سندروم استندآپ‌ کمدی در صدا و سیما!

در کشور ما هر ایده ی تازه ای که به موفقیت می رسد به سرعت عده ای بدون هیچ خلاقیت و تغییری آن را تکرار می کنند به این امید که آنها نیز بتوانند موفقیت پیشین را بدست آورند. حال آنکه تقلید و تکرار به خصوص در حوزه رسانه و فرهنگ محکوم به شکست است.

به گزارش خبرنگار فرهنگی ایسکانیوز، نمونه اخیر سندروم کپی کاری به تازگی در زمینه استندآپ کمدی اتفاق افتاده است. استند آپ شیوه ای جذاب در ژانر کمدی است که اولین بار به شکل کارناوال‌های کوچک موزیکال بین سده‌های ۱۸ و ۱۹ در انگلستان به‌وجود آمد و پس از آن به روسیه و آمریکا رفت.

مطرح ترین استندآپ کمدین هایی که تا کنون بیشتر دردنیا شناخته شده اند را می توان به نام بازیگرانی چون جیم کری، مستر بین و رابین ویلیامز زد.

اما در ایران رامبد جوان با استفاده از بازیگران کمدی ایرانی از ایده استندآپ کمدی در برنامه خندوانه بهره گرفت و بعد در شکل کامل تر آن مسابقه خنداننده برتر و خنداننده شو را طراحی کردو

حالا بعد چند صباحی که از ایده رامبد جوان در خندوانه می گذرد، به هر طرف که نگاه می کنی یک نفر دارد استندآپ می کند و یک عده دارند مسابقه استندآپ کمدی برگزار می کنند.

ارگان های مختلف در برنامه های شان از کمدین ها استفاده می کنند تا برنامه های شان رونق بگیرند. از این بدتر برنامه سازانی هستند که بدون هیچ نگرانی برنامه ای با همان شکل و شمایل را که توسط تیمی دیگر در شبکه ای دیگر استفاده شده به کار می گیرند.

در نمونه متأخر این کپی کبرداری ها برنامه تلویزیونی «زمانی برای خندیدن» ساخته و در ایاپ نوروز 97 از شبکه 3 پخش می شود. برنامه ای که سال گذشته نیز از همین شبکه پخش شد و امسال بدون کمترین ایده پردازی و تغییری دوباره ساخته و پخش می شود.

گویی هیچ متر و معیاری و نظارت توقعی از طرف مدیران بالادستی صدا و سیما برای برنامه سازی در نظر گرفته نمی شود. در غیر این صورت مدیر شبکه 3 چطور می تواند بپذیرد برنامه ای در شبکه اش پخش شود (آن هم در یکی از بهترین و پربیننده ترین زمان های پخش یعنی ایام نوروز) که در فاصله ای نه چندان دور در شبکه ای دیگر پخش شده است؟ اصلا فرض کنیم کپی رایت در سازمان صدا و سیما و بین برنامه سازان وجود و اهمیتی ندارد اما توقعات هر شبکه نباید حد و مرز معینی داشته باشد؟

«زمانی برای خندیدن» حتی در اجرا و برنامه سازی پر از اشکال است. از داوران شروع کنیم. دو داور خانم و دو داور آقا. از این این چهار داور، شقایق دهقان که از همه بهتر است و در قضاوت اجرای مسابقه دهندگان توضیحات جزئی و قابل قبولی می دهد مستقیما از برنامه خندوانه آمده است.

سحر زکریا در هشتاد درصد زمانی که نظر می دهد از «من دوست داشتم، من دوست نداشتم» فراتر نمی رود. جدا از همه تپق هایی که می زند و روشن نیست منطق انتخابش چه چیزی بوده است. بیژن امکانیان هم که اساسا سال هاست از عرصه بازیگری دور شده و در گذشته نیز بازگیر کمدی نبوده است. محمدرضا هدایتی به تکرار نظر بقیه داوران و خاصه شقایق دهقان اکتفا می کند.

مجری برنامه هم که سابقه خاصی در زمینه اجرا ندارد (این البته به خودی خود ایرادی ندارد) نقشی جز جابجایی میکروفن و نوبت دهی به اجراکنندگان و گرفتن نظر داوران ندارد. گاهی هم که تلاش می کند شوخی های بامزه ای داشته باشد ناتوان است و بی مزه از آب در می آیند.

اجراکنندگان نیز که به خاطر بیشتر شدن قسمت های برنامه مجبورند در زمان های کوتاه به دفعات اجرا کنند سطح اجراهای شان شدیدا معمولی و فاقد جذابیت است. در حد گفتن خاطره های شخصی یا شوخی های کلامی یا لطیفه هایی که پیشتر شنیده ایم. یکی از مهمترین مشکلات اجراها در این برنامه نبود «بداهه پردازی» است. چه اینکه در استندآپ، کمدین با اجرای سریعی از داستان‌گویی و شوخی‌های کوتاه و گذرا و مخصوصا بداهه‌سازی‌هایی که جمع تماشاگران پذیرای آنها باشند به انتقال مضامین می‌پردازد. اجراکننده معمولاً سرنوشت مسائل و معضلاتی را که به‌طور بسیار مهم و جدی اجتماع کلی را درگیر خود ساخته به چالش می‌کشد، به این امید که باعث شگفتی و خنده تماشاگران شود و مشکلات اجتماع را با لبخند تبدیل به آرامش کند.

جذابیت با گرته برداری و کپی کاری بدست نمی آید. نیازمند تلاش و پشتکار و ذوق و استعداد است. احترام و توجه به مخاطب به اضافه دانش برنامه سازی و وجود سیستم نظارتی و ارزیابی مناسب می تواند کیفیت برنامه سازی را در صداوسیما ارتقا داده و جانی دوباره به آن بدهد.

500

کد خبر: 918617

وب گردی

وب گردی