ابراهیم حاتمی کیا کارگردانی که نمی‌تواند استراتژیک نباشد

حسن رضائی - روزنامه نگار

حالا در آستانه 40 سالگی انقلاب اسلامی اگر بخواهیم تحلیلی از برآیند سینمای ایران داشته باشیم، به کجا می رسیم؟ فضای سینمای ایران، چقدر هوشمند، هدفدار و آینده نگر سامان یافته است؟ وقتی هالیوود نقش اصلی را در توجیه خون پاشی ماشین کشتار آمریکا در اینجا و آنجا ایفا می کند، سینمای ایران برای دفاع از حقوق آشکاری چون منافع ملی، هویت و فرهنگ ملی، ایستادگی مدام در برابر هیولای جنگی غرب و در یک کلام، دفاع از حق و حقیقت چه کرده است؟ سخن گفتن درباره چنین رویکردی به مسئله سینما، درواقع بخشی از الزامات طرح ریزی استراتژیک در عرصه سینماست.

سینمای استراتژیک اما معمولاً در کشور ما جایگاهی ندارد و به تبع نابسامانی دستگاه های مسئول و نبود نقشه راهی مشخص در این حوزه، سینمای ایران حداقل طی دو دهه اخیر، بیشتر صبغه ای ضدملی از خود بروز داده است تا رویکردی ملی-میهنی!

در مقابل اما سینماگران غربی بدون آنکه برچسب سفارشی سازی بخورند، بی محابا در تقدیس امپراطوری جنگی غرب مشغول کارند. سینمای استراتژیک غرب البته منحصر به تبلیغ رویه های ظاهری امپریالیسم غربی نمانده است. نفی خدا، دین، ملکوت، ترویج شیطان پرستی، پوچی و چندین مفهوم پلشت دیگر، زیرساخت مفهومی بسیاری از آثار شناخته شده ترین عناصر سینمای غرب است.

سربازگیری از متن سینمای حریف و تبدیل سینماگران شرقی به بوق تبلیغاتی غرب، دیگر رویکرد مهم سیاستگذاران جشنواره های هنری و سینمایی غرب است. ما اینجا اما معمولاً تمایل داریم موفقیت یک سینماگر در جشنواره های سفارشی ساز غرب را نیز در ردیف افتخارات ملی خود ثبت کنیم! این یعنی آنکه دغدغه، آگاهی و شناخت دقیق از سینمای استراتژیک در بین افکار عمومی ما نیز نهادینه نشده است.

همه اینها اما به معنای تهی بودن عرصه سینمای ایران از عناصر ملی، هویت ساز و آگاه نیست. به معنایی دیگر، در عرصه فقدان برنامه ریزی منسجم و واقعی در این زمینه از سوی مسئولین امر در دولت های مختلف، این افراد هستند که جور مقابله با هیولای هفت سر هالیوود را بر دوش می کشند تا نسل جوان ایرانی، بی هویت، تحقیر شده، فاقد چشم انداز و دست خالی نماند.

در این مسیر، ابراهیم حاتمی کیا بدون شک چهره ای شاخص و غیرقابل حذف است. حاتمی کیا به تبع درک دقیق از رویدادهای اجتماعی ایران معاصر و تسلط قابل توجه بر تکنیک فیلم سازی، بدل به سرمایه ای ملی در این حوزه شده است. کارگردانی که زمانی در ابتدای انقلاب و جنگ، دوربین به دست گرفت و اصرار داشت در معرفی خود به جای واژه «فیلمبردار رزمنده»، از اصطلاح «رزمنده فیلمبردار» استفاده کند، حالا بدون شک به یکی از شناسنامه های سینمای ملی ایران بدل شده است.

**حاتمی کیا در حال بازنمایی هویت تازه ای از انقلاب اسلامی است

حاتمی کیا فعالیت های سینمایی خود را با ساخت فیلمهای کوتاه و مستند در رابطه با سینمای جنگ آغاز کرد و خیلی زود با شهید آوینی آشنا شد. آوینی، معتقد بود:« سینمای ایران اگرچه از لحاظ تکنیک رشد شگفت‌آوری داشته، اما گرفتار «بحران هویت» است و حاتمی‌کیا از تنها فیلم‏سازانی است که منتزع از جامعه، زمان و هویت ملی خویش نیست.»

معنای دیگر سخن آوینی شاید آن باشد که:«حاتمی کیا، نمی تواند فیلم غیراستراتژیک بسازد.» آوینی جایی دیگر در توصیف ابراهیم سینمای ایران می گوید:« ظهور حاتمی‌کیا در سینمای انقلاب واقعه‌ای است نظیر انقلاب!» حاتمی کیا در آثار متعددش چون «آژانس شیشه ای»، «چ»، «کرخه تا راین» و .... اگر چه به دفاع مقدس نظر دارد، با این حال، در حال بازنمایی هویت جدیدی است که انقلاب اسلامی به انسان عصر آهن و سیمان بخشیده است. هویتی فرازمینی که قرن ها در زیر خروارها ذغال کارخانه های غرب مدرن مدفون شده بود.

حاتمی کیا در بازآفرینی قهرمان و ضدقهرمان های خود، به ورطه اغراق نمی افتد، با این حال، فیلم های او هرگز معمولی تلقی نشده اند. سینمای حاتمی کیا همیشه در پشت ظاهر زندگی آدم های معمولی قصه هایش، روایتگر عمیق ترین معناها، چالش ها و دوگانه های مبتلابه یک انسان بوده است. بدین معنا، حاتمی کیا را می توان نماد سینمای معناگرا -در پارادایم توحیدی آن- لقب داد.

وجود چنین معنایی در سینمای حاتمی کیا، واقعیتی است که به وضوح در برابر تعریف اومانیستی غرب از انسان می نشیند تا او همواره مغضوب روشنفکران سینمای سفارتی باشد. حاتمی کیا با وجود آنکه به دلیل زیست در خانواده ای متشرع، سالهای پیش از انقلاب را به دوری از عشق واقعی خود یعنی تصویر و سینما گذرانده، سال 59، زمانی که تنها 19 سال دارد، اولین فیلم کوتاه خود را تهیه و تولید می کند و خیلی زود ژانر اختصاصی خود در سینمای ایران را شکل می دهد.

**تفکر مستقل و حسن میهن دوستی در تک تک آثار حاتمی کیا هویداست

با این حال، مسئله ای که حاتمی کیا را جزئی جدانشدنی از سینمای استراتژیک ایران کرده است، نه تنها مضمون آثار متعدد اوست، که تفکر مستقل و حسن میهن دوستی آشکاری است که در تک تک آثار او هویداست. اگر هالیوود سعی دارد با هجمه اختاپوسی خود، ارزش های پوچ آمریکایی را به مثابه امری حتمی، مقدس و غیرقابل جایگزین، وارد اذهان عمومی ملت ها کند، در این سو حاتمی کیا نیز همواره حرفش چیزی جز سر دست گرفتن منافع ملی و ارزش های بومی نبوده و نیست. با این همه، شهرت و دنبال شدن به وسیله چشم ها، هرگز موجب برج عاج نشینی ابراهیم نشده است.

حاتمی کیا همانگونه که در آثارش صریح و بی پرده حرف می زند، در دنیای واقع نیز، هراسی از هزینه دادن برای برون ریخت لایه های پنهان اسکاربگیران وطنی ندارد. چنانکه همزمان با تمجید فراوان مسئولین دولت احمدی نژاد از فیلم سیاه «جدایی نادر از سیمین» و احاطه هاله ای مقدس پیرامون اصغر فرهادی در بین قاطبه سینماگران و روشنفکران ایرانی نیز، دردمندانه از سیاه نمایی موجود در این اثر گلایه می کند.

حاتمی کیا می گوید: «این کار خیلی بی‌انصافی است و خیلی بی‌اخلاقی است. خفقانی که هنرمند با هنرش ایجاد می‌کند صد برابر بدتر از خفقان سیاسی است.نباید در فیلم‌مان بگوییم که هیچ امیدی نیست و نشان دهیم که همه دروغ می‌گویند. بچه و بزرگ دروغ می‌گویند. همه جبرا دروغ می‌گوییم و تقصیر خودمان نیست و در آخر نتیجه‌گیری کنیم که برویم آن سوی آب. متاسفم که به چنین شرایط هنری رسیده‌ایم.»

جسارت همرزم آوینی به هاله مقدس روشنفکران ضد وطنی البته بی پاسخ نمی ماند. تا آنجا که برخی دلیل اصلی چنان موضع گیری شفاف و دردمندانه ای را حسادت می خوانند! حاتمی کیا البته پاسخ خود را دارد:« هشت سال از عمر جوانی‌ام را به بهای جانم هزینه دادم و به عنوان یک سرباز بر خودم حقی قائلم که از آن دفاع کنم. حتی اگر همه دوستدارانم از من برنجند. من تاجر نیستم که به ضرر و زیان جیب و آبرویم فکر کنم!»

کد خبر: 902911

وب گردی

وب گردی