کشتی سوراخ شود، همه غرق می‌شویم.»

تاجزاده از عوامل اصلی جریان برانداز در سال 88 نیز در گفت و گو با ایلنا در این زمینه گفت: «آشتی ملی یعنی پذیرش تکثر از موضع برابری و یکسانی نه این‌که یکی از دیگری عذرخواهی کند یا توبه‌نامه بنویسد و مواردی از قبیل. ما اگر اهل چنین کارهایی بودیم در سال‌های گذشته که در زندان بودیم به چنین روش‌هایی متمسک می‌شدیم که خودمان را نجات دهیم و بتوانیم سهمی از حکومت را به خود اختصاص دهیم.»

با این پیشینه به نظر می رسد آشتی ملی و اینک گفت و گوی ملی مفاهیمی است که جریان اصلاحات و عقبه آن در جریان فتنه بسیار در تلاش هستند تا بر اساس این واژگان گفتمان سازی وسیعی را در سطح جامعه صورت دهند و با استفاده از الفاظ قشنگ، اهداف سیاسی خود را پیگیری نمایند.

رئیس دولت اصلاحات در بهمن ماه سال گذشته با طرح این مسئله که کشور به علت قدرت گرفتن جنگ طلبان در آمریکا در شرایط حساسی قرار دارد از عبارت آشتی ملی استفاده کرد و گفته بود: «معتقدم الان بهترین موقعیتی است که می توان فضای آشتی ملی را در کشور حکم‌فرما کرد.» و با تند و ستیزهجو خواندن ترامپ، می گوید: «خطر این است که در مورد ایران، ادعاهایی دارد و مسائلی را دنبال می‌کند که جمهوری‌خواهان هم با آن موافق‌اند. این هم‌سویی حزب حاکم با تندروی‌های رئیس جمهوری که به تازگی حکومت را به دست گرفته ممکن است مسائل و خطراتی را برای ما ایجاد کند.»

این اظهارات به نوعی یادآور برخی اظهارات در خصوص مسئله هستهای است که کشور را در دوراهی مذاکره یا جنگ نشان میداد و سعی میکرد با استفاده ازچماق جنگ، زمینه سیاسی و تغییر محاسبات را برای مذاکرات پدید بیاورد و بعد از توافق هستهای، از برجام داخلی سخن به میان آمد.

البته واکنش رهبر انقلاب به مفهوم آشتی ملی چنان با صراحت و دقیق بیان شد که هیچگونه اظهار نظر دیگری باقی نماند.

رهبر انقلاب در دیدار با مردم تبریز فرمودند: «یک عده‌ای تعبیر آشتی ملی را می‌گویند؛ اینها به نظر من معنی ندارد؛ مردم با هم متحدند؛ چرا می‌گویید آشتی؟ مگر مردم باهم قهرند؟ بله، مردم با آن کسانی که روز عاشورا آمدند وسط خیابان و با قساوت و بی‌حیایی، جوان بسیجی را در خیابان لخت کردند و کتک زدند، قهرند و آشتی هم نمی‌کنند. با آنها که به روز عاشورا اهانت کردند قهر هستند.»

اما طرح این مسائل برای چندمین بار میتواند به نکات و سوالات مهمی بیانجامد.

سوال اولی که باید از طراحان این مسئله پرسید این است که در این طرح قرار است که چه کسانی در درون مجموعه نظام گفت و گو کنند؟

اگر قرار است در بین جریانهای سیاسی درون نظام که هرگز به روی نظام تیغ بی اعتباری و بی اعتمادی نکشیده اند و مردم را به رویگردانی از نظام دعوت نکرده اند، گفتگو صورت گیرد که این امر بصورت متداول و همواره در حال جریان است.

در واقع طرح این مسئله در حالی است که این کار در مجامع و نشستهای مختلف از مجمع تشخیص تا سایر موقعیتها صورت میپذیرد و یا اینکه غالب شخصیتهایی که قرار است با آن گفتگو شود در بدنه حاکمیت حضور دارند.

نکته دیگر ضرورت این چنین مباحث در کشور با ثباتی نظیر ایران است. بحث گفتگوهای ملی برای کشورها جنگ زده و چندپاره که در جنگ داخلی یا کودتا و منازعات خانمان سوز قرار دارند، مطرح می شود نه کشوری که خود لنگرگاه ثبات و و برخوردار از یک نظام سیاسی مردمسالار است.

در اصل باید سوال شود ایران و وضعیت آن در شرایط فعلی چه شباهتی به افغانستان و میانمار و سوریه دارد؟

مسئله دیگر اولویتها و ضرورتهای امروز کشور از نگاه واقعی مردم است.

همه نخبگان و عموم مردم امروز درد و مسئله اساسی کشور را اقتصاد و معیشت و بحران کارآمدی نظام اقتصادی کشور میدانند و اگر هم قرار بر تفاهم و گفتگوی ملی باشد باید تفاهم و گفتگو برای حل مسائل اساسی کشور به ویژه مشکلات اقتصادی باشد که البته از این منظر هم گفتگو و مفاهمه معنی ندارد. جریانهای مختلف سیاسی در کشور مسئولیت دارند از اصولگرا تا اصلاح طلب هرکدام کم یا زیاد دستی در آتش دارند و از طرف دیگر راه هم برای خدمت مشخص است.

مردم میپرسند همه کسانی که قرار است با هم گفت و گو کنند در مسئولیتها خرد و کلان نظام قرار دارند و مشکلی برای تاثیر گذاری بر روند کشور ندارند.

از سوی دیگر، افرادی که فریاد گفتگوی ملی سر میدهند و از تحمل یکدیگر و عدم حذف جریانهای سیاسی سخن میگویند در رفتار و گفتار خود، بارها و بارها افراد و جریانهای مختلف را نادیده گرفتهاند. به واقع این افراد گروههایی مثل جریان پایداری یا طیف نزدیک به سعید جلیلی را به رسمیت میشناسند که حالا به خواهند با آنها گفتگو کنند؟

در واقع سوال مهم این است که در چند سال گذشته چه جریانی، جریان دیگر را به حاشیه رانده و با عبارت و الفاظ تند و زننده ای هر گونه نقد آنان را با برچسب های بعضا رکیک و حقارت آمیز پاسخ داده است؟

از دلواپس تا بی شناسنامه و بزدل کلکسیونی از تعابیر زشت و زننده است که دولتیها و حامیانش در سالهای گذشته برای حذف رقیب از آن استفاده کرده اند.

امروز رئیس مجلس که خود زمانی جزء طرح کنندگان شعار دولت وحدت ملی با تعابیر نظیر نجات کشور بوده است از حامیان سرسخت دولت است. اشخاصی نظیر محسن رضایی یا ناطق نوری نیز خارج از این تعبیر نیستند.

پس قائدتا دولت مشکلی در این زمینه ها ندارد و جریانها مختلفی را در کنار خود دارد حتی جلیلی نیز که مغضوب دولت و حامیانش است نیز بر کمک به دولت پافشاری میکند.

به همین دلیل مخاطب اصلی «تحمل داشتن» و «عدم حذف مخالف»، خود دولت و حامیان دور و نزدیکش است. همچنان که عدم تحمل مخالف پیش از این هم در دولت اصلاحات رایج بوده است و حدادعادل در مناظرات سال92 به آن اشاره کرد و گفت: زمانی که خاتمی آمد و رئیس جمهور شد پاییز برگ‌ریزان اصلاحات انجام گرفت گویی جلوی پنجره، مملکت را مانند یک گونی تکان دادند. در برخی وزارتخانه ها تنها آبدارچی ماند و آن زمان می گفتند هر کسی که به خاتمی رای نداده است باید برود.

حال به نظر می رسد استفاده از لفظ آشتی ملی، گفت و گو و یا تفاهم ملی در سال های گذشته کلید واژه ای برای بازگشت جریان براندازی است که در برهههای حساس برای دفاع از نظام و ایران و اسلام پایش لرزیده است. مشکلش با نظام، اصولی است و اصولش، درد مردم نیست که اگر بود خواست مردم را قربانی خواست خود نمی‌‌کردند.

به عبارت دیگر تحمیل عقب نشینی به نظام در ابعاد سیاست داخلی همچون جریان هسته ای را می توان راهبرد گردانندگان پشت صحنه این مباحث به شمار آورد و این مسئله نیز چندان بی شباهت به برجام نیست. آنجا چند کشور قلدر خود را جامعه جهانی مینامند و در داخل نیز عده ای قلدرمابانه می خواهند خود را مردم معرفی کنند. این در حالی است که به واسطه فاصله ی این خواسته با واقعیت زندگی مردم، آنچه که گفتگوی ملی نامیده می شود هیچگاه به مطالبه مردم تبدیل نشده است.

کد خبر: 898273

وب گردی

وب گردی