ملازهی: عمران خان به معمار سیاست خارجی جدید پاکستان  تبدیل می شود

پاکستان در چارچوب سیاست خارجی جدید آمریکا برای جنوب آسیا، اگرچه اهمیت راهبردی خود را از دست داده است؛ اما اسلام آباد برای ایجاد توازن در سیاست خارجی خود و ایجاد خط سوم از طریق گسترش همکاری با سایر قدرت های منطقه ای و بین الملل تلاش می کند.

پاکستان و آمریکا در دوران جنگ سرد و اوایل هزاره سوم به عنوان دو متحد نزدیک به هم شناخته می شوند؛ اما در سال های گذشته روابط این دو کشور تحت تاثیر متغیرهایی همچون تروریسم، رویکرد آمریکا به چین و هند ... روبه سردی گراییده است. در روزهای گذشته نیز قطع کمک های مالی واشنگتن به اسلام آباد ضربه دیگری بر پیکره زخمی مناسبات این دو متحد وارد کرد. چرا آمریکا این اقدام را علیه متحد خود انجام داد؟ آیا این مسئله می تواند وضعیت امنیتی و ثبات پاکستان را تهدید کند؟ در این میان نقش نخست وزیر جدید پاکستان «عمران خان» چگونه خواهد بود؟ آینده روابط واشنگتن- اسلام آباد به کجا خواهد رفت؟ برای پاسخ دادن به این سوالات و چندین موضوع دیگر خبرنگار بین الملل ایسکانیوز با دکتر «پیر محمد ملازهی» کارشناس مسائل شبه قاره گفت وگو کرده است که در ادامه خواهید خواند.

* در روز 11 شهریور ایالات متحده آمریکا به طور رسمی از قطع کمک مالی 300 ملیون دلاری خود به دولت پاکستان خبر داد، مسئله ای که روابط واشنگتن- اسلام آباد را وارد دور جدیدی از تنش و تشنج کرد، چه دلیل یا دلایلی باعث شده است آمریکا چنین سیاست هایی در قبال پاکستان در پیش گیرد؟

دو مسئله عمده در مرکز تنش های آمریکا و پاکستان قرار دارد دو مسئله ای که در نهایت باعث قطع کمک مالی 300 میلیون دلاری واشگتن به اسلام آباد شدند. از سال های گذشته و به ویژه با روی کار آمدن «دونالد ترامپ» رئیس جمهور جدید آمریکا، این کشور همواره پاکستان را متهم به حمایت از برخی از گروه های تروریستی در هندوستان و افغانستان متهم کرده است. اگرچه اسلام آباد همواره این اتهام را رد می کند اما آمریکایی ها معتقدند پاکستان مقر اصلی برخی از گروه های رادیکال همچون همچون «لشکر طیبه»، «جیش محمد» و «حزب المجاهدین» است. این سه گروه علیه هندوستان در «کشمیر» متعلق به آن کشور در حال مبارزه هستند. همچنین آمریکا پاکستان را به حمایت از «شبکه حقانی» و گروه «طالبان» متهم می کند که این دو سازمان نیز بر اساس برداشت آمریکایی ها به عامل اصلی بی ثباتی در افغانستان تبدیل شده اند اما برخی از مقامات پاکستان این گروه ها را گروه های جهادی می دانند و حاضر به قطع همکاری با آنان نیستند. از سال 2001 و در دوران نخست وزیری «پرویز مشرف»، این کشور با آمریکا درمورد سرنگون ساختن طالبان در افغانستان به توافقاتی دست یافتند براساس همین توافق اسلام آباد در آینده نیز متعهد شد در مبارزه با تروریسم با آمریکا همکاری هایی همه جانبه ای داشته باشد، پرداخت این 300 میلیون دلار از همان دوران آغاز شد. اگرچه برخی از رئیس جمهورهای امریکا انتقاداتی نسبت به پاکستان در این رابطه مطرح می کردند اما هیچ گاه این کشور این بسته مالی مبارزه با تروریسم را قطع نکردند اما ترامپ رویه روسای جمهور سابق آمریکا را ادامه نداد و براساس سنتی جدید به پاکستان و سیاست های امنیتی این کشور حمله ور شد، وی گفت «اسلام آباد نه تنهای با تروریسم مبارزه نکرده بلکه به مقر اصلی پرورش و گسترش توسعه تروریسم تبدیل شده است و تهدید کرد کمک های خود را به پاکستان تعلیق می کند» و این کار را نیز کرد.

از طرفی دیگر بخش بزرگی از این بحران به سیاست راهبردی آمریکا در جنوب آسیا و انتخاب هند توسط واشنگتن به جای پاکستان باز می گردد. آمریکا مناسبات استراتژیکی با هند برقرار کرده و این مسئله تاثیر بسیار منفی نسبت به نگاه پاکستان به آمریکا داشته است. پاکستان در دوران جنگ سرد جایگاه بسیار مهمی در سیاست خارجی آمریکا داشت اما با پایان جنگ سرد و به ویژه پس از نابودی طالبان در سال 2001 نقش و اهمیت پاکستان برای واشنگتن بسیار کمرنگ تر شده است و به همین دلیل اکنون پاکستان به شدت تحت فشار آمریکا قرار دارد. واشنگتن از اسلام آباد درخواست کرده است به طور کامل خود را با سیاست های این کشور هماهنگ سازد در غیر این صورت پاکستان دیگر هیچ شانسی برای دریافت کمک های مالی بزرگ آمریکا نخواهد داشت. این قطع کمک هم نشانگر عدم هماهنگی پاکستان با آمریکاست.

* آیا قطع این کمک های مالی می تواند به لحاظ سیاسی و امنیتی برای اسلام آباد بحران ساز شود؛ یعنی این کشور را در یک نوع مخمصه امنیتی قرار دهد یا این که این امر در ثبات و امنیت پاکستان اختلالی ایجاد نخواهد کرد؟

قطع این کمک های مالی باعث شکننده تر شدن وضعیت سیاسی و امنیتی پاکستان خواهد شد. این کشور همواره در معرض اعمال خشونت بار گروه های تروریستی قرار داشته است. بنابراین شاید در بلند مدت تبعات مخاطره آمیزی به لحاظ امنیتی برای پاکستان داشته باشد. از طرفی دیگر و به لحاظ سیاسی و دیپلماتیک نیز پاکستان از این به بعد باید به منابع دیگر قدرت منطقه ای و جهانی همچون چین و روسیه و ایران متوسل شود. تا از این طریق بتواند نوعی توازن را در مناسبات خود برقرار سازد و با گسترش همکاری های خود با بازیگران مهم منطقه و بین المللی خلاء کمک های مالی و مستشاری امریکا را جبران سازد و از این طریق این پیام را نیز به همسایه خود هندوستان و همچنین آمریکا مخابره نمایند که پاکستان با این اقدام آمریکا منزوی نشده است بلکه این کشور همچنان کارت های متعدد دیگری برای تعامل با نظام بین الملل در اختیار دارد.

* تنش در میان آمریکا و پاکستان دقیقا همانند بحران آنکارا و واشنگتن است، ترکیه و پاکستان پیشتر به عنوان مهم‌ترین متحدان منطقه ای واشنگتن شناخته می شوند؛ اما اکنون اختلافات شدیدی آینده روابط آنان را تهدید می کند؛ آیا می توان گفت در صورت تداوم این بحران شاهد ایجاد یک کمربند از ترکیه تا چین با عضویت پاکستان و حتی ایران باشیم؟ کمربند کشورهایی که مناسبات چندان مطلوبی با آمریکا ندارد.

این ایده بسیار جالبی است اما برای حرف زدن در این باره ما نباید عجله کنیم. این نکته را باید در نظر داشت پاکستانی ها یک ذهنیت کاملا غربی دارند. آنان همواره خود را در محور جهان غرب تعریف کرده اند، سیاستمدران بلندپایه و تقریبا تمامی ژنرال های ارتش این کشور تحصیل کرده جهان غرب به ویژه انگلیس و آمریکا هستند. اگر در آینده غرب دوباره به آنان چراغ سبزی نشان دهد قطعا به سمت آمریکا باز می گردند و از تداوم روابط حسنه خود با واشنگتن استقبال می کنند. اما در صورتی که آمریکا بر سیاست های خود تاکید داشته باشد احتمال ایجاد یک اتحاد نانوشته در میان ترکیه، جمهوری اسلامی ایران و پاکستان به همراه چین و روسیه دور از انتظار نخواهد بود. هم اکنون نیز ظاهر این مساله خود را نشان داده است و به ویژه ترکیه در این زمینه گوی سبقت را از پاکستان ربوده است. آنان اکنون حتی با پیشنهاد خرید سامانه پدافند هوایی اس-400 در تلاش برای نزدیک شدن هرچه بیشتر به مسکو و فشار حداکثری به آمریکا هستند. در صورت ایجاد این کمربند احتمالی تغییرات بسیار بزرگی در نظام بین الملل ایجاد خواهد شد.

* نخست وزیر جدید پاکستان در این میان چه سیاستی در پیش خواهد گرفت؟ آیا خط سوم او در داخل می تواند در عرصه بین المللی نیز تکرار شود؟ یعنی پاکستان دکترین جدیدی در سیاست خارجی خود پیاده سازد؟

اگرچه عمران خان به عنوان یک نیروی سوم و به جای دو حزب «مردم» و حزب «مسلم لیگ شاخه نواز» روی کار آمده است؛ اما باید در ابتدا این را محصول نوعی از مهندسی در انتخابات دانست که توسط ارتش پاکستان انجام شد. اگرچه زمینه های متعدد داخلی دیگری همچون جذابیت عمران خان برای توده های مردم را نمی توان در این انتخاب نادیده گرفت، اما ارتش خواستار روی کار آمدن عمران خان بودند و اگر ارتش از وی حمایت نمی کرد شاید هیچ گاه نمی توانست بر کرسی نخست وزیری تکیه کند.

* یعنی شما براین باور هستید پیش از عمران خان باید دیدگاه ارتش را بررسی کرد؟ یعنی استراتژی نظامی ها و راهبرد آنان در سیاست خارجی پاکستان تعیین کننده خواهد بود؟

بله این برداشت و دیدگاه با واقعیت همخوانی بیشتری دارد. ارتش پاکستان هنوز تصمیم نگرفته است به طور کامل روابط خود را با آمریکا قطع کند یا این که به طور کامل به سمت و سوی چین و روسیه برود. ارتش پاکستان همچنان در یک حالت برزخی قرار دارد. عمران خان هم اگرچه خط سوم سیاسی در پاکستان است اما ارتباطش با ارتش به نحویی طرح ریزی شده است از استقلال عمل چندانی برخوردار نیست اما عمران خان در همان چارچوبی که در داخل خط سوم و میانه را مطرح کرده است می تواند در سطح منطقه و بین الملل نیز همین امر را مطرح کند. آنان اکنون نیز به نحویی این مسئلهرا مطرح می کنند. دولت جدید پاکستان اکنون می گوید ما با آمریکا مشکلات و اختلافاتی داریم اما روابط خود با واشنگتن را قطع نمی کنیم بلکه ضمن حفظ روابط با واشنگتن باید روابط خود را با چین و روسیه را نیز تقویت کنیم؛ این به معنی این نیست غرب را از دست بدهیم. یعنی به سمت این رویکرد می رویم که سیاست مستقل تری نسبت به سابق داشته باشیم نه تحت نفوذ آمریکا باشیم نه روس و چینی ها در مقابل ما این قدرت را داشته باشند که سیاست های خود را بر ما دیکته کنند. یعنی همکاری در سطح متوازن را در پیش می گیرند و به نحویی از این فرصت برای متوزان سازی سیاست خارجی خود استفاده می کنند. اگر عمران خان در این زمینه با همکاری ارتش موفقیت هایی به دست آورد قطعا وی به معمار سیاست خارجی پاکستان جدید تبدیل می شود.

انتهای پیام/

کد خبر: 967882

وب گردی

وب گردی