پایان عصر خانم صدراعظم

سیاست های داخلی همچون استراتژی جذب مهاجر و عدم تطابق با واقعیت های جدید و عوامل منطقه ای، از جمله تغییرات کلی و بنیادین اروپا، نقش مهمی در پایان عصر زن قدرتمند آلمان یعنی «آنگلا مرکل» داشته اند.

آلمان از سال 2005 و همزمان با روی کار آمدن «آنگلا مرکل» یک دوره ثبات سیاسی و اقتصادی ویژه را تجربه کرد. این زن قدرتمند توانست برلین را به قلب تپنده اروپا تبدیل کند و آلمان را به عنوان موتور محرک اقتصاد و صنعت به اتحادیه اروپا تحمیل سازد اما برگزاری انتخابات 22 سپتامبر 2017 باعث کاهش محبوبیت مرکل و افول دوران وی شود. اکنون آلمان با یک دولت ائتلافی ضعیف با بحران های دامنه دار مواجه شده است و بحران های مهاجرت و گسترش راست افراطی آن را تهدید می کند و دیگر خبری از زن قدرتمند آلمان و حل بحران های این کشور به گوش نمی رسد. آیا این مسائل نشانه های پایان عصر مرکل در سیاست آلمان و اروپا هستند؟ چه مسئله یا مسائلی باعث شدند در پایان مرکل به این وضعیت دچار شود؟ آیا مرکل می تواند خود را از این مخمصه نجات دهد یا این که وی نیز به بخشی از تاریخ سیاست در آلمان تبدیل می شود؟ برای پاسخ دادن به این سوالات و چندین موضوع دیگر خبرنگار بین الملل ایسکانیوز به دکتر «علی بیگدلی» کارشناس مسائل اروپا گفت و گو کرده است که در ادامه می خوانید.

* بسیاری ها بر این باور هستند که صدر اعظم آلمان، آنگلا مرکل قدرتمندترین زن جهان است. وی چهار دوره صدر اعظم مهم‌ترین و صنعتی ترین کشور اروپایی بوده و نقش مهمی در پیشرفت های این کشور داشته است اما با این وجود وضعیت سیاسی مرکل اکنون چندان مطلوب نیست و بحران های دامنه داری کابینه ائتلافی وی را تهدید می کند، به طور کلی کارنامه و شخصیت سیاسی وی را از سال 2005 تاکنون چگونه ارزیابی می کنید؟
زمانی که در 22 نوامبر 2005 آنگلا مرکل به عنوان رئیس حزب «دموکرات مسیحی» آلمان، قدرت را در دست گرفت، شاید هیچ کس نمی توانست پیش بینی کند صدراعظم جدید آلمان به این همه محبوبیت و قدرت در این کشور دست خواهد یافت اما مرکل موفقیت های خود را در سه دوره بعدی نیز تکرار کرد و لقب قدرتمندترین زن جهان را نیز کسب کرد. در یک نگاه کلان و همه جانبه، وی یک شخصیت سیاسی موفق و توانمند بوده است. وی در عرصه داخلی آلمان یک محبوبیت بی سابقه دارد و کارنامه اقتصادی و سیاسی وی نیز از سال 2005 تاکنون نقش مهمی در این محبوبیت داشته اند. در طی دوران حکمرانی مرکل بر آلمان، این کشور موفقیت های بسیاری در عرصه صنعتی، سیاسی و دیپلماتیک به دست آورده است و نقش بنیادین برلین در قلب سیاست اروپایی تثبیت شد. در سطح اروپایی نیز سیاست های مرکل باعث افزایش پرستیژ و اعتبار شخصی و سیاسی وی شد. اکنون مرکل در سطح اروپا به عنوان مهم‌ترین تصمیم گیرنده سیاسی محسوب می شود و نقش سازنده ای در تداوم این اتحادیه ایفا کرده است. اگرچه در این میان ما باید به نوعی به سیاست های اشتباه وی نیز اشاره کنیم. اگر بخواهیم یک تصویر جامع از مرکل ارائه دهیم باید نقاط اشتباه و یا سیاست های غیر سازنده وی را نیز مد نظر قرار دهیم. کارنامه سیاسی مرکل را باید براساس گام ها و اقدامات مثبت و سیاست های اشتباه وی تحلیل کرد.

* به سیاست ها و ابعاد غیر سازنده استراتژی های مرکل اشاره کردید، چه موضوع و یا موضوعاتی در بطن و کانون سیاست های اشتباه خانم صدر اعظم قرار داشتند که در نهایت محبوبیت وی را کاهش دادند؟
به باور من دو مسئله در این ارتباط بسیار مهم هستند. یکی به عرصه داخلی آلمان و یکی هم به تحولات کلی اروپا بازمی گردد.سیاست های مهاجرتی مرکل بزرگ‌ترین ضربه را به شخصیت سیاسی و محبوبیت وی وارد کرد. این سیاست سخاوتمندانه باعث واکنش ها و انتقادات شدیدی در آلمان شد. دولت مرکل با جذب نزدیک به یک میلیون مهاجر از کشورهای مختلف جهان خود را در معرض انتقادات کوبنده ای قرار داد و باعث شد دستاوردهای چند ساله حکومت وی در سایه این سیاست قرار گیرد. این سیاست از یک طرف باعث تقویت هرچه بیشتر احزاب راست افراطی شد. آنان در انتخابات 24 سپتامبر 2017 توانستند بیش از 13 درصد آرا را به خود اختصاص دهند که در تاریخ آلمان پس از جنگ جهانی دوم بی سابقه بوده است. در پایان این سیاست مهاجرتی باعث شد مرکل اکثریت پارلمانی خود را از دست دهد و مجبور شد به یک دولت ائتلافی تقریبا ضعیف تن دهد. دولتی که شش ماه پس از تشکیل همچنان در تثبیت موقعیت خود ناتوان بوده و هر از چندگاهی با بحران های جدیدی روبرو می شود. بحران هایی که اگر به پایان دولت مرکل منتهی نشوند قطعا در تضعیف هرچه بیشتر آن نقش خواهند داشت. بنابراین مسئله سیاست های مهاجرتی عامل اصلی تضعیف مرکل بوده است.

* تحولات کلی اروپا چه نقشی در تضعیف موقعیت مرکل داشته است؟ آیا وضعیت برخی از کشورهای اروپایی همچون فرانسه و انگلیس به نوع دیگری در آلمان تکرار می شود؟
به طور کلی اروپا در آستانه یک تغییر کلی، کلان و استراتژیک قرار دارد اکنون این مسئله به طور واقعی و روشن خود را هم در آلمان و هم در انگلیس و فرانسه نشان می دهد. اکنون بریتانیا در یک وضعیت بسیار بغرنج قرار دارد و سیاست برگزیت این کشور را در یک حالت بلاتکلیفی قرار داده است. «ترزا می» نخست وزیر انگلیس در آستانه یک بحران جدی قرار دارد و در انتخابات آتی این کشور ریزش آرا حزب «محافظه کار» بریتانیا را تهدید می کند. فرانسه نیز در یک حالت انجماد و رکود قرار دارد. به طور کلی اتحادیه اروپا دچار سرگردانی و بلاتکلیفی شده است. سردرآوردن احزاب راست افراطی در تغییر چهره اروپا نقش بسیار مهمی داشته اند. اکنون آلمان، فرانسه، هلند و اتریش ... همه درگیر بحران گسترش احزاب راست افراطی هستند و در صورت عدم مدیتریت این بحران بعید نیست در آینده نزدیک این قاره به سمت و سوی احزاب و گروه های رادیکال کشیده شود. گروه هایی که سیاست رادیکالی در قالب مهاجران دارند و به طور علنی از پایان اتحادیه اروپا سخن می گویند. در این میان سیاست های آمریکا و همچنین جنگ تجارتی این کشور و مداخله جویی های آن علیه روسیه در اروپای شرقی نیز در تضعیف جایگاه اتحادیه اورپا و تشدید بحران در کشورهای مهم این قاره نقش داشته است. بنابراین باید این سیل ویرانگر و این وضعیت گذار اروپا را در تحلیل کاهش محوبیت و به نوعی پایان عصر مرکل دخیل دانست و بدون درنظر گرفتن این مولفه نمی توانیم تحلیل درست و جامعی از دلایل پایان عصر مرکل داشته باشیم.

* در پرتو تحولات داخلی آلمان و شرایط کلی اروپا به پایان عصر زن قدرتمند برلین اشاره کردید آیا عصر و حیات سیاسی مرکل روبه پایان است؟
دوران اقتدار این شخصیت محبوب و توانمند آلمانی به پایان رسیده است، به خاطر اینکه وی در اندوخته هایش چیزی جدیدی برای عرصه به آلمان و اتحادیه اروپا ندارد، شرایط فعلی آلمان و وضعیت عمومی اروپا مانع از گسترش بیشتر مرکل خواهند شد. حزب مطبوع مرکل نیز به یک حزب کهنه و دست دوم تبدیل شده است که در برابر احزاب جدید و مدرن همچون حزب سبزها توانایی صفارایی چندانی ندارد. اروپا در طول دو دهه گذشته با یک پوست اندازی بسیار عمیق مواجه بوده است و دلایل مختلفی چهره این قاره را تغییر داده اند. احزاب و گروه های این قاره نیز مجبور هستند خود را با تحولات جدید منطبق سازند و باید براساس یک استراتژی جدید و یک خوانش نوین خود را برای گذار به دوران جدید آماده کنند. اما احزاب کهنه و دارای سابقه اروپایی همچنان در این عرصه کُند و یا بسیار ضعیف عمل می کنند. وضعیت جدید اروپا نیازمند تجویزهای سیاسی و اقتصادی نوین است و نمی توان براساس سیاست های دهه های گذشته این اتحادیه را مدیریت کرد. این مسئله خود را به خوبی در فرانسه نشان داد. روی کارآمدن «امانوئل ماکرون» و خیز بزرگ راست افراطی به رهبری «مارین لوپن» برای کنترل کاخ «الیزه» خود گویای این وضعیت جدید اروپاست. ماکرون و سیستم حزبی که وی را روی کار آورد شباهت چندانی با ادوار سابق این کشور نداشت شاید این مدال و در قالبی دیگر در سایر کشورهای اروپایی تکرار شود. بنابراین در این وضعیت جدید دیگر جای چندانی برای مانور احزاب کلاسیکی همچون حزب «دمکرات مسیحی» مرکل وجود ندارد.

* انتخابات پارلمانی آلمان و روی کارآمدن یک دولت ائتلافی ضعیف مرکل را در یک وضعیت سخت قرار داده است آیا پایان حیات سیاسی مرکل تراژدیک خواهد بود؟
خیر. دوران حیات سیاسی مرکل به پایان رسیده است اما این پایان تراژدیک و افتضاح گونه نخواهد بود یعنی یک رسوایی باعث پایان کار خانم صدراعظم نخواهد شد. بلکه بحران های مقطعی و موردی دولت وی همچنان ادامه خواهند داشت و در پایان و در انتخابات بعدی آلمان، مرکل و حزب مطبوع وی به حاشیه سیاست در این کشور منتقل خواهند شد و احزاب، گروه ها، شخصیت ها و سیاست های جدید براین کشور حاکم می شوند. مرکل پس از جنگ جهانی دوم محبوب ترین سیاستمدار آلمانی بوده و موفق به تشکیل چهار دولت در این کشور شده است. این محبوبیت ویژه مانع از این می شود سال های پایانی حیات سیاسی مرکل تراژدیک باشد.

کد خبر: 970797

وب گردی

وب گردی