به گزارش گروه اقتصادی ایسکانیوز؛ از ابلاغ سیاستهای کلی اقتصاد مقاومتی بیش از چهار سال میگذرد و به گواه کارشناسان، دولت در این زمینه کارنامه روشنی ندارد. سهم کالاهای مصرفی در ترکیب واردات در حال افزایش است و در نتیجه بسیاری از بنگاههای اقتصادی از رکود رنج میبرند. نکته دیگر این است که تراز تجاری کشور در سال گذشته منفی هفتمیلیارد دلار شد. به نظر میرسد بیتوجهی دولت به اقتصاد مقاومتی، مقام معظم رهبری را بر آن داشت تا با مطرحکردن حمایت از کالای ایرانی بهعنوان شعار سال، تمام جامعه را به حرکت در جهت اقتصاد مقاومتی فرا بخوانند. حمایت از کالای ایرانی در روزهایی که ترامپ از برجام خارج شده و تکلیف اروپا نیز نامشخص است، بیش از پیش اهمیت یافته است. ضرورت این شعار، تحلیل سیاستهای ارزی دولت، کاهش اتکای اقتصاد کشور به دلار و... موضوعاتی است که در گفتوگو با محمد کهندل، اقتصاددان و عضو هیاتعلمی دانشگاه آزاد اسلامی تهران جنوب به بررسی آنها پرداختهایم. کهندل معتقد است: «چون اقتصاد مقاومتی در دولت عملیاتی نشد، مساله به شکلی مطرح شد که زمینه فرار از اجرای آن از بین برود. اگرچه متاسفانه امیدی نیست که دولت از کالای ایرانی با سیاستگذاریهای صحیح آنچنان که باید و شاید حمایت کند.» در ادامه این گفتوگو را از نظر میگذرانیم.
به نظر شما بعد از ابلاغ سیاستهای کلی اقتصاد مقاومتی، چه غفلتهایی صورت گرفت تا ضرورت طرح شعار حمایت از کالای ایرانی به وجود آمد؟
بهعنوان کسی که دانشآموخته علوم اقتصادی هستم باید از مقام معظم رهبری تشکر کنم که گفتمان مفاهیم جدید را با توجه به الگوی پیشرفت اسلامی- ایرانی مطرح میکنند. اصطلاحا دال مرکزی الگوی پیشرفت اسلامی، اقتصاد مقاومتی است و دال مرکزی اقتصاد مقاومتی، حمایت از کالای ایرانی است. بعضی عنوان میکنند که سیستم اقتصادی موجود اگر بهخوبی اجرا شود همان اقتصاد مقاومتی است، اما اینگونه نیست و اقتصاد مقاومتی را باید خوب تعریف کنیم. اقتصاد مقاومتی با ایجاد ظرفیت اقتصادی از طریق سرمایهگذاری، رویکرد به بخش تولید از طریق حذف فعالیتهای سفتهبازی، افزایش صادرات غیرنفتی از طریق شفافشدن مزیتهای نسبی اقتصاد و... محقق میشود. همه این موارد یعنی حمایت از تولید ملی و کالای ایرانی. واقعیت این است که چون اقتصاد مقاومتی عملیاتی نشد، مقام معظم رهبری یک مشتق از آن گرفتند و روی موضوعی دست گذاشتند که اگر تحقق یابد بخش زیادی از اقتصاد مقاومتی محقق خواهد شد. یعنی چون اقتصاد مقاومتی در دولت عملیاتی نشد، مساله به شکلی مطرح شد که زمینه فرار از اجرای آن از بین برود؛ اگرچه متاسفانه امیدی نیست که دولت از کالای ایرانی با سیاستگذاریهای صحیح آنچنان که باید و شاید حمایت کند.
سیاستهای ارزی و برنامههای دولت در این زمینه را چقدر به حال اقتصاد و حمایت از کالای ایرانی مفید میدانید؟
دولت متاسفانه در ارتباط با ثبات نرخ ارز اقدامات قابل توجهی را انجام نداد. دولت و بانک مرکزی با سیاستهایی که اتخاذ کردند عملا اعتماد عاملان اقتصادی و افکارعمومی را از دست دادند. یعنی دولت در مواردی با عملکردش اعتبار خودش را به حراج گذاشت. مثلا ابتدا نرخ سود بانک را کاهش داد اما بعد از چند ماه مجبور شد دوباره آن را افزایش دهد. سیاستهای اقتصادی و پولی که دولت در این مدت اتخاذ کرد، بیشتر برای حل مشکلات خودش بود نه برای فعال کردن اقتصاد کشور و نه برای حمایت از کالای ایرانی و اجرای اقتصاد مقاومتی. دولت با این سیاستها مشکلات خودش را حل کرد و البته مقدار قابل توجهی از داراییهای خود را نیز فروخت. فعالان اقتصادی بسیار هوشمندتر از بدنه دولت و مدیران کلان دولتی هستند، اگر فرض کنیم فعالان اقتصادی و بخش خصوصی متوجه منظور این سیاستها نمیشوند، کاملا اشتباه است. البته توجه کنید که دولت مسائل موقتی و جاری خودش را حل کرد ولی هم برای خودش در میانمدت مشکل ایجاد شد و هم اقتصاد را دچار تشنج کرد. با این شرایط متاسفانه در آینده نزدیک شاهد تورم خواهیم بود. یکی از دلایلی که نرخ ارز به این صورت شد این بود که دولت خودش به سمت دلاریزه و ارزیکردن اقتصاد قدم برداشته است، در صورتی که باید برعکس عمل میکرد. باید از دلاریزه کردن اقتصاد فاصله میگرفت، ولی متاسفانه این کار را نکرد.
دولت باید چه برنامههایی را اجرا میکرد تا از دلاریزه کردن اقتصاد فاصله میگرفت؟
دولت برای این موضوع باید سه کار عمده و مهم را صورت میداد؛ اول اینکه با فروش ارزها، ذخایر ارزی را تبدیل به طلا میکرد. این کار باعث حذف ارزهای غالب و افزایش ذخایر طلای کشور میشد. کار دوم این بود با کشورهایی که حجم مبادلات عمدهای داریم، تفاهمنامههای دوجانبه مبادلات پولی را منعقد میکرد. کشور ما با چین، هند، ترکیه، عراق، کره و امارات بیشترین مبادلات را دارد.
آخرین کار این بود که با برخی کشورها یک موسسه مالی چندجانبه منطقهای ایجاد میکردیم که از طریق آن مبادلات مالی بین کشوری را انجام میدادیم. در این سیستم مبادلات بهصورت واقعی و بدون نیاز به تهاتر کالایی انجام میشد و کشورها آخر هفته یا آخر روز از طریق این موسسه تسویهحساب میکردند، مانند بانک مرکزی که در پایان روز بین بانکها تسویه انجام میدهد. امثال این موسسات در دنیا ایجاد شده است. برای دور زدن تحریمها راهحل بسیار خوبی است، ضمن اینکه تقاضای ارزی را بهشدت کاهش میدهد، چون تجارت دیگر وابسته به دلار نیست. مثلا فرض کنید 6 میلیارد به عراق صادرات داریم و یکمیلیارد از عراق واردات میکنیم، یکمیلیارد در این بین تسویه میشود و پنجمیلیارد آن باقی میماند. باقیمانده را عراق در تجارت خود و ایران با سایر کشورهای عضو این موسسه تسویه میکند. در این سیستم بدون نیاز به دلار و یورو تجارت خارجی فعال است و صادرات و واردات انجام میگیرد. این کارها در دنیا صورت میگیرد. باید پرسید که دولت چه قدمی برای این کار برداشته است و اصلا مطالعاتی داشته که با کدام کشورها میشود این پیمانها را منعقد کرد؟
چرا دولت به این سمت نمیرود؟ چون بیشتر چشمش به غرب و سیستمهای مرسوم مبادله است؟
دقیقا. دولت متاسفانه هنوز هم نگاهش به آمریکا و اروپاست؛ این غلط است. اروپا و آمریکا بهدنبال این هستند که ما را در زمین و آسمان نگه دارند و نگذارند ما به تصمیم برسیم و اقدام موثری را جهت حل مشکلاتمان انجام دهیم. اروپا و آمریکا یکی هستند، اروپا، آمریکا را رها نمیکند و به ما بیندیشد. حجم صادرات ما به اروپا در سال گذشته سه درصد صادرات غیرنفتیمان بود در حالی که حجم مبادلات اروپا با آمریکا بسیار قابل توجه است. اینکه اروپا بخواهد آمریکا را رها کند، امکانپذیر نیست چون اقتصادی نیست. من تعجب میکنم چرا دولت همچنان دنبال این موضوع است.
ترکیب صادرات غیرنفتی، فقط پنج درصد کالای نهایی مانند فرش و صنایعدستی است و پنج درصد نیز محصولات کشاورزی است و مابقی آن مشتقات نفتی، مواد خام و مواد معدنی است؛ چرا همچنان تفکر خامفروشی داریم؟
این موارد یعنی اینکه ما در ارتباط با ظرفیتزایی در اقتصاد اقدامی نکردهایم؛ در راستای اقتصاد مقاومتی اقدام موثری انجام ندادهایم؛ یعنی اینکه در راستای ایجاد اشتغال قدم مناسبی برنداشتهایم. با این کاستیها در سالهای آتی چون ظرفیت جدیدی در اقتصاد ایجاد نشده است، نباید انتظار خروج از رکود را داشته باشیم.
شما بهعنوان یک چهره دانشگاهی، فکر میکنید چرا دانشگاهیان ما اینقدر از تئوریهای اقتصاد مقاومتی فاصله دارند؟
اینگونه نیست، من یک دانشگاهی هستم و بهشدت دنبال اقتصاد مقاومتی هستم. دانشگاهیان از دولت و مدیران دولتی و نحوه تصمیمگیری آنها گلایه دارند به این خاطر که حرفهای علمی را در دستورکار قرار نمیدهند. وقتی تصمیمگیریها علمی نیست، دانشگاهها نیز به مسائل ورود پیدا نمیکنند و اگر هم ورود پیدا کنند حرفهای آنها به کار گرفته نمیشود. اعضای هیاتعلمی دانشگاهها دلشان برای کشور و مردم میسوزد، از تورم نگرانند و از رکود خرسند نیستند، ولی متاسفانه دولت برای حل مشکلات بهدنبال راهحلهای علمی نیست و تصمیمگیریهایش براساس حقایق علمی نیست. لذا دانشگاهیان راهحلی ارائه نمیکنند چون اگر راهحل هم بدهند دولت راه خودش را میرود، پس چرا خود را خسته کنند.
402