برای جادوگری که پول جادویش را گرفته است/ جواب کدام احترامت را متقابل بدهیم؟!

خیلی وقت است که دل نوشته های علی کریمی را در کانال شخصی اش می خوانیم، سعی می کنیم خوب هایش را از بدهایش جدا کنیم و در حد عدالت آن ها را به دست مخاطبان مان برسانیم.

می خواهیم به عقب تر برگردیم، شاید خیلی عقب! روزی که علی کریمی با دریبل های ریز و حرکات بدنش چشم لیگ را به خودش خیره کرد و شد تسخیر کننده سکوهای سرخ و حسرت هواداران رقیب که کاش یکی مثل او را هم ما داشتیم. او در جام باشگاه های آسیا هم حضور یافت و بازی کرد تا یک گام فراتر برود و در آسیا هم برای خودش اسم و رسمی دست و پا کند.

روزی که از آخرین دیدار جام باشگاه های آسیا به ایران بازگشته بود و در فرودگاه منتظر بود تا وسایل خود را تحویل بگیرد را خوب به یاد می آورم. خبرنگار جوانی بودم که شاید خیلی جدی گرفته نمی شدم و کمتر به خودم اجازه رویارویی با بازیکنان بزرگ و ستاره را می دادم. نزدیک صندلی شدم که کریمی نشسته بود، یکی از خبرنگاران قدیمی یک روزنامه پرتیراژ هم کنارش ایستاده بود و متوجه جروبحث آن دونفر شدم. کریمی به حالت بدی روی صندلی «لَم» داده بود و هیچ توجهی به آن خبرنگار با سابقه و سن و سالش نداشت. همین موضوع آقای خبرنگار را اذیت کرد و مجبور شد با لحنی جنوبی به او بگوید: «پاشو پاشو خودت را جمع کن! این چه وضع نشستن است؟» علی کریمی که خیلی جا خورده بود خودش را کمی جمع و جور کرد و بگو مگوی مختصری میان آن دو سر گرفت که با وساطت اطرافیان ختم به خیر شد.

این اولین خاطره ای است که از برخورد علی کریمی با رسانه ها در ذهنم نقش بسته است و بعد از آن هم از این دست اتفاقات میان جادوگر فوتبال و اهالی رسانه کم نبوده است. خاطراتی که اصلا شبیه خاطرات رقصیدن های کریمی در زمین فوتبال نیست و حداقل برای من، کریمی را به 2 نیم رخ تبدیل کرد؛ نیمی زیبا از خاطرات داخل مستطیل سبز و نیمی دیگر زشت از کریمی خارج از زمین فوتبال.

امروز به خاطر آن نیمه زیبای علی کریمی و خاطرات خوش که از فوتبال او در ذهنم دارم سعی کردم تا حرف های درست و شاید به خاطر تعصب بیش از حد، بعضا حرف های اشتباهش را در رسانه ای که مشغول به کار هستم منتشر کرده ام تا اگر فسادی در این فوتبال هست(که هست)، من هم یک پای مبارزه با آن باشم اما در کمال تعجب می بینم که جادوگر فوتبال در جدیدترین دل نوشته اش از پایان تمام علامت سوال هایی که در ذهن من و همه فوتبال دوستان باقی گذاشته خبر داده و دلیل آن را هم عدم حمایت رسانه ها اعلام کرده است.

آقای کریمی! خیلی وقت است که می خواستم برایت چند خطی بنویسم تا شاید به دستانت برسد و کمی روی حرف هایم تامل کنی. هربار خودم را قانع کردم؛ اما فقط به خاطر آن نیمه زیبایی که از تو داشتم، اما حالا می نویسم. فکر میکنی چرا خبرنگاری یک شغل شد؟ نظرت خلاف این است که دنیا به این نتیجه رسید که برای ارتباط بخش های مختلف اجتماع با مردم نیاز به یکسری واسطه است که بیایند و حرف امثال شما را با زبان مخاطب سازگار کنند و انتشار بدهند؟ یعنی فلان بازیکن حرفه ای اروپایی نمی توانست مثل شما یک کانال بزند و هرچه دلش خواست را به هرکسی بچسباند و بدون ارائه کوچکترین مدرکی از رسانه ها بخواهد که همراهی اش کنند و هرکس هم که از ترس شکایت و اعتبارش همراه نشد را به جیره خواری اصفهانی ها!!! متهم کنند؟!

آقای کریمی! بارها در دل نوشته هایت عنوان کرده ای که من سواد ندارم و حتی بعضا شکسته نفسی هم کرده ای و خودت را تا حد زیادی پایین آورده ای، با بسیاری از حرفهایت مخالفم و معتقدم بسیاری از سقف های فوتبال ما را تو جا به جا کرده ای، اما در خصوص سواد رسانه ای و نوشتاری ات کمی بیش از آن چیزی که خودت عنوان کرده ای موافقم. علامت سوال ها و تعجب های بی دلیل و بدون معنا، جملات پر غلط و بعضا بدون سر و ته، که باعث شده خیلی از هواداران تو که اتفاقا تحصیلکرده هم هستند از اسطوره سازی شان پشیمان شوند. حتما می دانی که در دنیا اسطوره شدن سلبریتی ها نیازمند یک سری آیتم است که بی سوادی می تواند یک آیتم منفی برای آنها باشد!

آقای کریمی! برای تو کسر شان است که جواب تلفن همراهت را بدهی و با یک خبرنگار که شاید تازه کار هم باشد و یک مصاحبه از تو بتواند روند کارش را عوض کند، دقایقی حرف بزنی. بعد در کانال خود رسانه ها را متهم می کنی که از مطالب تو استفاده نمی کنند. آقای جادوگر! این رسانه ها متقابلا به هر فردی که احترام شان را حفظ کند، احترام می گذارند، لطفا شما بگویید با کدام احترامی که برایمان گذاشتی، متقابلا احترام بگذاریم؟! اگر فکر میکنی به خاطر جادوگری هایت در زمین فوتبال باید همراهت شویم راه را اشتباه رفته ای. شما برای تمام جادوهایت حق الزحمه ات را گرفته ای و خودت هم این را تایید کرده ای که اگر علی کریمی فلان ویلا و فلان خانه را در جاهای مختلف نداشته باشد پس چه کسی باید چنین امکاناتی داشته باشد!

بله حق با شماست. شما جادوگر بودی و برای جادوهایت هم پول گرفته ای اما قرار نیست به خاطر دقایقی که با جادوهایت سرگرم مان کرده ای دنبال حق خواهی باشی. اگر فکر می کنی که قرار است یک ناصر حجازی برای این فوتبال بشوی، بدان که راه بسیار طولانی را در پیش داری. اگر اینطور نبود قطعا بعد از صحنه های مشکوک در بازی تیم ات به حرف نمی آمدی!

کد خبر: 905174

وب گردی

وب گردی