برای درگذشت بانو خدیجه(س)/میان دلبران، همتاى او کیست؟

به‌ مناسبت سالروز وفات حضرت خدیجه (س) اولین همسر پیامبر گرامی اسلام (ص) تعدادی از سروده‌ها و اشعار آیینی را در ادامه می خوانید.

به گزارش خبرنگار فرهنگی ایسکانیوز، اُمّ المؤمنین، حضرت خدیجه کبرى (س) نخستین همسر رسول خدا (ص)، از زنان شریف، اصیل و نامدار عرب و اسلام است.

ایشان با این‌ که در عصر جاهلیت، در مکه معظمه دیده به جهان گشود و در آن شهر قبیله گرا و طایفه مدار رشد و کمال یافت، در عفت، نجابت، طهارت، سخاوت، حسن معاشرت، صمیمیت، صداقت، مهر و وفا با همسر، کم‌نظیر بود وی را در آن عصر، طاهره و سیده نساء قریش مى‌خواندند و در اسلام یکى از چهار بانویى که بر تمام بانوان بهشت فضیلت و برترى دارند، شناخته شد و جز دختر ارجمندش حضرت فاطمه زهرا (س)، هیچ بانویى این مقام و فضیلت را نیافت.

خدیجه کبرى (س) با درایت و خردمندى خویش صاحب دارایى فراوان شد و کاروان‌هاى متعددى براى بازرگانى به راه انداخت.

خدیجه کبرى (س) در چهل سالگى با امین قریش، حضرت محمد (ص) که در سن بیست و پنج سالگى بود ازدواج کرد و زندگى شرافتمندانه و اصیلى را پایه‌ریزى کردند که در تاریخ بشریت‌ بى‌همتا است.

سرانجام این بانوى فداکار، پس از یک عمر تلاش و کوشش و 25 سال خدمت به رسول گرامى (ص) و دین مبین اسلام، پس از بازگشت از محاصره قریش در شعب ابى‌طالب به مکه معظمه، در دهم رمضان سال دهم بعثت، جان به جان‌آفرین تسلیم کرد.

در ادامه اشعاری را به همین مناسبت می خوانید:

سید حمیدرضابرقعی

دور شدم از این و آن، با خودم آشنا شدم

آینه در حجاز بود، عاشق مصطفی شدم

سرمه نمی برم به چین، قند و شکر نمی خرم

نقره و زر نخواستم، صاحب کیمیا شدم

بار شتر گذاشتم، وقف تو هرچه داشتم

دانهء عشق کاشتم، در قفست رها شدم

با تو جرس به هر نفس، مصرع عاشقانه ایست

با تو پر از قصیده ام، با تو غزل سرا شدم

ای که ملول می‌شوی از نفس فرشته‌ها

باور من نمی شود، همنفس خدا شدم

سفرهء دل برای من، باز کن آیه ای بخوان

حرف بزن که مَحرمِ زمزمهء حرا شدم

قطرهء من فرات شد، ذرّه ام آفتاب شد

پیش تو سیّدالبشر، سیّدة النّسا شدم

پشت سرت من و علی، قامت عشق بسته ایم

تو همه مقتدا شدی، من همه اقتدا شدم

من به تو دست یاعلی داده ام از صمیم دل

مرگ جدام کرده است از تو اگر جدا شدم

لحظه آخرین غزل، ترس ندارم از اجل

پیرهن تو در بغل، با تو دوباره "ما" شدم

« حسان» حبیب چایچیان

مُحمّد را نکو همسر خدیجه

عزیز قلب پیغمبر خدیجه‏

یقین باشد، پس از زهرا و زینب

بود از هر زنى برتر، خدیجه‏

پناه امتى بود و نبى را

به روز بى کسى، یاور، خدیجه‏

گهى غمخوار، او هنگام سختى‏

صفا بخش دل شوهر، خدیجه‏

گهى با خنده‏ى نوش آفرینش‏

سرور قلب آن سرور، خدیجه‏

میان دلبران، همتاى او کیست؟

دل «لولاک» را دلبر، خدیجه‏

زنى چون حوریان، مجذوب شوهر

همه آسایش همسر، خدیجه‏

وجود «رحمة للعالمین» را

پرستار و نوازشگر، خدیجه‏

گرفته با ادب، چون هاله‏ى نور

چراغ وحى را در بر، خدیجه‏

به طوفان بلا، چون کوه، محکم‏

به کشتى امان، لنگر خدیجه‏

مبارز محرمى، همراز و نستوه‏

شکوه غم، ز پا تا سر، خدیجه‏

توان بخش صفوف مؤمنان بود

به تنهایى چو یک لشکر، خدیجه‏

چو مى‏شد سنگباران خانه‏ او

به پیش مصطفى سنگر، خدیجه‏

به شام تار خورشید نبوّت‏

بود مهتاب روشنگر، خدیجه‏

وفا و عشق و عفّت، زینت اوست‏

ندارد غیر ازین زیور، خدیجه‏

چه خوش «اللَّه اکبر» گفت و بگذشت‏

ز جان و مال و سیم و زر، خدیجه‏

همین وارستگى، شایسته ‏ اوست‏

چو زهرا را بود مادر، خدیجه‏

کشد بار عطاى آسمانى‏

چو باشد مادر کوثر، خدیجه‏

چه کوثر، آنکه یکتا همچو طاهاست‏

صدف شد بر چنین گوهر، خدیجه‏

ز نامش مادران برخود ببالند

که دارد یک چنین دختر، خدیجه‏

چه خوش باشد غلام خود بخواند

«حسان» را در صف محشر، خدیجه

مجلسى همدانى‏

شد از عالم خدیجه همسر پیغمبر خاتم‏

سیه چون شامِ ماتم شد، از این فقدان او عالم

ببار اى آسمان از غم، بنال اى اختر گردون‏

که از بهر خدیجه شد، پیمبر در غم و ماتم‏

ز کف داده پیمبر وا مصیبت همسر خود را

سزد گر قامت صبرش شود از این مصیبت خم

نهاده فاطمه سر بر سر زانوى پیغمبر

بریزد در غم مادر سرشک از دیده‏ پر غم

از این ثلمه نه تنها قدسیان در سوگ بنشستند

که سوزان شد از این ماتم دل حوّا و آدم هم

گرامى مادر زهرا خدیجه آن مهین بانو

به سوى ملک عقبى‏ شد از این دنیاى رنج و غم

بنازد مادر گیتى بر این فرزانه فرزندش

خدا باور، محمد خو، على خصلت، مسیحا دم

کسى که ثروت خود را، فداى دین و ایمان کرد

کسى که پایه‏ اسلام شد ز ایثار او محکم

به سوگش خامه‏ خونین گرفته «مجلسى» در کف‏

شد از این ماتم عظمى‏ سرشک دیده‏ اش چون یم

502

کد خبر: 951740

وب گردی

وب گردی