روحوضی «خسیس»!

نقد نمایش «خسیس» به کارگردانی مریم کاظمی که این روزها در سالن اصلی تئاتر شهر روی صحنه می رود.

به گزارش گروه فرهنگی ایسکانیوز، نمایش «خسیس» به کارگردانی مریم کاظمی که این روزها در سالن اصلی تئاتر شهر روی صحنه می رود، نمایشی موزیکال بر اساس یکی از درخشان ترین کمدی های کلاسیک است.

«کالوِرو (چارلی چاپلین): این خونه ی منه… اینجا.

ترزا (ویرجینیا چریل): فکر می کردم از تئاتر متنفری.

کالوِرو: آره هستم. از دیدن خون هم بدم میاد، ولی توی رگهامه!

روشنایی های صحنه، 1931، چارلی چاپلین.»

نمایش «خسیس» نمایشی موزیکال بر اساس یکی از درخشان ترین کمدی های کلاسیک. مشهورترین نمایشنامه ژان باتیست پوکلن متخلص به مولیر، درام‌نویس فرانسوی است. در ظاهر همه چیز مهیای تماشای یک نمایش جذاب و قدرتمند است. همه اجزا مستقلا خوب به نظر می رسند. متنی قدرتمند، سالنی بزرگ و مناسب و تیم تولید مفصلی که از یک گروه موسیقی زنده و کامل استفاده می کند. در عمل اما از ترکیب همه اینها آش بدمزه و بی مزه ای به‌وجود آمده که نه تنها خنده دار نیست بلکه عمیقا حوصله سربر و ملال آور است.

مشکل اصلی بازآفرینی مریم کاظمی از نمایشنامه خسیسِ مولیر در نوع و نگاه رویکرد نهفته است. کاظمی عملا برای خلق کمدی و موقعیت های شاد به اجرایی روحوضی از متن کلاسیک مولیر دست زده است. در نتیجه حاصل کار تماما با آنچه در متن می بینیم فاصله دارد. دیگر اینکه خبری از رگه های تراژیک «هارپاگون» شخصیت ثروتمند و خسیس داستان نیست. بلکه همه چیز در حد شوخی های کلامی و بالا و پایین پریدن شخصیت ها تنزل یافته است.

تأکید کارگردان نمایش بر استفاده از موسیقی، آن هم موسیقی کلامی فارسی به خلق فضا برای نزدیک شدن مخاطب به شخصیت ها آسیب زده است. در واقع مخاطب ناخودآگاه با شنیدن ملودی های آشنای ایرانی در نمایشی که شخصیت های آن در کشور و جغرافیای دیگری زندگی می کنند دچار سردرگمی می شود. رقصیدن های مدام شخصیت ها با ملودی های ریتمیک نشان می دهد با اثری مواجهیم که می خواهد به هر قیمتی شده مخاطب را با خود همراه کند. شبیه کاری که فیلم‌فارسی‌های پیش و پس از انقلاب به دنبال آن بودند. با این تفاوت که در آن آثار همه چیز دم دستی بود و ادعایی وجود نداشت. حال آنکه اینجا کارگردان سراغ متن و نمایشنامه ای واقع گرا با ساختاری کلاسیک رفته است.

از طرفی سالن اصلی تئاتر شهر صحنه بزرگی دارد. آن قدر بزرگ که ناتوانی کارگردان در خلق میزانسن و فضا با خالی بودن حجم زیادی از صحنه خود را نشان می دهد. ما تنها درختی را در پشت صحنه می بینیم که اساسا فاقد کارکرد است و مرد کوتاه قدی که با قلاده به آن بسته شده و احتمالا قرار است ارجاعی باشد به «در انتظار گودو»ی ساموئل بکت. حال آنکه آن نمایش فضایی ابزورد دارد و «خسیسِ» مولیر کمدی شخصیت محور است با فضای واقعی که در بستر بافتی تاریخی اتفاق می افتد.

مشکل اساسی اغلب فیلم ها و نمایش های ایرانی است که در ژانر کمدی تولید می شوند این است که کمدی را ساده ترین شیوه برای خلق و جذب مخاطب می دانند. حال آنکه کمدی به خاطر اینکه در ذات خود با تراژدی عجین است کاری به غایت دشوار و سخت است. تماشای فیلم های چاپلین یا خواندن نمایشنامه های شکسپیر گواه این ادعاست.

در نهایت اما مهم‌ترین و اساسی ترین چالش و مسأله امروز همین جدی گرفتن کمدی است. خنداندن مخاطب در شکل درستش بهای بزرگی دارد و آن سرگرمی اصیل و هنرمندانه است. باید به مخاطب احترام گذاشت. و جذابیت را به موسیقی و رقص و آواز محدود نکرد. هنوز هم می توان اثری خلق کرد که در آن بدون وا دادن و مبتذل شدن کمدی خلق کرد و سرگرمی ایجاد کرد. به شرطی که آن را یاد بگیریم و برای به‌وجود آوردنش تلاش کنیم.

انتهای پیام/

کد خبر: 964628

وب گردی

وب گردی