«دیکتاتور عاشق» نمایشی از ابتذال

تئاتر دیکتاتور عاشق به کارگردانی اصغر خلیلی به حضور گروهی از زنان موزیسین می پردازد که قرار است در جشن نامزدی دوشیزه اوا و هیتلر اجرا داشته باشند.

گروه فرهنگی ایسکانیوز، در یادداشتی به نقد و بررسی نمایش دیکتاتور عاشق پرداخته است. تئاتر دیکتاتور عاشق به کارگردانی اصغر خلیلی که آخرین روزهای اجرای خود را سپری می کند به حضور گروه موسیقی زنانی می پردازد که قرار است در جشن نامزدی دوشیزه اوا و هیتلر اجرا داشته باشند.

اوضاع آلمان نابسامان است و ژنرال ها و مقامات به فکر فرار و نجات جان خود هستند. نمایش در مخفیگاه هیتلر اجرا می شود، در محیطی متعلق به رادیوی آلمان نازی که گوینده دائما سعی دارد اوضاع را برای مخاطب عادی و آرام جلوه دهد. رادیویی که هیچ نقشی در نمایش به جز بیان طعنه و کنایه های سیاسی ندارد.

این نمایش با رقص مجری زنِ رادیو آلمانِ نازی و پخش موزیک آغاز می شود. رقصی که کارکردی در نمایش ندارد و تنها جذابیتی کاذب ایجاد می کند. البته کارگردان به کارگیری این دست از عناصر را ملعبه ای برای بیان عبارات، کنایه و طعنه های جنسی و سیاسی قرار داده است.

اصغر خلیلی در حالی که اظهار به ممنوعیت تبلیغات نمایش خود می‌کند؛ از حجم گسترده عبارات نامناسب جنسی و کاملا مشهود که نمونه آن را در کمتر نمایشی می توان یافت، سخنی به میان نمی آورد. عباراتی که عموما جایگاهی در نمایش ندارند و صرفا سعی در دغل کاری و فریب مخاط دارند، که گاه نیز به نمایش لطمه های بزرگی زده اند و ذهن مخاطب را از اجرا بسیار دور کرده است.

البته در کنار همه این موارد می توان نمایش را از لحاظ ساختاری و زیبایی شناسی نیز بررسی کرد.

از منظر زیبایی شناسانه شروع نمایش دارای فرم و جذابیت است؛ رقص مجریِ زن بر صحنه ای که با پرچم ارتش اِس اِس پوشیده شده و ورود ژنرال و معشوقه اش که قصد فرار از آلمان را دارند؛ اما نمایش در ادامه صرفا به ابتذال روی می آورد. رفت و آمدهای داخل صحنه، صحبت ها و میزانسن بازیگرها نیز از قاعده ای پیروی نمی کنند گویی کارگردان تنها سعی داشته تا فضای صحنه را به بیشتر اشغال کند و مشخص نیست اگر این اجرا در تئاتر شهر و یا تالار وحدت که صحنه ای وسیع تر دارند؛ انجام می شد تا چه اندازه حرکت بی معنای بازیگران در صحنه مخاطب را آزرده خاطر می کرد.

پس از عشوه کاراکتر ها برای یکدیگر و تحمل رد و بدل دیالوگ های جنسی و طعنه های سیاسی، گروهِ اجرای موسیقی وارد صحنه می شوند. اینجاست که مخاطب امیدوار می شود که بالاخره قرار است داستان را بشنویم و از آن اطلاع یابیم؛ اما بلافاصله پس از ورود آن ها این امید نیز نا امید می‌شود. تکرار دیالوگ ها و اکت ها در معرفی این گروه، نشانگر آن است که نمایش تا انتها در بلاهت تمام پیش خواهد رفت.

گروه موسیقی؛ مردانی هستند که خود را به شکل زنان درآورده و قصد ترور هیتلر را دارند. مردانی زن نما که حضورشان راه را برای تبدیل دیالوگ های جنسی به اکت های جنسی نیز باز می کند.

کارگردان در این نمایش تا جایی که توانسته از عبارات و اکت های جنسی بهره برده و هرجا که حیا!، دین!، مجوز نمایش! یا هر چیز دیگری مانع او شده است به تصور آن صحنه برای مخاطب پرداخته است. برای مثال در قسمتی از نمایش ژنرال به همراه راهبه و دو زن دیگر به پشت صحنه می روند و علنا اعلام می دارند که برای چه کاری به آنجا می روند و در ادامه با لباس های باز شده و کج و معوج بیرون می آیند تا مبادا تصور مخاطب از این غیبت چند دقیقه ای کاراکترها چیزی به جز رابطه جنسی باشد. این همه در حالی است که معشوقه ژنرال در صحنه حضور دارد و از آن رابطه نیز آگاه است.

در بخش پایانی نمایش و پس از خبر خودکشی هیتلر؛ مشخص می شود که گروه اجرای موزیک، مردانی در لباس زن بوده و قصد ترور هیتلر را داشته اند. دست آخر کاردار مخفی گاه هیتلر و گروه موسیقی همراه با یکدیگر دست به فرار می زنند و قصه در حالی که هیچگاه آغاز نشده است، تمام می شود.

شاید تنها عنوانی که می توان به این نمایش اختصاص داد، ابتذال باشد، ابتذالی که هم در وجوه ساختاری و هم در وجوه اخلاقی پدیدار شده است.

باز هم جای تعجب است؛ نمایشی که در حین اجرای آن بیش از دو سوم سالن خالی است چطور و با چه رانتی توانسته تا سه بار تمدید شود و اتین ابتذال را با نام دیکتاتور عاشق -که در آن نه دیکتاتوری وجود دارد و نه عشقی- به روی صحنه ببرد.

در حالی که استعدادهای بی نظیر تئاتر که لااقل قصه ای جذاب برای روایت و خلاقیتی مثال زدنی در کارگردانی را دارا هستند در حسرت هماهنگی و آفیش یک سالن نمایش به سر می برند.

شاید خانه تئاتر نیازمند تدبیر، بررسی بیشتر و تدقیق در اعطای مجوز و سپس تخصیص سالن به نمایش هاست. تدابیری که استعدادهای موجود در تئاتر فرصت به روی صحنه رفتن بیابند و در راه اعتلای تئاتر ایران بکوشند.

انتهای پیام/

کد خبر: 968367

وب گردی

وب گردی