به گزارش خبرنگار گروه اقتصادی ایسکانیوز، بحث دریای خرز بعد از برگزاری جلسه روسای جمهور کشورهای ساحلی دریای خزر برای امضای کنوانسیون اصلی رژیم حقوقی این دریا، وارد فاز جدیدی شد به طوری که با امضای این کنوانسیون مباحث مختلفی از سوی کارشناسان و مسئولان مطرح می شود، در همین خصوص طی هفتههای اخیر شاهد اخبار ضدونقیضی در خصوص سهم ایران از دریای خزر و همچنین در رابطه با وضعیت تولید نفت در دریای خزر در فضای مجازی بودهایم.
حقیقت این است که ملیگرایی و توجه به مسائلی از این قبیل، مرزهایی باریک با عوام فریبی دارد. از همین رو در تحلیل شرایط پیش آمده در تعیین رژیم حقوقی دریای خزر باید به واقعیت ها توجه کرد. واقعیتهایی از جنس متفاوت از هم که یکی از آنها دشوار بودن استحصال منابع زیرزمینی در دریای خزر است. آگاهی نسبت به این واقعیتها ایجاب میکند که برای به حداکثر رساندن منافع ملی در استفاده از این منابع از ابتکاراتی حمایت کرد که برداشت از آنها با استفاده از روشهای اشتراکی را دستور کار قرار دهد.
بیستم اردیبهشتماه سال ۹۱ در تقویم صنعتنفت ایران به آغاز فوران نفت از دریای خزر اختصاص دارد. میدانی که بعدها به عنوان سردار جنگل شهرت یافت. قبل از شناسایی دقیق منابع هیدروکربوری از سوی مسئولان وقت وزارت نفت اعلام شد که گازی است. با مطالعات دقیقتر مشخص شد که این میدان نفتی است و ۲ میلیارد بشکه ذخایر نفت قابل برداشت با درجه API 38 درصد دارد که با ضریب بازیافت ۲۵ درصد، ۵۰۰ میلیون بشکه آن قابل برداشت است. در این بین نکته جالب در مورد میدان سردارجنگل اختلاف میان ایران و آذربایجان برسر مشترک یا غیر مشترک بودن این میدان نفتی بود.
به هر حال برداشت نفت از میدان سردار جنگل تفاوت بسیاری با دیگر میدانهای دریایی کشور دارد. این میدان در آبهای عمیق دریای خزر است. عمیق ترین قسمت خزر ۱۷۵۰ متر است. تولید نفت از آبهای عمیق به مراتب سختتر، پیچیدهتر از تولید از سایر چاهها است. با توجه به نبود فناوریهای مربوط به آن در ایران، این اقدام نیازمند جذب شریک خارجی قدرتمند است، شریکی که قدرت سرمایهگذاری، دانش و فناوری استخراج نفت در آبهای ژرف را در اختیار داشته باشد. جذب شریک سرمایهگذار برای تولید نفت از چنین میدانی به دو دلیل برای کشور ما دشوار است، اول تحریمهایی که گاه و بیگاه به سراغ اقتصاد ایران میآید و دوم رژیم قراردادی حاکم بر همکاریهای نفتی ایران با شرکتهای خارجی که اصولا جذابیت چندانی برای سرمایهگذاری در یک میدان نفتی پرهزینه همانند سردار جنگل ایجاد نمیکند.
بیشترین اختلاف کشورمان در مورد منابع زیرزمینی دریای خزر با کشورهای ترکمنستان و به خصوص آذربایجان نمود داشته است. این دو کشور البته برداشت از منابع نفتی این دریا را موکول به زمان حل اختلافات مرزی نکردهاند و هماکنون مشغول برداشت نفت و گاز از آن هستند. در این بین در فروردین ماه سال جاری تفاهمنامه همکاری تاریخی میان ایران و آذربایجان برای همکاری مشترک در دو بلوک نفتی که یکی از آنها البرز نام دارد، امضا شد. تفاهمنامه ای که مسیر دوکشور برای برداشت مشترک از مخزن به روش Unitization را هموار می کند. یعنی دو دولت ابتدا بر سر بهره برداری مشترک از یک منبع به جای رقابت در آن و سپس در مورد رژیم قراردادی برای توسعه آن توافق می کنند. واقعیت این است که امروز کشورها در منابع مشترک بیش از پیش به سمت یکی کردن منبع و استفاده از مکانیسم واحد برای بهره برداری از آن پیش می رود. این مکانیسم پیشتر از جنوب شرق آسیا آغاز شد و به مرور در حال تسری به نقاط دیگر جهان است. در این روش دولت ها به جای آنکه به رقابت در بهره برداری از منبع مشترک روی بیاورند و هر یک بر مبنای قاعده Capture سعی کنند بیشترین استفاده را ببرند، مشابه وضعیتی که میان ما و قطر وجود دارد، به سمت یکی کردن منبع پیش می روند. در این حالت چون منبع مشترک است، مکانیسم بهره برداری چندان تابع حقوق داخلی نیست. یعنی به محض توافق میان دو دولت، قرارداد تابع نظام حقوق بین الملل شده و از نظام ملی جدا می شود و دیگر نمیتوان مدل داخلی را به این حوزه تسری داد. در حقیقت چون منبع کاملا ملی نیست می توان از مکانیسم های بین المللی در بهره برداری از آن استفاده کرد.
اهمیت استفاده از این مدل برای توسعه میدان های نفتی و گازی در دریای خزر که اکثر آنها دارای وجه اشتراکی هستند از آن روست که اولا بر اساس واقعیات و البته تفاهم اخیر میان پنج کشور قرار است که مرزهای آبی میان آنها در آینده نه چندان دور تعیین شود.ثانیا کشورها برای بهره برداری از منابع زیر زمینی چندان مقید به مرزهای روی زمین نیستند.از این رو عدم همکاری با کشورهای همسایه در بهره برداری از منابع زیر زمینی ممکن است همان شرایطی را برای ما ایجاد کند که با همسایه جنوبی کشورمان یعنی قطر شاهد آن هستیم.شرایطی که ممکن است به افزایش عدم النفع ایران از ذخایر زیر زمینی دریای خزر منجر شود.
در همین راستا حمیدرضا شکوهی کاشناس مسائل انرژی در گفتوگو با خبرنگار گروه اقتصادی ایسکانیوز، اظهار کرد: کشورهای ساحلی خزر تولید نفت و گاز را طی سالهای گذشته آغاز کردند؛ اما تنها کشوری که از بین این پنج کشور، تولید از این دریا را شروع نکرده ایران است.
او تصریح کرد: پیش از اینکه مرزهای ما در دریای خزر اهمیت داشته باشند این موضوع اهمیت دارد که چقدر می توانیم از دریای خزر بهره برداری کنیم. ما چه 50 درصد داشته باشیم چه 11درصد! البته هیچکدام سهم دقیق ایران نیست؛ این است که چطور می توانیم از این سهم استفاده کنیم. تا به حال برداشت ما از دریای خزر در حد برداشت ماهیان و غیره بوده است. در حالیکه کشورهای همسایه به ویژه آذربایجان و ترکمنستان خیلی پیشرفت کردند آنچه که باعث شده ما دریای خزر پیشرفت چندانی نداشته باشیم وجود ذخایر عظیم نفت و گاز در خلیج فارس و در قسمت های جنوبی کشور بوده است.
این کارشناس ادامه داد: با توجه به اینکه برداشت نفت و گاز در جنوب ایران هزینهای به مراتب کمتر از برداشت نفت و گاز در دریای خزر دارد؛ طبیعتا مسئولان بیشتر به این حوزه توجه کردند و کمتر به دریای خزر پرداختند.
شکوهی با بیان اینکه بهرهبرداری از دریای خزر به دلیل عمیق بودن نیاز به فناروی پیشرفته دارد، اظهار کرد: متاسفانه ایران از فناوری لازم برای بهره برداری از نفت و گاز در دریای خزر در این آبهای عمیق بهره مند نیست بنابراین برداشت نفت و گاز در جنوب ایران به مراتب با هزینه کمتری استخراج میشود و این امر باعث شده است که به فکر برداشت از دریای خزر نیفتند.
کارشناس مسائل انرژی افزود: اگر ما زودتر در دریای خزر نفت و گاز تولید می کردیم یا میادین را مورد بهره برداری قرار می دادیم در مذاکرات مرزی دست بالایی داشتیم. متاسفانه این موضوع مورد توجه قرار نگرفته است. تنها اتفاقی که افتاد؛ کشف میدان گازی سردار جنگل بود که بعد از 10 سال متوجه شدیم که در آن نفت وجود دارد و سکوی نیمه شناوری مستقر کردیم و این یک اقدام مثبت در سال 80 تا 90 خورشیدی بود. همچنین مذاکراتی طی یک سال گذشته بین شرکت نفت خزر و شرکت سوکار آذربایجان مذاکراتی انجام شد که در نوع خود بسیار مهم و بی بدیل است؛ از این جهت که به یک توافقنامه همکاری منجر شد. در دریای خزر؛ دریایی که بیشترین مناقشات مرزی را با جمهوری آذربایجان داشتیم. بنابراین شرکت نفت خزر و شرکت نفت سوکار آذربایجان سال گذشته به توافقی رسیدند که نتیجه اش در فرودین امسال با سفر روحانی به باکو با امضای تفاهم نامه همکاری برای بهره برداری از میادین نفت و گاز خزر بین روسای دو کشور همراه شد که این امر مهم اتفاق خیلی بزرگی برای ایران بود.
شکوهی اضافه کرد: واقعیت امر این است که برخلاف کشورهای حاشیه دریای خزر ما نتوانستیم اقدامات گستردهای را برای بهره برداری از نفت خزر انجام دهیم و دلیل اصلی آن به سه عامل مهم و اساسی برمیگردد. اول اینکه ایران فناوری مدرن را برای حفاری و استخراج نفت و گاز از آبهای عمیق را ندارد. دوم اینکه برداشت نفت از این منطقه نیاز به جذب سرمایه گذاری خارجی دارد و در نهایت ایجاد جذابیت در مدل قراردادهای جدید نفتی است. بنابراین همه اینها برعهده شرکتهای پیشرو در حوزه حفاری در آبهای عمیق است؛ ما نمی توانیم خیلی امیدوار باشیم که در دریای خزر اتفاق خاصی بیفتد.
او تاکید کرد: تحریم های جدید که از طرف امریکا اعمال شده می تواند مانع بزرگی بر سر راه توسعه دریای خزر باشد، اما اگر مسئولان توجه جدی نسبت به دریای خزر داشته باشند. همچنین اگر نگاه استراتژیک و ژئوپولتیک به دریای خزر داشته باشیم شاید بتوان راهکارهای توسعهای را پیدا کرد.
این کارشناس مسائل انرژی خاطرنشان کرد: اگر سه شرط جذب سرمایه گذاری خارجی، جذب فناوری جدید در حوزه حفاری و استخراج توسعه میادین در آبهای عمیق و جذاب کردن مدل قراردادهای جدی نفتی را در دستور کار خود قرار دهیم می توانیم به توسعه میادین نفتی در این حوزه امیدوار باشیم.
انتهای پیام/