تهران-ایسکانیوز: با وجود انواع نمایشنامه های ترجمه شده خارجی و نمایش های نوشته شده توسط نویسندگان داخلی حضور شخصیتهای کارتونی در تئاتر اتفاقی است که نمی توان به سادگی از کنار آن گذشت. یادداشت زیر این پدیده را به صورت کوتاه بررسی می کند.


 اصولأ هر آدمی مواجهه با نوستالژی را می پسندد و با این موقعیت نوستالژیک (حال به هر شکل) ارتباط مثبت یا منفی برقرار می کند. یک اثر نمایشی می تواند بر اساس نمایشنامه، مضمون، قصه و ساختار، حتی بر اساس نام و شخصیت کاراکترها، یا مکان اجرا حس نوستالژی مخاطب را بر انگیزد.


تا چند سال پیش کمتر کارگردانی با نیت تحریک حس نوستالژی به سراغ نمایشنامه ای می رفت یا اگر چنین قصدی داشت نمایشنامه ای را از میان انبوه آثار ترجمه شده خارجی یا نوشته شده توسط نویسندگان وطنی انتخاب می کرد مثلأ فلان کارگردان فلان نمایش را که در دوره ای خاص با بازیگران و موقعیتی خاص به روی صحنه رفته بود، انتخاب می کرد و به روی صحنه می برد( دراینجا منظور باز تولید آثار نیست) اما در چند سال اخیر اتفاقی به قوع پیوسته که وجودش از چند لحاظ قابل بررسی است و می توان گفت که مزایا و مضراتی دارد.


شخصیتهای کارتونی بر روی صحنه تئاتر


مشخص نیست که اولین کاراکتر کارتونی با کدام نمایش به روی صحنه رفته و تحقیقات نگارنده در این جهت نتیجه ای در بر نداشته است اما نگاهی به نمایش های روی صحنه در یکی دو سال اخیر گویای این اتفاق است که پای شخصیتهای کارتونی به تئاتر باز شده است.


پلنگ صورتی، پت و مت، جک و لوبیای سحر آمیز، تن تن و پینوکیو شخصیت هایی هستند که بر روی صحنه تئاتر این سالها جان گرفته اند. البته گاه ممکن است که کاراکتر مورد نظر ابتدا در ادبیات خلق شده باشد اما شهرتش را مدیون انیمیشن و کارتون های باشد که پس از آن ساخته شده اند مانند شخصیت پینوکیو که اولین بار در داستانی نوشته کارلو کلودی، نویسنده ایتالیایی خلق شد یا شخصیت تن تن که برای نخستین بار در  داستانهای مصور سرو کله اش پیدا شد و  پس از آن در قالب کارتون و انیمیشن به دنیای فانتزی راه یافت.


آیا این باز خلق را می توان هنر به حساب آورد؟


باز خلق کاراکترهای کارتونی به واسطه بار نوستالژیکی که دارد می تواند مخاطبان بیشتری را به سالنهای تئاتر بکشاند اما این آفرینش نوستالژیک به خلق یک اثر هنری ختم می شود؟


اصولأ در  تولید یک نمایش صحنه ای باید اتفاقهای زیادی بیفتد تا بتوان حاصل کار را در وهله اول هنر و پس از آن تئاتر دانست. درست است که کارگردان های تئاتر در انتخاب سوژه، مضمون و در نهایت نمایشنامه آزادند. اما مگر غیر از آن است که هنر هنرمند، زائیده معضلات و دردهای جامعه خویش است؟ اگر به این جمله ایمان داشته باشیم باید بپذیریم که هنر سرزمین های دیگر نیز متعلق به مردم همان سرزمین است (خواه یک آیتم نمایشی کوتاه یا انیمیشنی متعلق به کمپانی والت دیزنی!)


جدا از آثار نمایشی دیگر کشورها که به معضلات انسانی و فرا مرزی می پردازند سوژه هایی نیز وجود دارند که از لحاظ فرهنگی در سرزمین های دیگر خیلی برد هنری ندارند، مانند کارتون ها و انیمیشن ها ... و تنها نقطه مشترک این آثار میان مخاطبان داخلی و خارجی، فضای کودکانه ای است که مخاطب را به کودکی می برد و همان نوستالژی مرسوم چنین آثاری را سبب می شود.


درست است که نسلی از مردم این سرزمین دوران کودکی خود را با کارتون هایی سپری کرده اند و کودکی خود را با آنها به یاد می آورند اما همین موضوع برای اشغال یک سالن تئاتر کافی است؟ آیا مخاطبان پذیرای چنین اثری بر روی صحنه هستند؟


گیریم که تعدادی از مخاطبان با آثار این چنینی موافق باشند (آن هم بر اثر نوعی ذوق و هیجان زودگذر) اما همین کافی است؟ مگر نه اینکه ایده اولیه بر اساس فضای اجتماعی، فرهنگی و سیاسی در ذهن هنرمند شکل می گیرد و از فیلتر ذهنی او (که با بینش، دیدگاه و دانش شخص هنرمند شکل گرفته) می گذرد و به اثر هنری تبدیل می شود تا در پایان مخاطب را با موضوعی حساس و مهم مواجه کند؟ جواب مشخص است و پیشینیان و هنرمندان از گذشته تا به حال در خلق اثر هنری چنین روندی را پیموده اند و اگر روند جدیدی غیر از راه معمول طی شود نتیجه تلاش هنرمند را بی کیفیت سطحی و عوام پسندانه می کند!


حال جریان حضور شخصیت های کارتونی روی صحنه تئاتر( هم در عرصه تئاتر بزرگسال و هم در تئاتر کودک و نوجوان) حکایت همین آثار سطحی و عوام پسندانه است. نمایشهایی از سر بی دردی که تنها می توان آنها را کپی ضعیفی از کارتونها و شخصیتی هایی دانست که در غرب زاده شده اند و نهایتأ در دوره ای خاص در سرزمینی خاص با فرهنگی خاص درک شده و بر سر زبانها افتاده اند.


با وجود ادبیات غنی فارسی چرا چنین اتفاقی می افتد؟


بی شک فرهنگ و تاریخ ایرانی آنقدر غنی هست که ما را از پناه بردن به کاراکترهای رنگارنگ و سطحی اروپایی و آمریکایی بی نیاز کند. امروزه با وجود آثار نوشته شده توسط نمایشنامه نویسان ایرانی (که نسبت به سالهای قبل تعدادشان چند برابر شده) و با وجود آثار ترجمه شده خارجی اوضاع هنوز آنقدر بغرنج نیست که کارگردان های عرصه تئاتر را به کپی برداری از شخصیت های فانتزی خارجی وا دارد.


با این وجود شخصیت های کارتونی نه تنها در تئاتر بزرگسال ما که در تئاتر کودک و نوجوان نیز رخنه کرده اند؛ در حالی که کودکان و نوجوانان زمانی به دیدن تئاتر ترغیب می شوند که با شخصیت ها و تیپ هایی شبیه خود روبرو شوند. مخاطبان کودک و نوجوان زمانی با تئاتر خو می گیرند که بتوانند با فضا و شخصیتهای نمایش همذات پنداری کنند.


کافی است نویسندگان داخلی (در هر گونه نمایشی) نگاه خود را به ادبیات خودمان معطوف کنند و با بکارگیری خلاقیت به خلق نمایش هایی بپردازند که زندگی انسان امروز را به چالش می کشد و این اتفاق زمانی رخ خواهد داد که کارگردانها از موفقیت های ظاهری چشم بپوشند.


یاداشت: وحید خانه ساز

کد خبر: 91426

وب گردی

وب گردی