به گزارش خبرنگار گروه اقتصادی ایسکانیوز؛ جام شوکران صنعت خودرو حالا با معجونی مرگبار از سمیترین ترکیبات ممکنه میرود تا کار اندام نیمهجان او را یکسره کند و درنهایت نسخهاش را به بدترین حالت موجود در هم بپیچد. ممنوعیت ثبتسفارش، تخلف در واردات، تخصیص ناقص ارز دولتی، تخلف در ارزبگیران دولتی، تحریمها، فوران قیمت دلار، رشد روزانه قیمتها، تورم دو رقمی، ممنوعیت کل واردات، مشکلات قطعهسازان، خوابیدن خط تولید، بدقولی در تعهدات و این اواخر دستگیری مدیران و مقامات، کدام کوهی است را از بیخ و بن نلرزاند؟
دولتیها توصیه میکنند که رسانهها در شرایط فعلی دست یاری به آنها برسانند. این یعنی امید به جامعه تزریق کنند، از تو دل خالی کردن بپرهیزند، نسبت به آینده امیدوار باشند، صبوری را آموزش دهند، هیجانزده نشوند و تا جایی که میشود فضا را مسموم نشان ندهند. حلقه گلی که دولتیها از گردن خود باز میکنند و به گردن دیگری میاندازند، درست در شرایطی است که احدی از مدیران لام تا کام از شرایط فعلی صحبتی به میان نمیآورند.
واگویه کردن شرایط بغرنج فعلی، نه نشان از سیاهنمایی و تشویش جامعه دارد و نه نمودی از خیانت و وطنفروشی است. چشمپوشی از آنچه امروز در جامعه میگذرد، نه مدال قهرمانی و شرافت دارد و نه ویترین مرام و معرفت است. گناه آنجاست که زیر سایه مسئولین قدیم و جدید و با یاری پیدا و پنهان آنها هنوز هم تخلف صورت میگیرد. دو هزار، پنج هزار، دوازده هزار یا صد هزار دستگاه خودروی قاچاق، دیگر این روزها برای مردم اهمیتی ندارد. مردمی که خود نیز از سوی بالادستیها بیاهمیت انگاشته میشوند.
میزان، رأی ملت است. رأی ملت ما این نبود که پشت دربهای بسته باشیم، ما را غریبه فرض کنند، از ما مایه بگذارند، چشمهایمان را روی واقعیت ببندند و در نهایت انگ و تهمت نثارمان کنند. بازی یک بام و دو هوا، دیگر منسوخ و نخنما شده است. آنچه رسانههای بزرگ داخلی آن را بازتاب نمیدهند یا با تصویری مخدوش و هدفمند به نمایش میگذارند، از سوی بیگانهها با بلهوسی سوءاستفاده شده و آنطور که دوست دارند به روی آنتن میبرند. این، آن چیزی است که باید نگرانش باشیم و نه مطلع شدن مردم عادی از آنچه روزبهروز بر سرشان میبارد.
تحریم، پدیده جدیدی برای ما نیست. نه ترس دارد و نه تازگی. نه تو دل ما را خال میکند و نه ما را از برنامههایمان بازمیدارد. با این سایه سیاه حداقل 40 سال است که خو گرفتهایم. از ترامپ و اوباما گرفته تا بوش و کلینتون، هر کدام به طریقی خواستند خون این مردم را در شیشه کنند، ولی نشد که نشد. روی تلخ تحریم، روی خارجیاش نیست. تحریم جایی کارد را به استخوان میرساند که داخلیها، نقش داعشیها را بازی میکنند و سر خودی را با تیغ خودی گوش تا گوش میبرند. هزاران میلیارد پولی که از جیب این مردم رفت، رفت. آنها که خوردند و بردند، رفتند و برنگشتند. درست در اوج بگیر و ببندهای متخلفان باز هم شرکتی پیدا میشود که دو قران باقیمانده ته جیب مردم را با یک پیشفروش نمایشی جارو میکشد.
خودرو، حالا چنان خال آسمان شده که دست احدی به آن نمیرسد. نه میدانیم که برمیگردد و نه میفهمیم که دور میشود. وارداتیها که ریق رحمت را سرکشیدند و اثری از آثارشان نیست و عملاً فاتحه برگشت به ایران را خواندهاند. داخلیها که به نظر میرسید قرار است دوباره به دوران انحصار و سلطه برگردند، حالا خود درگیر مشکلات شخصی هستند. مارش عزا از دور به گوش میرسد. یا باید موم در گوش کرد و داغ در چشم که آن را نشنید و ندید یا اینکه باید توپ را از زیر پای کسی که گل به خودی میزند قاپید.
انتهای پیام/