زنده باد سینمای کودک!

خاله قورباغه فیلمی در ژانر سینمای کودک است. حوزه مهمی از صنعت سینما که در کشور ما بعد از دوران طلایی دهه شصت مغفول مانده است.

گروه فرهنگی ایسکانیوز؛ در یادداشتی به بررسی و نقد فیلم «خاله قورباغه» پرداخته است. این فیلم به کارگردانی افشین هاشمیست که تاکنون نزدیک به 2 میلیارد تومان فروش داشته و همچنان در حال اکران و مورد استقبال خانواده هاست.

فیلم موزیکال و عروسکی «خاله قورباغه» به کارگردانی افشین هاشمی فی نفسه در سینمای عبوس و شبه اجتماعی و تلخ سینمای ما اتفاق قابل تحسینی است. خاله قورباغه فیلمی در ژانر سینمای کودک است. حوزه مهمی از صنعت سینما که در کشور ما بعد از دوران طلایی دهه شصت مغفول مانده است. زمانی حجم قابل توجهی از فیلم هایی که بر پرده سینماها می رفت و اتفاقا مورد استقبال هم قرار می گرفت با محوریت کودکان ساخته می شد. مانند اغلب فیلم های کیارستمی (به خصوص فیلم خانه دوست کجاست) یا فیلم های مجید مجیدی (مثل بچه های آسمان یا رنگ خدا) که در عرصه جهانی هم مورد توجه قرار گرفتند.

رفته رفته با گذار از فیلم های کودک محور این ژانر مهم کمتر مورد توجه قرار گرفت. به طوری که دیگر حتی سالی یکی دو فیلم هم به سختی ساخته می شود. آن هم با اکران و امکانات تولید محدود. در نتیجه خاله قورباغه و تلاش افشین هاشمی در ورود به این حوزه از سینما قابل احترام است و باید مورد حمایت قرار گیرد. چه اینکه به نسبت فروش بدی هم نداشته است و نشان می دهد خانواده ها و بچه ها تشنه تماشای چنین فیلم هایی هستند و این طور نیست که این فیلم ها فاقد مخاطب باشند.

از اینها گذشته خاله قورباغه به نحوی ادامه فیلم گلنار به کارگردانی کامبوزیا پرتوی است که در دهه شصت ساخته و مورد استقبال قرار گرفت. در آن فیلم نیز خاله قورباغه نقش فرعی فیلم را به عهده داشت و به گلنار کمک می کند تا با فرار از دست خرس ها بتواند پیش خانواده اش برگردد. این بار اما افشین هاشمی خود خاله قورباغه را محور فیلم قرار داده که حالا پیر شده است و صاحب کلی بچه و نوه.

استفاده متنوع از موسیقی های شاد و غمگین بسته به حال و هوای فیلم و در راستای ایجاد فضا باعث شده انرژی خوبی در فیلم جریان داشته باشد. به اینها باید طراحی صحنه و عروسک های خوش ساخت را هم اضافه کرد که با عروسک گردانی خوبی که صورت گرفته به جذابیت فیلم افزوده اند. ترکیب افشین هاشمی، فرشته طائرپور، مرضیه برومند و مسعود کرامتی که جملگی در حوزه سینمای کودک فعالیت دارند باعث شده که با اثری روبرو باشیم که به وضوح با جهان کودکانه آشناست و رمز و راز ایجاد جذابیت و سرگرمی را برای کودکان بلد است.

با این وجود نمی توان از این مسأله چشم پوشی کرد که فیلم در حوزه فیلم نامه آسیب دیده است. سناریوی کار قصه کم جانی دارد و چفت و بسته های حداقلی و منطق دراماتیک نسبی بر آن حاکم نیست. این نگاه که چون فیلم کودکانه است پس نیازی به باورمندسازی و توضیح و توجیه روابط حاکم بر فیلم و کنش های شخصیت ها نیست بی شک اشتباه است و به ماحصل کار آسیب وارد می کند. در فیلم خاله قورباغه شخصیت منفی فیلم «سمسارباشی» پرداخت قابل قبولی ندارد. منطق کنش هایی که انجام می دهد چندان روشن نیست. دلیل دزدیدن خواهر خاله قورباغه در آغاز فیلم و بعد جابهجا کردنش با خاله قورباغه برای به‌دست آوردن عتیقه ها هم.

از طرفی کثرت شخصیت ها هم کمی باعث شلوغی و سردرگمی مخاطب می شود. تعداد نوه های خاله قورباغه که از اواسط فیلم اضافه می شوند کمی زیاد است و بعضی‌شان اساسا فاقد کارکرد هستند. بهتر بود روی سه تای‌شان تمرکز می شد تا تیپ بهتری از آنها ساخته شود و اثرگذاری کار بالاتر برود. شخصیت حکیم باشی هم به کل اضافی است و اگر نمی بود مشکلی در روند منطقی فیلم و خللی در سیر دراماتیک اثر ایجاد نمی شد.

در نهایت اما خاله قورباغه را باید در سینما دید. در کنار بچه ها و خانواده ها. باید از این فیلم و این گونه‌ی نحیف سینمای ایران حمایت کرد. به این امید که ساخت فیلم هایی از این دست مثل سابق در سینمای ما جان بگیرد. تنها در این صورت است که کیفیت آثار این حوزه ارتقا می یابد و سینمای بی رمق ما دوباره جان می گیرد.

انتهای پیام/

کد خبر: 964924

وب گردی

وب گردی