برخی از قدرت آمریکا تصور هالیوودی دارند/ آمریکا نمی تواند مادام العمر ایران را تحریم کند

تحلیل‌گر مسائل بین الملل پشت پرده سناریوی آمریکا مبنی بر ایجاد هراس از جنگ در داخل ایران و سیاست تغییر رژیم را ارزیابی و بررسی کرد.

به گزارش گروه سیاسی ایسکانیوز؛ خروج آمریکا از توافق هسته ای و تحریم هایی که قرار است در آینده نه چندان دور علیه بخش های اقتصادی کشور اعمال کند و همچنین تهدید های پی‌در‌پی مقامات این کشور، موجب شد تا هراس از ایجاد جنگ بخشی از بدنه جامعه را در بر بگیرد. از طرفی این هراس با اظهار نظر برخی از مسئولان نیز دوچندان می شود؛ اظهاراتی مبنی بر این که اگر برجام نبود قطعا جنگ داشتیم و یا این که برجام سایه جنگ را از کشور دور کرده است.

در همین باره برآن شدیم تا با دعوت «مصطفی خوش چشم» تحلیل گر مسائل بین الملل، با پشت پرده این سناریوی آمریکایی بیش از پیش آشنا شویم.

در ادامه مشروح این گفت‌‌وگو از نظر می گذرد:

*ایده هراس از جنگ با آمریکا از کجا آغاز می شود؟

ایده ای که در بخشی از بدنه سیاسی کشور مقارن با جنگ افغانستان شکل گرفت این بود که آمریکا هدفگذاری کرده است تا بعد از عراق به ایران حمله کند؛ که پس از آن مشخص شد که این اشتباهی محاسباتی بود که در دوران دولت اصلاحات انجام شد. دولت اصلاحات با اعطای امتیازاتی به آمریکا در زمان حمله آمریکا به افغانستان، به طور مثال اگر القاعده قصد عبور از ایران را داشت به آن ها راه ندهند و به محض ورود به ایران آنها را دستگیر کرده و به سازمان ملل تحویل دهند و یا اگر خلبان آمریکایی در افغانستان سقوط کرد، شرایط را برای فرار او از طریق خاک ایران و رسیدن او به آب های آزاد فراهم شود.

*محتوای جلسات مذاکره با آمریکایی ها چه بود؟

دیپلمات های ارشد آمریکایی حاضر در این جلسه از پذیرش این شروط توسط دولت ایران تعجب کرده بودند زیرا که این جلسه بین مقامات سیاسی دولت اصلاحات و دولت اول «جورج بوش» صورت گرفته و هیچ مقام نظامی در این جلسه حضور نداشته است. «خانم لورت» در میز مشاوره امنیت ملی آمریکا بود و همسرش به عنوان رئیس این میز حضور داشت؛ لورت خود به عنوان دستیار ارشد مذاکره کننده آمریکایی نیز در مذاکرات دیپلماتیک حضور داشته است.

هفت سال بعد از این مذاکرات زمانی که محتوای این مذاکرات در مقابل دوربین ها بیان شد. تمامی کارشناسان و تحلیل گران سیاسی از این امر متعجب شدند و باور نمی کردند که این اتفافات رخ داده باشد، از دیدگاه آنان همین که جمهوری اسلامی پذیرفته باشد که با آنها سر یک میز بنشیند باید امتیازات زیادی از آنها گرفته باشد نه این که این امتیازات را داده باشد.

افراد و مسئولانی که در دولت اصلاحات دچار این اشتباه محاسباتی شده بودند، هم اکنون در دستگاه اجرایی کشور حضور دارند و معتقدند که بعد از افغانستان نوبت حمله به ایران است. به گفته خانم لورت اتفاقا با ایران هیچ کاری ندارد و به افغانستان حمله کرده و ایران در حال امتیاز دادن است ترغیب شد تا با تهدید امتیاز بگیرد.

همین موقع بود که بوش ایران را به همراه کره شمالی در محور شرارت قرار داد.

*آیا مسئولان آمریکایی به دنبال تغییر نظام در ایران بودند؟

همین چند وقت قبل مقامات پنتاگون اعلام کردند که قصد دارند طی 5 سال در 6 یا 7 کشور به تغییر رژیم بپردازند، مشاهده شد که محاسبات آنها اشتباه بوده است و آخرین کشور نیز در این لیست ایران بوده است چون از واکنش ایران ترس و واهمه داشتند. پس حمله ای در کار نبوده است بلکه برخی دولت مردان ما با اشتباه محاسباتی باعث حریص تر شدن دشمن در گرفتن امتیازات بیشتر شدند. البته تا موقعی که به خط قرمز ما رسیدند و با اخطار رهبری رو برو شدند.

*منظور شما از خط قرمز از نگاه رهبری چیست؟

طبق کلام رهبری ایشان با همه دولت ها به شرط رعایت قانون اساسی کار می کنند چون برآمده از مردم هستند. اما دامنه این همکاری ها تا یک خط قرمز مشخص است چنان که در مورد برجام هم این خط قرمز را مشاهده کردیم که ماه گذشته در سخنرانی ایشان مطرح و بیان شد. دستور ایشان موید این بود که نخواهند گذاشت این خط قرمز از بین برود. بعد از سخنان جورج بوش مبنی بر قرار دادن ایران در محور شرارت باز هم رهبری مانع عبور از خط قرمز شدند.

در سال 2003 هنگام حمله به عراق، آمریکایی ها با ایران توافقات نسبی مبنی بر عدم دخالت در جنگ عراق و کمک رساندن به صدام همکاری نداشته باشد.

*این توافق اشتراکی یا تفاوتی با برجام هم داشته است؟

یکی از اشتراکات این توافق با بقیه توافقات این است که ایران درتمامی توافقات خود به وعده هایی که داده و پذیرفته عمل کرده و این آمریکایی ها بودند که خلف وعده کردند.

تفاوت این دو توافق که در زمان دولت دوم سید محمد خاتمی منعقد شده بود با برجام، لورت دستیار ارشد مذاکره کننده ایران در این باره می گوید: یکی از نقاط تعجب برانگیز در توافق با ایران این بود که در مقابل امتیاراتی که به ما داده بودند هیچ چیزی نمی خواستند بعد از مدت ها به این نتیجه رسیدیم که تفکر آن ها به این شکل است که ما قصد حمله به آن ها را داریم و با این امتیازات ما طرح اصولی خود را لغو می کنیم که این بسیار تصور اشتباه آنها بود البته ما فکر می کردیم که شاید در انتها درخواستی داشته باشند که چنین چیزی هیچ گاه مطرح نشد.

متاسفانه این دیدگاه که در آن زمان شکل گرفته و تا الان ادامه دارد هنوز در ذهن آنها باقی است و جریان دارد. به این شکل آنها به دنبال پیشنهادات مکرر برای توافق بودند که همیشه شکست خورده است.

*قضیه نامه مقامات ایرانی به آمریکایی ها چه بود؟

سال 03 - 2002 قبل از حمله آمریکا به عراق، صادق خرازی سفیر ایران در پاریس با جمعی از دیپلمات ها یک نامه بلند بالا به جورج بوش رئیس جمهوری آمریکا می نویسند که تمام امتیازاتی که آمریکایی ها الان هم به دنبال آن هستند را ما حاضر هستیم بدهیم.

در این پیشنهادها ایران متعهد شده بود که در قبال تضمین عدم حمله به ایران و رفع تحریم هایی که آن زمان کم اثرتر از حالا بود از حمایت گروه های مقاومت در منطقه، انرژی هسته ای و سایر مولفه های قدرت خود چشم پوشی کند.

آیا طرح حمله به ایران واقعا وجود داشت؟

مقامات شورای امنیت ملی آمریکا بعد ها در سال 2008 اعلام می کنند که طرح حمله ای در کار نبوده است. بوش همان سال در پاسخ به این نامه که از طریق دفتر حافظ منافع ایران در آمریکا به دولت ایران ارسال شده بود، این گونه مطرح کرد: شما اصلا چه کسی هستید که برای دولت آمریکا شرط و شروط تعیین می کنید!؟

هنگامی که شما ضعف به طرف مقابل نشان دهید او تلاش می کند تا امتیازات بیشتر با تهدید بگیرد.

بعدها که این مطالب در جلسه ای بیان شد لورت گفت: هنگامی که محتوای این نامه در فضای رسانه پخش شد، این طور بیان می شد که نامه سر کاری و شوخی بوده و هدف فریب و تحمیق ما است. اما با گذشت زمان مشخص شد این نامه و محتوای آن درست و واقعی بوده است.

لورت پس از ایجاد این فضا به دفتر صادق خرازی رفته و از او درباره صحت این نامه می پرسد که او محتوای نامه را تایید می کند.

در دولت دوم جورج بوش ایران تبدیل به دولت مقتدر منطقه ای شده و دست بالاتر را دارد وقتی این پیشنهادات به نتیجه نرسد جنگ و درگیری خواهد شد دچار اشتباه محاسباتی شده اند در صورتیکه اگر قرار بود اتفاقی رخ دهد در طی این دو دهه رخ می داد.

قبل از اوباما ایران در منطقه دست برتر را در حوزه قدرت سیاسی و منطقه ای دارد.

در سال 2008 یعنی ابتدابی دوران ریاست جمهوری اوباما ایران چنان دست بالاتر در قدرت دارد که این بار خانم لورت به همراه چند تن از دیپلمات ها نامه ای را تهیه کرده بود که به امضای پنج وزیر خارجه تا دوران اوباما رسید. محتویات این نامه به این شکل بود که به دلیل دارا بودن قدرت منطقه ای تمام امتیازاتی که ایران نیاز دارد، آمریکا به ایران می دهد.

*آمریکا به جای حمله نظامی چه سیاست دیگری را در قبال ایران در پیش گرفت؟

آمریکایی ها از سال 2004 به این نتیجه رسیدند که اقدام نظامی علیه ایران نمی توان انجام داد؛ از سال 2005 به بعد اندیشکده ها به این سمت رفتند حال که نمی شود براندازی کنیم، قدرت جمهوری اسلامی را مهار کنیم. ابتدا باید مشخص کنیم که منظور از قدرت کدام یک از مولفه های قدرت است؛ آن ها تقسیم بندی کردند و به این نتیجه رسیدند که قدرت هسته ای، موشکی و منطقه ای مهم ترین مولفه های قدرت جمهوری اسلامی بود که از میان آن ها قدرت منطقه ای از اهمیت بالاتری برخوردار است.

اواخر سال 2008 یعنی اواخر دوره ریاست جمهوری آقای بوش به او سفارش کردند که ما این استراتژی را برای مهار قدرت جمهوری اسلامی ایران تدوین کردیم. این استراتژی از طریق تحریم و پیشنهاد مذاکره تنظیم شده بود؛ همچنین تهدید نظامی نیز در این استراتژی در ذیل تهدید نظامی قرار می گیرد لذا از 2008 "ویلیام برنز" معاون وزیر امور خارجه آمریکا در مذاکرات حضور پیدا می کند. در این مذاکرات آمریکا شرط کرده بود که تا زمانی که ایران غنی سازی را تعلیق نکند به مذاکره کشورهای غربی با ایران نخواهد پیوست؛ پس از آن استراتژی جدید که تدوین شده بود آمریکا نامه ای به آقای البرادعی نوشت و از آن طریق به ایران اعلام کردند که ما حاضر به انجام مذاکره بدون شرط هستیم و فقط خواسته ما این است که سانتریفیوژ های ایران بیشتر از 3000 تا نشود.

*سیاست تغییر رژیم دقیقا از چه زمانی آغاز شد؟

این یک سال آخر دوره ریاست جمهوری جورج بوش پیش درآمد رویکردی است که قرار بود باراک اوباما انجام بدهد. قبل از انتخاب اوباما به عنوان رئیس جمهور آمریکا، اندیشکده CFR یا شورای روابط خارجی که مانند تشخیص مصلحت کشور خودمان و متشکل از مقامات اسبق آمریکا است، یک تحقیق مشترک انجام داد و این تحقیق را در 20 صفحه به اوباما ارائه دادند و گفتند که به محض آن که به ریاست جمهوری رسیدی این رویکرد را به طور کامل اجرا کن؛ این تحقیق به این شکل بود که ابتدا مولفه اول قدرت جمهوری اسلامی ایران که قدرت هسته ای است را متوقف می کنیم و پس از آن قدرت منطقه ای و در فاز بعدی قدرت موشکی را متوقف می کنیم. هنگامی که این مولفه ها مهار شد، تمام راه های رشد دوباره آن را می بندیم و وقتی به طور کامل تضعیف شد سیاست رژیم چنج را اعمال خواهیم کرد و پس از تغییر رژیم دست به تجزیه کامل ایران می بریم.

*آیا ترامپ هم همین استراتژی را ادامه می دهد؟

در حال حاضر استراتژی که ترامپ اعمال می کند در ادامه همان استراتژی مهار و اجرایی کردن فاز دوم آن است که اوباما نیز آن را پیاده می کرد؛ ترامپ معتقد است که اوباما از تحریم ها به اندازه کافی استفاده نکرد و تهدید نظامی را به اندازه کافی تشدید نکرده بود؛ لذا اگر به صحبت های مقامات فعلی آمریکایی گوش فرا دهیم هیچ کدام از حمله نظامی به ایران صحبتی به میان نمی آورند. پس هدف آن ها این است که با استفاده حداکثری از همان اجزا و همان استراتژی ایران را تضعیف کنند؛ لذا برخی سخنان مبنی بر تهدید نظامی علیه ایران در ذیل همین استراتژی است و نه اقدام عملی.

آقای اوباما قبل از اجرای برجام طی اظهاراتی تاکید کرد که ساختار تحریم های آمریکا علیه ایران در حال فروپاشی است و شرکای چینی و اروپایی آمریکا همگی شکایت دارند که چرا این مدت زمان 6 ماه تا 1 سالی که برای تحریم ایران در نظر گرفته بودند به پایان نمی رسد.

*آمریکا تا چه زمان می تواند نفت ایران را در حالت تحریم نگه دارد؟

آمریکایی ها نمی توانند تا هر وقت که بخواهند ایران را در تحریم نگه دارند؛ عربستان می تواند جایگزین خرید نفت ایران شود اما بهترین کیفیت نفت خام سبک دنیا را ایران دارد و کیفیت و کوالاتی نفت عربستان از ایران بسیار پایین تر است؛ پالایشگاه هایی که با نفت کار کنند کار خود را بر اساس کیفیت نفت تنظیم می کنند، پالایشگاه هایی که عمرشان از 20،30 سال گذشته است اگر خوراکشان با کوالیتی پایین باشد به شدت فرسوده می شود و لذا بسیاری از پالایشگاه ها از این طریق از بین می روند و ضررهای زیادی را متحمل می شوند. به همین دلیل آمریکا نمی تواند برای همیشه ایران را در تحریم نگه دارد؛ تحریم های آمریکا در کوتاه مدت می تواند تاثیر داشته باشد اما در دراز مدت نمی تواند آن را ادامه دهد؛ به غیر از این موضوع مولفه های بسیاری وجود دارد که موفقیت دونالد ترامپ را در این زمینه غیر ممکن می کند. کارشناسان ایرانی به دو شکل درباره این موضوع فکر می کنند؛ اکثر مقامات و کارشناسان ایرانی عقیده دارند که آمریکا به دنبال اعمال سیاست رژیم چنج به عنوان اولین هدف خود است و اگر نتواند رژیم چنچ کند به دنبال تضعیف می رود که در پی آن بتواند امتیازات بیشتری را بگیرد. اما اعتقاد بنده بر این است که آنها در حال انجام کار روانی بر روی مقامات ما هستند تا این موضوع را جا بیندازند که هدف اولیه به لحاظ زمانی رژیم چنج است. آن ها می خواهند با مجاب کردن مقامات ایرانی، امتیازاتی در حوزه منطقه ای و موشکی بگیرند و ایران را تضعیف کنند و پس از آن سیاست رژیم چنچ را پیاده سازی کنند.

آیا اظهارات آقای روحانی مبنی بر این که برجام سایه جنگ را از سر کشور برداشت یک شعار بود؟

صحبت های روحانی مبنی بر این که برجام سایه شوم جنگ را از سر کشور برداشته است تنها یک حربه تبلیغاتی بود که در ابتدا نه از زبان وی بلکه از زبان کارشناسان حامی و طرفدار او بیان شد که بعد ها در دوران انتخابات به دلیل تبلیغات و جو انتخابات از این شگرد برای استفاده تبلیغاتی استفاده کرد تا دوباره به ریاست جمهوری برسد.

اگر چه در ضمیر ناخودآگاه گروهی از سیاستمداران ما در طی 17 یا 18 سال گذشته این مطلب وجود دارد که آمریکایی ها هر آن ممکن است به ایران حمله کنند؛ البته این تصور فارغ از تمامی تحلیل های سیاسی، اقتصادی و ... است و عوامانه و یا عوام فریبانه است و طرفداران این تفکر، از قدرت آمریکا تصور هالیوودی دارند.

302

کد خبر: 959577

وب گردی

وب گردی