ناگفته های ترور محمدرضا پهلوی در آلمان

پس از گذشت سالهای از ترور نافرجام محمدرضا شاه پلهوی در دوم ژوئن 1964 هنوز هم ابهاماتی در مورد پشت پرده این ترور و برنامه ریزی های قبل از این واقعه وجود دارد.

به گزارش گروه فرهنگی ایسکانیوز به نقل از روزنامه دی.سایت، هنوز هم داستان‌های زیادی درباره سفر محمدرضا پهلوی به برلین و ترور نافرجام او وجود دارد، اما مرگ مبهم بنو اونه‌زورگ، دانشجوی آلمانی، در آن روز، مانند سد نامرئی، مانع روشن شدن وقایع دوم ژوئن 1964 شده است.

این اتفاق نه تنها نقطه مبهمی در تاریخ برلین، بلکه در تمام ایالت‌های آلمان است. به گزارش روزنامه دی.سایت، در اولین ارزیابی‌های که از وقایع دوم ژوئن سال 1964 انجام شد، حداقل چپ‌های خارج از پارلمان در آلمان مطمئن بودند که آن زمان در شهر، شرایط اضطراریِ اعلام نشده، وجود داشته است.

اقدامات امنیتی که در آن زمان صورت گرفت، غیرمعمول بود. بیش از 30 هزار افسر پلیس از سراسر کشور در برلین مستقر شدند. بخش بزرگی از بزرگراه‌ها مسدود شد. در مونیخ و کل ایالت بایرن صدها دانشجوی ایرانی مجبور به ترک موقت محل اقامت خود شدند و در برخی موارد باید هر روز خود را به ایستگاه‌های پلیس معرفی می‌کردند. بعد از آنکه در بن و مونیخ علیه شاه تظاهراتی انجام گرفت، در بزرگترین سالن دانشگاه آزاد این شهر جلسه‌ای برگزار شد و حملات شدیدی علیه شاه صورت گرفت که منجر به تظاهرات 3 هزار نفری روز دوم ژوئن در مقابل شهرداری شونبرگر شد.

در آن زمان، اعلامیه‌هایی در سطح وسیع پخش و در آن شاه به عنوان قاتل معرفی شد. در یکی از این اعلامیه‌ها زیرعکسی از شاه نوشته شده بود:«ما به دنبال محمدرضا پهلوی برای کشتار و شکنجه کریم‌ پورشیرازی( روزنامه نگار)، حسین فاطمی (وزیر امور خارجه) و لطفی (وزیر دادگستری) هستیم که قبل از اعدام چشمانش را از حدقه در آوردند ...»

این اعلامیه توسط جبهه رهایی‌بخش بین‌المللی که گفته می‌شد دفتر مرکزی آن در وین قرار دارد، امضا شده بود. این فراخوان عملا دعوت به ترور شاه بود. این اعلامیه را پیتر اشنایدر نوشته بود که از فعالان جنبش دانشجویی بود و بعدها با انتشار کتابی شهرت یافت. هنگام ورود شاه به برلین غربی فضا ناآرام شد. تظاهرکنندگان مواد آتش‌زا و تخم‌مرغ پرتاب کردند و محافظان با تیرهای چوبی و لوله‌های فولادی تظاهرکنندگان را مورد ضرب و شتم قرار دادند.

تجمع دوم در مقابل عمارت اپرای برلین غربی توسط پلیس به خشونت کشیده شد. در این حین، بنو اونه‌زورگ، دانشجوی ۲۶ ساله‌ آلمانی، در پارکینگ یک خیابان توسط کارل هاینس کوراس، افسر پلیسی که بدون لباس فرم در محل حضور داشت از پشت سر هدف گلوله قرار گرفت. کوراس چند ماه بعد در روز ۲۱ نوامبر ۱۹۶۷ در دادگاه منطقه موآبیت از اتهام قتل غیرعمد تبرئه شد. آلبرتس، شهردار وقت برلین غربی بعدها در خاطرات خود درباره ملاقات با شاه ایران نوشت: «در حالی که من و شاه در اتاق کار سرگرم گفت‌وگو بودیم، با تاسف شاهد حمله عده‌ای از ارازل اوباش به دانشجویان بودم. در حالی که نیروهای انتظامی نظاره‌گر این درگیری بودند. من نمی‌دانستم که دقیقا بیرون چه می‌گذرد. هنوز هم نفهمیده‌ام که چه کسی مسئول این خشونت‌ها بود. احتمالا ساواک. اما آنها مجبور بودند با پروازهای ویژه به آلمان بیایند.

آیا وزارت امور خارجه از این اتفاق مطلع بوده؟ سازمان اطلاعات و امنیت فدرال چطور؟» پس از ۴۰ سال، بهمن نیرومند یکی از بنیانگذاران کنفدراسیون جهانی دانشجویان ایرانی در تبعید و یکی از مخالفان سرسخت رژیم شاه که گویا از افراد درگیر در این ماجرا بود، درباره آن توضیحاتی داد. او در آن زمان در دانشگاه برلین از یک کتاب با عنوان "پارس؛ مدل یک کشور در حال توسعه یا دیکتاتور جهان آزاد" رونمایی کرد. نیرومند همچنین در ماه مارس ۱۹۶۸ به همراه رودی دوچکه، بمبی را در چمدانی مخفی و وارد هواپیما کرد تا با آن آنتن یکی از فرستنده‌های AFN را در زاربروکن منفجر کنند. نیرومند در بیوگرافی خود تایید کرده:«برنامه پیچیده بود و هیچ چیز نباید اشتباه انجام می‌شد. این بمب سیار را یک ایرانی فوق‌العاده با استعداد طراحی کرده بود.»

اما او پس از این اعتراف مدعی شد که خودش مخالف این عملیات بوده است. وی اضافه کرد که این عملیات در نهایت توسط او و دوستانش لغو شد.در پاسخ به این پرسش که چرا نقشه ترور شاه در برلین غربی به سرانجام نرسید، پتر اشنایدر در کتاب خود به نام «شورش و جنون» که در سال ۲۰۰۸ منتشر شد به دو نکته اشاره کرده است: «از یک طرف این واهمه وجود داشت که با چنین عملی، کودتا در ایران صورت بگیرد و از طرف دیگر فعالیت‌های جنبش دانشجویی نوپای آلمان غربی ممنوع اعلام شود.» در ماه می ٢٠٠٩ در کمال شگفتی این خبر منتشر شد که کوراس، قاتل دانشجوی آلمانی، مامور سازمان امنیت آلمان شرقی بوده است، در این میان گزارشی از پیتر ونزیرسکی، در اشپیگل آنلاین منتشر شد که نشان می‌داد در شب حادثه، همه مقدمات برای مداوای احتمالی شاه ایران فراهم شده بود.

به گفته سرپرستار در بخش مراقبت‌های ویژه بیمارستان، تمام مقدمات و پیش‌بینی‌های لازم، حتی بسته‌های خون هم‌گروه با خون شاه مهیا شده بود. این توضیحات بیانگر این واقعیت است که مقامات برلین غربی در آن شب احتمال ترور شاه را می‌دادند. نکته دیگر، حضور یک پزشک ایرانی در کشیک بیمارستان بود. پزشکی به نام همایون ت. که پسر وزیر اقتصاد وقت ایران بوده است. او جواز مرگ بنو اونه‌زورگ را امضا کرد، اگرچه پزشک معالج وی نبود. دکتر پاولیش پزشک معالج بود که دانشجو زخمی را در بیمارستان عمل کرد. او در جواز مرگ، علت مرگ را جراحت جمجمه بر اثر اصابت جسم سنگین نوشته بود. در این راستا، جمجمه مقتول را چنان جراحی کرده بودند که محل ورود گلوله محو شده بود.

قطعا در روز دوم ژوئن ۱۹۶۷ اتفاقات پیچیده‌تر از آن بوده که امروز بشود فقط به یادآوری آن پرداخت. البته درباره اعترافات نیرومند هیچ تردیدی وجود ندارد، بعید است که او، خود و دوستانش را بدون دلیل و بعد از این همه سال، به ترور شاه متهم کند. از سوی دیگر، اگر نقشه ترور شاه وجود داشته، پس قابل درک است که سازمان‌ها و نیروی‌های امنیتی آلمان غربی نیز پیشاپیش از آن مطلع شده باشند.

502

کد خبر: 956744

وب گردی

وب گردی