سریالی که مخاطب آن را رها نکرد

محمدمهدی عسگر پور نامی آشنا در تلویزیون است که این بار به عنوان نویسنده و کارگردان سریال ماه رمضان شبکه سوم سیما میهمان سفره های افطار مخاطبین شد.

امین تارخ به عنوان شخصیت اصلی داستان مجموعه «رهایم نکن» ایفای نقش می کند و قصه پیرامون وجود شک و شبهه ای در اموال حاج رسول است که در مالکیت گاراژ سهم برادرهایش را نادیده گرفته و ضمن آن گرفتار مشکلات متعدد خانوادگی است.

تیتراژ آغازین این مجموعه در ابتدای سریال بسیار خودنمایی می کند. تیتراژی که می تواند نماد و معرف شخصیت اصلی داستان باشد، کسی که پشت دیواری غیر شفاف زندانی شده، دیواری که نشانه درونیات فرد است و در ادامه اثرانگشتی که بر روی تصویر ظاهر می شود و انگار بر تمام افعال و اوقات او زده شده است و رفتار و منش کاراکتر ذیل آن دیده می شود.

هر چند تیتراژ این سریال ما را با خود همراه کرده و موسیقی زیبای آن ما را به پای صفحه تلویزیون نشانده اما کندی روایت و کش دار شدن صحنه ها خصوصا در چند قسمت اول مخاطب را دچار دلزدگی و خسته گی می کند. نویسنده تصور کرده با تمرکز بیش از حد بر روی یک صحنه می تواند شخصیت ها را به ما معرفی کند.

هر چند که روایت تلویزیونی، روایت یک خطی و دارای ساختار تک اوجی نیست و نویسنده می تواند به این نکته توجه کند که مخاطب از پای تلویزیون برمی خیزد، به کاری در خانه مشغول می شود و تنها بخشی از حواس خود را به فهم داستان سریال اختصاص می دهد و دوباره پای تلویزیون می نشیند.

در این رفت و برگشت ها اولا مخاطب نباید چیزی از داستان را از دست داده باشد و ادامه سریال برایش گنگ شود و آنقدر روند داستانی تند و اتفاقات پشت سرهم و ساختار دارای یک شروع میانه و پایان باشد چرا که مخاطب تلویزیون همه حواس خود را به تماشا آن اختصاص نمی دهد و این بخشی از ماهیت این رسانه است.

اما در این سریال نویسنده و کارگردان که موانع بسیاری را بر سر راه شخصیت اصلی نهاده اند - همچنان نمی توان برای شخصیت امین تارخ از عبارت پروتاگونیست استفاده کرد- با کش دار کردن صحنه ها و کند کردن ریتم سریال سعی داشته اند تا این قاعده تلویزیون را رعایت نمایند که دچار خطا شده اند.

نکته مثبت این سریال روابط درست خانوادگی شخصیت هاست، رابطه امیر و حاج رسول، مرضیه و جلال، فرناز و امیر، آذر و حاج رسول، جهان و ثریا، جهان و حاج رسول و حتی ماه منیر و عباس آقا از قاعده روزمره خارج نمی شود، در واقع ما شاهد عاشقان پاکباخته و جوانان خام و غرق در خواب و خیال نیستیم.

مشکلات بسیاری در داستان این سریال وجود دارد اما روابط درست و مناسب هستند. شخصیت ها بسیار مثیت و یا افسار گسیخته عمل نمی کنند. برای مثال امیر با حاج رسول دعوا می کند اما هیچگاه این رابطه را از حد پدر و پسری خارج نمی کند یا جهان با ثریا دچار مشکل می شود و تا آستانه طلاق می روند اما این مشکل را به یک روایت ضد خانواده بدل نمی کند و مانند سایر مشکلات جامعه به آن می پردازد و این فهم درست نویسنده را از روابط و میزان روابط خانوادگی و همچنین درک درست او از اجتماع را می رساند.

نکته دیگری که می توان بهره جستن از آن را سبب خیری در روند اندیشه ای جامعه دانست، مراجعه حاج رسول به دفتر یک دین شناس برای گرفتن مشورت در ابتدای سریال است، تا بتواند درست تصمیم بگیرد.

هر چند به خاطر ترس از آبرو اصل بحث را مطرح نمی کند اما همین حضور او برای گرفتن مشورت، خود بسیار پسندیده است. جامعه ای که هر گاه مشکلی می یابد مردمش را به مشورت گرفتن از روانشناس و روانپزشک رجعت داده و نیازی به مشورت گرفتن از عالمان ندیده است و از بهره مندی از دانایی و فهم آنان محروم مانده است، بسیار مورد پسند است که فیلمسازی نیاز کاراکتر خود را در مراجعت و شنیدن سخنان یک دین شناس دیده است.

نکته قابل توجه این است که سریال از قسمت دهم جان می گیرد و روابط و اتفاقات مخاطب را درگیر خودش می کند و قلاب های دقیق تری در داستان می گذارد و مخاطب را به تماشای قسمت بعد ترغیب می کند.

در آخر هم باید به تعلیق های موجود در این سریال اشاره شود، معنای تعلیق آن است که اطلاعاتی جزیی به مخاطب داده شود و در ادامه از اینکه سایر شخصیت ها چه خواهند کرد و یا شخصیت اصلی در صورت مواجه شدن با این اطلاعات چه رفتاری خواهد داشت، مخاطب دارای نگرانی باشد. پنهان کردن اطلاعات از مخاطب صرفا به معنی ایجاد تعلیق نیست.

نویسنده این سریال، بیش از اندازه مخاطب را منتظر نگه می دارد و دائما از ابهامی در ذهن حاج رسول خبر می دهد از واقعیت پنهانی پیرامون گاراژ؛ که اگر کسی خبر دار بشود آبروی حاج رسول خواهد رفت و این بیشتر به خستگی مخاطب منجر می شود تا ایجاد رغبت و انگیزه برای تماشای ادامه سریال...!

البته در راه متوجه نشدن سایر کاراکترها از این قضیه حاج رسول پا روی بسیاری از اخلاقیات می گذارد و ما نیز نسبت به اعمال و رفتار او دچار ایمپاتی هستیم و به هیچ وجه حس بدی نسبت به کردار او نداریم و بهتر است نویسنده تا پایان داستان نتیجه و توجیه خوبی را برای آن فراهم آورد.

503

کد خبر: 956468

وب گردی

وب گردی