به گزارش خبرنگار گروه دانشگاه ایسکانیوز، علوم انسانی جزو علوم مهم و بنیادی در دنیاست که به مثابه علومی راهبردی، مهمترین نقش را در فرآیند توسعه ملی هر کشور برعهده دارند؛ زیرا این علوم انسانی است که با تعیین تعریف توسعه ملی، ابعاد توسعه، اهداف و مسیر آن، نقش اساسی را در ترسیم چارچوبهای توسعه هر کشور بر عهده دارد. در بسیاری از کشورهای توسعه یافته دنیا، توجه به علوم انسانی از اهمیت ویژهای برخوردار است و اگر این کشورها در علوم مختلف از مهاجران نخبه دیگر کشورها استفاده کنند در علوم انسانی که مدیریت جامع و پایههای اساسی یک کشور را تشکیل میدهد از نیروهای پرورش یافته بومی خود استفاده میکنند و این امر نشان دهنده اهمیت ویژه علوم انسانی در مدیریت جهان است.
در واقع، علوم انسانی با تعیین خطوط کلی، زیربنای توسعه به حساب میآید. این مسئله در کلیه کشورهای جهان، به ویژه کشورهای توسعه یافته نیز مورد توجه قرار گرفته و رشتههای مختلف علوم انسانی با تئوریهایی که در این زمینه ایجاد کردهاند، منابع را مدیریت میکنند. از سوی دیگر، علوم انسانی علاوه بر ترسیم خطوط کلی توسعه، نقش بسیار مهم و موثری در سایر ابعاد توسعه به ویژه توسعه اقتصادی به عهده داشته است.
مقام معظم رهبری نیز نسبت به مسئله توجه ویژه به حوزه علوم انسانی تاکید خاصی دارند. براساس تاکیدات ایشان، یکی از مهمترین اولویتهای هر نظام سیاسی، تلاش در راستای دستیابی به توسعه سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی است. این مسئله در نظام جمهوری اسلامی ایران نیز از اهمیت بسیاری برخوردار است به گونهای که در اسناد فرادستی و فرودستی کشورمان به این موضوع توجه ویژهای شده و برنامههای پنج ساله توسعه کشور، سند چشم انداز بیست ساله و نامگذاری دهه چهارم انقلاب به نام دهه عدالت و توسعه، نشان دهنده اهمیت این موضوع در میان سیاستگذاران نظام جمهوری اسلامی ایران بوده است.
در این میان، علوم انسانی به عنوان زیربنا، بستر و زمینهساز توسعه ملی و بومی از جایگاه بسیار مهمی برخوردار است؛ زیرا مسئلهیابی، کشف و تبیین مسائل و استنباط راهبرد و تعیین مسیر استراتژی کلان هر نظام سیاسی، یکی از مهمترین وظایف علوم انسانی است. در همین راستا و به دلیل اهمیت ویژه علوم انسانی در مدیریت و توسعه کلان کشورها به بررسی جایگاه آن در ایران قبل و بعد از انقلاب پرداختیم که مشروح آن به در زیر آمده است:
تاریخچه ورود علوم انسانی به ایران
علوم انسانی به معنای مدرن، تقریبا در اواخر دوره قاجار مورد توجه قرار گرفت و دانشگاه تهران در سال ۱۳۱۳ با شش دانشکده، چهار دهه بعد از دانشگاه بغداد و دانشگاههای شبه قاره و لبنان تأسیس شد. در دوره قاجار و همزمان با ورود علوم غربی به ایران کسی مثل امیرکبیر به سراغ تاسیس دارالفنون میرود، چون به علم نگاه کارکردی دارد نه نگاه معرفتی و عُمقی! اتفاقا امیرکبیر استادان را از فرنگ آورد تا نخبگان به فرنگ نروند و فرنگی مآب نشوند.
در سال ۱۳۱۳ دانشگاه تهران با شش دانشکده؛ طب، فنی، علوم پایه، دانشکده معقول و منقول، ادبیات و حقوق با همین نگاه کارکردی تاسیس شد و دانشکدههای علوم انسانی رونق چندانی نداشتند. در دهه ۵۰ که تقریبا دانشکدههای علوم انسانی فعال میشوند علوم انسانی سوسیالیستی، مارکسیستی نیز معمول بوده است، البته دانشگاههای ایران در حوزه علوم از غرب تاثیر میپذیرفتند، مثلا در حقوق از فرانسه و بلژیک متاثر بود. ولی جریانهای فعالی که وجود داشت عمدتا متاثر از روشنفکران جهان عرب بودند، جهان عرب نیز متاثر از دانشگاههای شبه قاره بود و آنها متاثر از فضای سوسیالیستی مارکسیستی بودند.
بیش از ۹۷% از تولید علم کشور در حوزه علوم انسانی و اجتماعی، مربوط به دوران بعد از انقلاب اسلامی است و فقط ۳ درصد مربوط به قبل انقلاب است. بر اساس آمار استخراج شده، حوزه موضوعی علوم انسانی رشد ۳۷ برابری از نظر تعداد مدارک ثبت شده نسبت به قبل از انقلاب را داشته است.
در دوران قبل از انقلاب، در بسیاری از علوم صرفا مصرف کننده تفکرات وارداتی غرب بودیم و این امر در کلیه علوم انسانی هم به وضوح قابل رویت بود؛ اما بعد از انقلاب، تغییرات مناسبی در زمینه تولید علوم انسانی بومی و اسلامی صورت گرفت اما همچنان نقاط ضعفی در ارائه این علوم داریم که با توجه به ظرفیت بالقوه موجود در کشور باید تمام تلاش خود را در جهت گسترش این علوم که مبنای مهم و حیاتی برای هر کشوری دارد داشته باشیم تا با نخبهپروری در حوزه علوم انسانی بستر مناسبی را برای توسعه این علوم بنیادین فراهم کنیم.
در همین راستا، محمد حسن قدیری ابیانه استراتژیست و سفیر سابق ایران در استرالیا و مکزیک درگفتوگو با خبرنگار گروه دانشگاه ایسکانیوز درباره وضعیت علوم انسانی در کشور گفت: باید در سیستم آموزشی خود از ابتدا تجدید نظر کنیم تا شاهد بروز و ظهور نوابغ در عرصههای گوناگون باشیم. در حال حاضر، متأسفانه سیستم آموزشی ما براساس حفظ محوری است نه فهمیدن و فکر کردن و کسب مهارتهای زندگی، چطور انتظار داریم در جامعهای که ساعت مفید مطالعه جز پایینترینها در دنیاست دانشمندان بزرگی بروز و ظهور پیدا کنند.
قدیری ابیانه خاطر نشان کرد: متاسفانه، بسیاری از افراد در سیستم دانشگاهی ما به نوعی تسلیم نظرات غربیها هستند و این برای کشور ما خوب نیست که نوعی غربزدگی در فضای آموزش عالی مشاهده میشود و این در حالی است که مثلاً ممکن است در یک بعدی از ابعاد، یک موضوعی در مورد جوامع غربی صدق کند که در ارتباط با جوامع شرقی اینگونه نباشد، لذا برای تحول در این رابطه ابتدا نیازمند نوعی خودباوری و تفکر و تعقل به جای تقلید هستیم.
سفیر سابق ایران در مکزیک تأکید کرد: همانطور که مقام معظم رهبری در دیدار با استادان دانشگاهها، فرمودند دانشگاههای ما باید حلال مسائل و پخشکننده علم باشند و راهحلهایی را برای بهبود شرایط هم به مسئولین هم به مردم ارائه دهند و در حال حاضر ظرفیت دانشگاههای ما به پنج میلیون نفر رسیده است و این ظرفیت بیش از کل جمعیت بومی کشورهای کویت، قطر، بحرین و امارات است و اگر این جمعیت به همراه استادان و پژوهشگاهها به کار علمی بپردازند و واقعاً به خود به عنوان راه حل نگاه کنند بسیاری از مشکلات حل شده و حتی میتوانند تئوریهای جدیدی را در سطح جهان مطرح کنند.
وی در ادامه خاطرنشان کرد: ما باید تغذیهکنندگان علم و نظریه در جهان باشیم، بهخصوص که ما به قرآن بهعنوان کتاب خدا که حق مطلق است اعتقاد داریم و در بعد انسانشناسی نیز جهتگیری کلی و شناخت کلی را میتوانیم از آفریننده انسان کسب کنیم و در آن مسیر گام برداریم و باید با تمام توان و بر مبنای فرمایشات مقام معظم رهبری در راه تقویت علوم انسانی اسلامی گام برداریم.
حجتالاسلام والمسلمین احمد سالک عضو کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی نیز درگفتوگو با خبرنگار گروه دانشگاه ایسکانیوز، درباره دلایل مغفول ماندن علوم انسانی و لزوم توجه به این علوم حیاتی جامعه گفت: حیات هر دانشگاهی بستگی به علومی دارد که زیر ساختی است و در حقیقت شخصیت جامعه برآن مبتنی است و یکی از این مسایل بحث علوم انسانی بوده که در اسلام برروی این موضوع مهم و اساسی در ابعاد مختلف بحث و تاکید شده است.
عضو کمیسیون فرهنگی افزود: علوم انسانی براساس نوع حاکمیتها در دنیا و سیاستها در کشورهای مختلف مورد بحث و بررسی قرار میگیرد و در واقع رشد علوم انسانی است که سبب توسعه جامعه میشود و فرد را به یک مقام آزادگی و مفید بودن میرساند و عدم رشد و توقف علوم انسانی، جامعه را متوقف و قدرت پیشرفتش را میگیرد.
سالک خاطر نشان کرد: بی تردید اکثر کتبی که در دانشگاه ها تدریس می شود ترجمه است در حالی که باید قدرت کشف علوم انسانی توسط شخصیت ها و دانشمندان ما عملی شود و شاید یکی از عمده ترین دلایل مغفول ماندن علوم انسانی به مدیریت دانشگاه ها برمی گردد، که باید بدنبال تربیت نسلی باشند که برای جامعه مفید واقع شوند و با تکیه و توجه بر توسعه علوم انسانی مدیریت آینده جامعه را تقویت کنند و بتوانند در دانشگاه ها نظریه پرداز علوم انسانی پرورش دهند چیزی که در جامعه ما باکمبود زیادی مواجه است.
وی در پایان در پاسخ به عدم وجود نابغه علوم انسانی در کشور گفت: این که بگوییم نابغه علوم انسانی مطلقا نداریم، حقیقت ندارد در واقع مثل چاه نفت است، مخزن وجود دارد؛ اما باید کشف کنند و متاسفانه آدم های کاشف این علم کم هستند و خیلی از کتبی که امروز در دانشگاه ها تدریس می شود متعلق به منابع غربی است که بستگی به وزارت علوم دارد و مخزن تولید علوم انسانی وزارتخانه های آموزش و پرورش و بهداشت هستند که نقش مهمی درتوسعه علوم انسانی دارند و تنها یک بخشی از علوم انسانی مسائل فرهنگی است.
نیاز کشور به توسعه علوم انسانی بومی در آینده
آنچه واضح است هر کشوری بنا بر مختصات جغرافیایی، تاریخی، فرهنگی، مذهبی و اجتماعی خود دارای ویژگیهایی منحصر به فرد است. تولید علوم انسانی نیز که حول محور انسان معنا مییابد، باید براساس این ویژگیها برای هر منطقه و کشوری تعریف و تولید شود. مسلما بهرهمندی از علوم انسانی سایر کشورها و فرهنگهای مختلف بیفایده نیست، اما نمیتواند پاسخگوی نیاز یک سرزمین برای سالیان طولانی باشد. کشور ما نیز به دلیل بهرهمندی از تعدد قومیتهای مختلف و به عنوان کشوری با مردم مذهبی و دین مدار، نیازمند ترسیم برنامههای جامع و کامل در حوزه علوم انسانی است.
روند کنونی کشور ما نشان میدهد، نیاز جدی به نظریات بومی و کاربردی در حوزه علوم انسانی، به شدت در فضای مدیریتی جامعه احساس شده و نقطه تمرکز علمی کشور باید به رشتههای علوم انسانی منتقل شود. آنچه مسلم است، مسئله توسعه علوم انسانی در جزئیترین بخش خود، به نوع نگاه والدین برای انتخاب رشته تحصیلی فرزندان در مقطع دبیرستان و دانشگاه بازمیگردد. این تصور که تحصیل در رشتههای تجربی، فنی و ریاضی موجب ساختن آیندهای بهتر برای فرزندان آنها میشود، تصوری از اساس غلط است. ضمن اینکه مدیران و مسئولان کشور نیز باید برای تغییر این نوع نگاه، از طریق حمایت مادی و معنوی از رشتههای علوم انسانی در کشور تلاش کرده و نسبت به افزایش تعداد و کیفیت مشاغل مربوط به این رشتههای تحصیلی اقدامی جدی نمایند.
حضور میلیونی دانشجوی علوم انسانی و فارغالتحصیلان بیشمار و هزاران عضو هیأت علمی و مربی این رشته، موجب شده است تا علوم انسانی به مهمترین دانش در عرصه اجتماع در مقایسه با رشتههای فنی و علوم طبیعی تبدیل شود؛ اما با وجود این ظرفیت، خدمات مناسب اطلاعرسانی در رشتههای علوم انسانی در کشور ما انجام نمیشود و همین امر باعث شده حق این بخش عظیم از دانشها و پژوهشهای انجام شده در کشور ادا نشود و علوم انسانی از رسیدن به جایگاه رفیع و مطلوب خود باز بماند.
رشد ۴۷ درصدی تولید علم علوم انسانی در ایران بعد از انقلاب
علی رغم عدم ثبت مدارک و مدلهای حوزوی و اسلامی در پایگاههای جهانی؛ اطلاعات تولید علم جمهوری اسلامی ایران در پایگاه کلاریویت آنالتیکز (آی. اس. آی) نشان میدهد که سهم ایران از تولید علم علوم انسانی و اجتماعی دنیا از ۰.۴ درصد در سال ۲۰۱۲ به ۰.۶ درصد در سال ۲۰۱۷ رسیده است که از رشد ۴۷ درصدی حکایت میکند. آخرین اطلاعات در سال ۲۰۱۸ دلالت بر سهم ۰.۷ درصدی ایران و رشد قابل توجه در این زمینه دارد. در صورت ثبت تمامی مدارک علمی حوزوی، اسلامی و فقهی در حوزه علوم انسانی در پایگاههای جهانی؛ قطعا جمهوری اسلامی ایران در صدر تولید علم علوم انسانی قرار میگیرد.
از جمهوری اسلامی ایران در مجلات علوم انسانی و اجتماعی بین المللی دنیا در سال ۲۰۱۷ تعداد ۳ هزار و ۳۰۳ مقاله منتشر شده است. این رقم در سال ۲۰۱۲ تعداد یک هزار و ۹۷۵ مقاله بود که نشان از افزایش تعداد مقالات دارد. در صورتی که سال ۲۰۱۷ را مبنای بررسی سهم کشور از تولید علم در حوزههای مختلف قرار دهیم سهم علوم انسانی از کل تولید علم دنیا ۱.۳ درصد است.
میزان توجه به ظرفیتهای علوم انسانی نسبت به قبل انقلاب به میزان قابل توجهی رشد داشته است به طوری که تعداد نشریات علمی و پژوهشی، نشریات علمی ترویجی یک هزار و ۲۷۳ است که از این تعداد ۷۰۲ مجله در گروه علوم انسانی و علوم اجتماعی هستند. تعداد انجمنهای علمی کشور در حوزه علوم انسانی طی سالهای ۱۳۸۰-۱۳۹۳ با روند صعودی مواجه بوده است به طوری که از ۳۲ انجمن به ۱۰۵ انجمن علمی رسیده و در بین علوم دارای بیشترین نرخ رشد در تعداد انجمنهاست.
در رتبهبندی موضوعی شانگهای، در سال ۲۰۱۸، رتبهبندی حوزه علوم انسانی در ۱۴ رشته صورت پذیرفته است که شاهد حضور دانشگاههای برتر کشور در ۲ رشته اقتصاد و مدیریت در جمع برترین دانشگاههای دنیا هستیم. آمار تعداد قطبهای علمی در رشته علوم انسانی و هنر از صفر قطب علمی در قبل انقلاب به ۲۸ قطب علمی تا پایان برنامه پنجم افزایش یافته است.
از بی توجهی به مقوله علوم انسانی و عدم ثبت نظریه در قبل انقلاب، بعد از انقلاب اسلامی۲۵۰۰ کرسی ترویجی در حوزه علوم انسانی راه اندازی شده و اکنون ۴۱ نظریه درباره علوم انسانی ثبت شده است. از نظر تعداد کتب منتشر شده در سال در رشته الهیات ایران رتبه دوم جهانی را داراست.
تعطیلی دانشگاهها بعد از انقلاب به جهت اصلاح علوم انسانی بود
گفتمان علوم انسانی اسلامی در سالهای اخیر در کشورمان رواج پیدا کرده است و آن میدان یکهتازی از روشنفکران سکولار در برخی از رشتهها گرفته شده است و احساس نگرانی هم میکنند و سبک بروز نگرانیهای آنها هم کاملا سیاسی و توام با فحاشی است. در مجموع میدان از حالت انحصار درآمده است و این کم دستاوردی نیست هرچند که ما یک عقب ماندگی طول و دراز داریم.
در ایران چند شخصیت بودند که متوجه علوم غربی و پیامدهای آن شدند؛ در حوزه علوم طبیعی بازرگان و طالقانی و در حوزه علوم انسانی مطهری و شریعتی بودند. دکتر نصر نیز در کل علوم دغدغه داشت و مسئله علم دینی و علم قُدسی را مطرح میکرد. مطهری به برخی مسائل علوم اجتماعی با رویکرد اسلامی میپرداخت؛ مثلا در حوزه اقتصاد و تربیت مباحثی را مطرح کرد. البته در باب تعریف علم دینی و تعریف فلسفه علم دینی بحثی ندارد، در واقع ایشان بیش از اینکه دغدغهاش اسلامی سازی علوم انسانی باشد اسلامی سازی مقولههای انسانی بود.
دکتر شریعتی نیز در دانشگاه فردوسی مشهد به مقولههای اسلامی با نگاه نئوسوسیالیستی میپردازد، جلال آل احمد با کتاب غرب زدگی و دکتر فردید، نقشی سلبی و انتقادی نسبت به غرب و علوم انسانی غربی داشتند. وقتی که انقلاب پیروز شد قدرت از دست حاکمیت و مدیریت لیبرالیستی و غربی خارج شد؛ اما حاکمیت فکری سوسیالیستی با قرائت لنینی هنوز در دانشگاه رواج داشت.
در ایران سه گروه با جریانهای مارکسیستی مخالف بودند. اول انقلابیونی که تفکر شریعتی را قبول داشتند، البته شریعتی اسلام با قرائت سوسیالیستی را قبول داشت؛ اما در عین حال تقابل با مارکسیستها نیز داشت و آنها نیز شریعتی را به عنوان مخالف خود میدانستند. جریان دوم جریان طرفداران شهید مطهری بودند. جریان سوم جریان اسلام شبه لیبرالیستی بود؛ کسانی که اندیشههای لیبرال دموکراسی را قبول داشتند؛ اما مسلمان و منتقد رژیم پهلوی هم بودند.
این سه دسته در ستاد انقلاب فرهنگی نماینده داشتند و تعطیلی دانشگاهها بهخاطر انقلاب فرهنگی به جهت اصلاح علوم انسانی بود نه علوم فنی و مهندسی! در واقع انقلاب فرهنگی یک کار سلبی بود، البته بحث ایجابی در ستاد انقلاب فرهنگی قرار بود رخ بدهد. ستاد با جامعه مدرسین جلسه گذاشتند و آیت الله امینی ستاد را به مصباح یزدی ارجاع دادند، ایشان استاد فلسفه و علوم قرآن بودند و در واقع تمرکزی بر علوم انسانی نداشتند. ایشان جلساتی در قم و دانشگاه الزهراء تهران بین استادان دانشگاه گذاشتند، که بیشتر مباحث صبغه فلسفی داشت.
مصباح بعد از مدتی این پروژه را رها میکند و موسسه در راه حق را تبدیل به بنیاد باقرالعلوم کردند و در آن رشتههای علوم انسانی با رویکرد اسلامی شکل گرفت. بعد از جلسات آقای مصباح دفتر همکاری حوزه و دانشگاه به همت دکتر احمد احمدی تأسیس شد؛ اما متاسفانه بعدا دفتر همکاری محدود به یک پژوهشگاه حوزه و دانشگاه شد که البته در حال حاضر کارهای خوبی در پژوهشگاه حوزه و دانشگاه انجام میگیرد. همچنین بعد از انقلاب فرهنگی مرحوم دکتر احمد احمدی انتشارات سمت و دانشگاه علامه طباطبایی را برای اسلامی سازی علوم انسانی تاسیس کردند. در حوزه پژوهش نیز وقتی آقایان احساس کردند مواد درسی ندارند بخشی از انجمنها را جمع کردند و پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی را تأسیس کردند.
دستاوردهای انقلاب اسلامی در حوزه علوم انسانی
پس از انقلاب توجه به مبانی و بنیانهای فکری مدرنیته و علوم انسانی مدرن مورد توجه قرار گرفت. در اوایل انقلاب کسانی که دست به انقلاب فرهنگی در دانشگاهها زدند قبول داشتند که علوم انسانی خنثی نداریم. ما معتقدیم عقل انسان مستقل از وحی نیز توان فهم هستی را دارد، البته وحی را نیز به عنوان یکی از منابع معرفت قبول داریم، با این نگاه بعد از انقلاب نظرات علوم انسانی مدرن را اگر هم بپذیریم عالمانه میپذیریم.
در این دو دهه اخیر فلسفههای مضافی مثل فلسفه اقتصاد و فلسفه علوم سیاسی و... شکل گرفتندکه ناظر به مبانی هستند و روی مبانی بیشتر فکر میکنند. تحول در حوزه و رواج فقههای تخصصی مثل فقه فرهنگ، فقه تربیت، فقه مدیریت، فقه اقتصاد، فقه عمران و... که در نوع خودش تحول بزرگی در بخش حوزه سنتی به حساب میآید، ما قبلا فتوا در مورد این مسائل داشتیم؛ اما درس خارج با این عناوین نداشتیم.
یکی از دستاوردهای علوم انسانی بعد از انقلاب اسلامی، سیاستگذاری و راهبردنویسی در حوزه علوم اجتماعی که مؤسس آن مقام معظم رهبری است، ایشان به عنوان فقیه فقه راهبرد است. مثلا سند دانشگاه اسلامی با توجه به مبانی اسلامی نوشته شده است. الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت به تازگی نوشته شد. در بخش علوم انسانی توصیفی نیز کارهایی انجام پذیرفته و کتابهای متعدد نوشته شده است، البته ما در بخش علوم انسانی توصیفی کم کار کردهایم و این بخش ضعیف است در حالی که اهمیت فراوانی دارد.
تشکیل شورای تحول و ارتقای در علوم انسانی که قرار است سرفصلهای دروس علوم انسانی را به روز کند و رویکرد اسلامی به این سرفصلها بدهد. برخی از سرفصلها۳۰_۴۰ سال است که هیچ تغییر و تحولی نداشته است. تحصیل میلیونها نفر در مقاطع مختلف تحصیلی علوم انسانی و جذب پژوهشگر و هیات علمی در این رشتهها، رشد علمی استادان علوم انسانی در برگزاری کرسیهای علمی و نظریه پردازی، در حال حاضر دغدغه نظریه پردازی در برخی از فضاهای علمی ما به وجود آمده که دغدغه بسیار خوب و مبارکی است از دیگر دستاوردهای علوم انسانی بعد از انقلاب است.
آنچه مسلم است، ایران بعد از انقلاب با تکیه بر باور ما میتوانیم و ایستادگی مقابل ابرقدرتهای شرق و غرب در بسیاری از علوم به پیشرفت رسید و بر قلههای بلند پیشرفت و تکنولوژی جهان قرار گرفت. علوم انسانی هم از جمله علوم مهم و اثرگذار در هرجامعهای است که پس از انقلاب روند صعودی قابل توجهی نسبت به دوران قبل از آن داشته است؛ اما با توجه به نقش حیاتی این علم در هر کشوری و نظر به توانایی بالقوهای که در زمینه توسعه این علوم در ایران وجود دارد، گسترش علوم انسانی در جهت تعالی ایران اسلامی نیازمند توجه ویژه مسئولان امر است.
اقداماتی که طی سالهای اخیر در گسترش و پیشرفت این علوم در ایران صورت گرفته، نویدبخش یک آینده خوب در این عرصه خواهد بود تا علاوه بر تامین منابع لازم در راستای توسعه علوم انسانی بومی و مذهبی خود، صادر کننده این علوم به دیگر کشورهای دنیا باشیم و نام ایران را بر بلندای جهان طنینانداز کنیم.
نویسنده: محمودرضا کریمی
انتهای پیام/