نقش سیاست‌های آمریکا در اسارت اقتصادجهانی

مهندس حمید رضا قدری نایب رئیس هیأت مدیره سیم و کابل شهید قندی

درسال 1945 پس از پایان جنگ جهانی دوم وضعیت لجام گسیخته اقتصادی جهان و چالش‌های آن فرصت طلایی را در اختیار اقتصاد امریکا گذاشت، نقش دلار به‌عنوان ستون فقرات اقتصادی دنیا در جا‌به‌جایی ارزشهای ناشی از فعالیتهای اقتصادی، آینده اقتصادجهانی را تحت الشعاع جدی قرارداد به گونه ای که درسال 1948 ایالات متحده نزدیک به 50% سهم اقتصاد دنیا را تصاحب کرد.

حاکم کردن دلار پس از پایان جنگ جهانی دوم با برگزاری کنفرانسBRETTON WOODS درخاک امریکا متشکل از 42کشور متفقین، امریکا و انگلیس جلسه را به سمتی هدایت می‌کنند تا تجارت آزاد درجهان شکل بگیرد، نیاز به یک سیستم تبادل ارزی برای این موضوع در خور توجه قرارگرفت و در این وضعیت کشور امریکا با توجه به برخورداری ازبیشترین ذخایر طلای جهان مورد تایید همگان قرار گرفت؛ بنابراین این کشور متعهد شد در مقابل هر 35 دلار یک انس طلا بپردازد.

دردهه 1960 اتفاقات دیگری رقم خورد، گیر افتادن امریکا درجنگ ویتنام وظهور غولهای جدید اقتصادی مانند ژاپن و چند کشور اروپایی باعث بی اعتمادی جهان به دلار می‌شود ، به‌طوری که انگلیس به‌عنوان بزرگترین متحد امریکا خواستار سه میلیارد دلار از ذخایر ارزی خود به طلا می شود، امریکا تحت فشار قرار میگیرد و نیکسون رابطه دلار با طلا را به حالت تعلیق درمی آورد و دلار را شناور میکند، از اینجا به بعد مشکل اصلی به‌وجود می آید و با چاپ دلار مشکلات امریکا به کشورهای دیگر منقل می شود.

بازآفرینی جایگاه جهانی دلار (تبدیل تهدید به فرصت)

در اوائل دهه 70، اوپک از آنچه که ایالات متحده در اسرائیل فعالیت‌های حمایتی خود را تشدید می‌کرد ناخشنود بود؛ بنابراین فروش نفت به امریکا را قطع کرد. تشکیل صفهای طولانی در پمپ بنزینها و ترس از تکرار رکود سال 1929 موجب گردید از طرف وزارت خزانه داری امریکا اقتصاددانان گرد هم آمدند و با بررسی‌های به‌عمل آمده به این نتیجه رسیدند دیگر نمی‌توان به اوپک اجازه داد تا به امریکا بیش از این فشاربیاورد.ومترصداین شدند که نقشه ای طراحی شودتااین اتفاق ادامه پیدانکند، هدف این نقشه عربستان سعودی بود زیرا این کشور بیش ازهرکشور دیگری نفت داشت و همچنین خاندان سلطنتی سعود فاسد بود و نیز فسادپذیر؛ بنابراین نقشه ای برای توافق با خاندان سعودی طراحی و در دستور اجرا قرار گرفت. آنها می‌بایست تمام درآمد حاصله از فروش نفت را به امریکا برمی‌گرداندند و به اسم سرمایه گذاری در اوراق بهادار دولتی امریکا، وزارت خزانه داری امریکا سود حاصل از این سرمایه گذاری ها را برداشت می کرد که پس از چند سال به چندین تریلیون دلار می رسید، وزارت خزانه داری امریکا با این سود چندین شرکت امریکایی را استخدام کرد تا عربستان را بر اساس الگوهای غرب شکل دهند.

ساخت مجتمع های پتروشیمی، کارخانه های آب شیرین کن، ایجادشهرهایی تماما در بیایان، مک دونالد وسایر چیزهایی که با فرهنگ غربی همسو بود، خاندان آل سعود همچنان پذیرفت که بهای نفت را در اندازه ای نگه دارد که برای شرکتهای نفتی قابل قبول بود، احتمالا این قیمت برای خیلی‌ها قابل قبول نبود، اما مهم این بود که برای شرکتهای نفتی قابل قبول بود.

موضوع حائز اهمیت وخیلی خیلی مهم این بود که آنها پذیرفتند نفت را در قبال چیز دیگری جزدلار امریکا معامله نکنند.

موضوع فوق دراوائل دهه 70 اتفاق افتاد درست زمانی‌که امریکا به علت ورشکستگی معامله دلار بر پایه طلا را رهاکرد و این کشور توانایی پرداخت بدهی‌هایش را به کشورهای اروپایی بر مبنای طلا را نداشت. به همین خاطر نیکسون استاندارد طلا را حذف کرد.

این برای امریکا خیلی مهم بود که حتی یک نفر در جهان باید از دلار برای دادوستد استفاده می کرد، با این احتساب ایلات متحده خیلی زود دست به کار شد و نقشه ای را طراحی کرد که دلار را معیار سنجش بهای نفت و دادو ستد آن قرار دهد، در حال حاضر هر کسی می تواند درتمام جهان با معیار دلار نفت بخرد.

کور پروتاکرسی (اقتصادسیاسی دراختیار کمپانیها)، بخش مهم داستان پذیرش امریکا مبنی بر در راس نگه داشتن خاندان آل سعود بود.

شاید بتوان گفت این یک توافق شگفت انگیز بود و یا توافق تاریخ ساز قرن بود، توافق بسیار قدرتمندی که با عربستان سعودی بسته شد.

بنا بر نظر سازمان سیا این قرارداد بازتاب منفی و عواقب را به همراه داشت، به‌عنوان مثال یکی از چیزهایی که بن لادن را خیلی عصبانی می کرد محاصره مکه ومدینه توسط مک دونالد، کارخانه های آب شیرین کن و پتروشیمی ها بود و همچنین واکنش زیادی از طریق مسلمانان نسبت به این موضوع را در پی داشت.

متفکرین اقتصادی در این بخش کار بزرگی را مانند سال 1945 انجام داده بودند و تجدید حیات دلار از بزرگترین این دستاورد‌ها بود.

در این رابطه امریکا تصمیم گرفت صدام حسین هم چنین قراردادی را بپذیرد و همه دنیا می‌دانند که صدام حسین مدت خیلی زیادی عامل و مورد حمایت امریکایی ها بود. ذکر این تاریخچه قابل تامل است که در دهه 60 عبدالکریم قاسم رئیس جمهوری وقت عراق یک باور خیلی ویژه داشت، او می‌گفت سود و منفعت نفت عراق باید برای مردم عراق باشد. ایده نو و تازه ای که امریکایی ها خیلی دوست نداشتند و بر این اساس اخذ مالیات از شرکتهای نفتی را در دستور کار قرار داد و تهدید کرد چند شرکت امریکایی و بریتانیایی را ملی خواهد کرد، با این شرایط امریکا تصمیم گرفت که عبدالکریم قاسم برود و سازمان سیا یک تیم آدم کش حرفه ای را به عراق فرستاد.

تیم مذکور توسط یک مرد عراقی که هنوز به دبیرستان می رفت هدایت می شد، آنها خودروی قاسم را در خیابانی در بغداد گلوله باران کردند، اما قاسم کشته نشد، سردسته تیم آدم کشی زخمی شد و به سوریه فرار کرد، نام او صدام حسین بود. او مامور سازمان سیا بود و در آن زمان برای سازمان سیا آدم کشی می‌کرد.

سپس سازمان سیا مستقیم وارد شد و تصاویر کشته شدن قاسم در تلویزیون عراق پخش شد.

امریکا دایی صدام را بر مسند قدرت نشاند و صدام معاون رئیس جمهوری و مسئولیت امنیت کشور و در نهایت رئیس جمهور عراق شد.

سلاح‌های زیادی از جمله کارخانه های شیمیایی در اختیار صدام قرار داده شد و ایالات متحده خوب می‌دانست که تجهیزات داده شده برای ساخت گاز خردل و دیگر سلاح‌های شیمیایی و آنها را علیه کردها و ایرانیها استفاده می‌شد.

در دهه 80 تصمیم گرفته شد که صدام حسین هم یک قرارداد مشابه با عربستان سعودی را بپذیرد؛ زیرا چیزی که امریکا درنهایت دنبال آن است کنترل خاور میانه و نفت آن است.

آن دسته از کسانی که فکر می‌کنند هدف از ایجاد اسرائیل ساخت سرزمین مادری برای یهودیان است، به اندازه خود آنها فریب خورده اند، شاید این موضوع باشد اما هدف اصلی ساخت یک دژ و قلعه جایگزین در مرکز خاور میانه است (پایه ریزی تداوم اسارت اقتصادی جهان مبتنی برستون انرژی دنیا).

اسرائیلی‌ها هم مانند ارتشهای باستان که کشتی ها را در خط اول ارتش حرکت می‌دادند، دژ هستند.

رهبران آنها این را می‌دانند، اما بیشتر اسرائیلی‌ها از آن آگاه نیستند، آنها فکر می‌کنند هدف ساخت سرزمین مادری آنها بوده، و این وضعیت بسیار ناراحت کننده است، لبنانی‌ها و فلسطینی‌ها در مرکز این مسأله و عراق هم بخشی از آن.

امریکایی‌ها این را می دانند که نفت خاورمیانه توسط اروپا، چین و ژاپن استفاده می‌شود، چنانچه ایالات متحده خاورمیانه و نفت را کنترل کند در واقع بزرگترین رقبای خود، ژاپن، چین و اروپا را کنترل خواهد کرد.

اتحادهای جدید چندجانبه و یا تبادلات دوجانبه پولی بین کشورها شروع خروج ازهژمونی دلار شد، چین اولین کشوری بودکه با 60 کشور جهان تبادلاتی غیر از دلار را برمی‌گزیند.

سیاست‌های جدید دونالد ترامپ اعمال تعرفه های جدیدوصف آراییهای جدید اقتصادی به نوعی درجهت تقویت توان دلار می‌باشد،و از این طریق با تغییر ارزش دلار در برابر سایر ارزهای جهانی انتقال سرمایه ها و ثروت جهان را در دستور کار قرار داده است.

شروع کمپین‌های خودجوش مردمی همچون کشور کانادا باشعار کالای امریکایی نخر، کالای کانادایی بخر و مواردی از این قبیل حاکی از تمایل جهان برای خروج از سیطره دلار و اسارت اقتصادی می‌باشد.

باگذشت بیش ازنیم قرن اکنون 50% سهم تجاری پس ازجنگ جهانی دوم به 22% تنزل یافته است، با این حال سوال اینجاست چگونه این سهم 22% موفق شده 78%از اقتصاد دنیا را تحت الشعاع قرار دهد، به گونه ای که با اعمال مکانیزم کنترلی جهت اقتصادجهان را به سمت منافع این کشور هدایت نماید؟!

برکسی پوشیده نیست چنانچه بنگاه‌های مهم اقتصادی بخواهند آزادانه از پتانسیل‌های مناطق مختلف دنیا در تولید ثروت استفاده بهینه کنند، بدون کسب مجوز از دولتمردان امریکا بسادگی میسر نخواهد بود و چنانچه هرگونه فعالیتی در تضاد با منافع این کشور باشد به‌صورت خودکار به سمت شکست هدایت خواهد شد.

بهتر است به این موضوع مفهوم جدیدی اطلاق شود ؛ «اسارت اقتصاد جهانی».

چشم انداز این ماجرا به کجا می انجامد و تا چه موقع ادامه میابد وطرح پرسشهایی ازقبیل ترفندهای مختلف جابه‌جایی ثروت از هر منطقه ازجهان به سمت ایالات متحده بحث‌های چالش برانگیزی است که نظریه اسارت اقتصاد جهانی را تقویت می‌نماید.

بحران‌های مالی جنوب شرق آسیا ، تغییر ارزش جهانی دلار، جنگهای از پیش طراحی و برنامه ریزی شده و... مسائلی از این دست محسوب می‌گردد.

اساسا در هر نقطه از جهان پس از تلاش بی وقفه و زحمات ملتها هرگاه انباشت ثروت صورت پذیرد ، داروغه جهان با ترفندی آن ثروت را تصاحب می نماید و بردگی اقتصادی تنها دستاورد تلاشهای اقتصادی دنیا می باشد.

ابزارهای نوین همچون پول الکترونیکی ، اعمال نظارت دقیق بر جا‌به‌جایی و انباشت ثروت ، میدان داری اقتصادی ، توزیع ناعادلانه ثروت، کسر تراز تجاری شدید وبدهیهای سنگین ، تسلط بر بانک‌های بزرگ و مهم جهان.

اگر بانکی در امریکا سهامش در بورس نیویورک باشد و یا دارایی هایی در قلمرو ایالت متحده داشته باشد این بانک ها را اگر با ایران و یا کشورهای تحت تحریم یکجانبه همکاری کنند، مشمول جریمه قرار می دهد.

مدیرعامل توتال:

-
این شرکت به دلیل عدم امکان معافیت از تحریم های جدید دولت آمریکا، از طرح پارس جنوبی ایران خارج می شود.
-
شما نمی توانید بدون دسترسی به سیستم مالی آمریکا در 130 کشور جهان فعالیت داشته باشید؛ بنابراین در حقیقت ما قوانین آمریکا را اجرا می کنیم و مجبوریم ایران را ترک کنیم.
-
توتال به دلیل خروج از طرح توسعه فاز 11 میدان گازی پارس جنوبی در خلیج فارس 40 میلیون دلار متضرر شده است/شبکه خبر

هر نوع تراکنش دلاری که در هر کجای دنیا اتفاق بیفتد حتما اطلاعات آن از طریق نیویورک دنبال می شود و بدون موافقت نیویورک هیچ بانکی نمی تواند معاملات دلاری انجام دهد.

باتوجه به رایج شدن پول الکترونیکی و چالش‌های آن از قبیل تعارض میان بانک‌های مرکزی کشورها، سیاست‌های ترامپ درحفظ و نگهداشت قدرت دلار قابل تامل است، و این نظریه را که از این به بعد پشتوانه و قدرت پول اقتصادهای پیشرو و مولد می‌باشد را بیش از پیش تقویت می‌‌کند(تغییر جهت گیری اقتصادی ، متزلزل شدن پیمان تعرفه وتجارت ،وضع تعرفه ها و متمرکز کردن مجدد تولید و تکنولوژی در ایالات متحده).

توافق چین و روسیه در خصوص افزایش سهم پول‌های ملی دو کشور در مبادلات تجاری، لازم به‌ذکر است که 15% از کل تجارت خارجی روسیه با چین است.

چنانچه ستون فقرات دلار، برمبنای منابع اصلی انرژی دنیا پایدار بماند و بانک‌های عامل براساس سوئیفت ادامه فعالیت دهند اسارت اقتصاد جهانی توسط دلار ادامه پیداخواهد کرد و اقتصاد ایالات متحده همچنان برپایه مالیات‌های پنهان استمرار می‌یابد.

اتحادهای پولی و مالی جدید باید ستون فقرات دلار را مورد هدف قرار دهند تا جهان بتواند با برنامه ریزی مشخص نقش دلار در تجارت را کمرنگ‌تر کند.

انتهای پیام/

کد خبر: 965158

وب گردی

وب گردی