به گزارش خبرنگار گروه دانشگاه ایسکانیوز، گره مشکلات جامعه به دست دانشگاه باز خواهد شد، اگر بتوانیم از این نهاد بهرهبرداری درستی داشته باشیم. این بهرهبرداری در کشورهای توسعهیافته به درستی اتفاق میافتد به طوری که با رخ دادن هر مشکل اجتماعی و اقتصادی، نگاهها معطوف به دانشگاه میشود و همه منتظرند پژوهشها و تحلیلهای این نهاد، تصمیمگیران را به راهکار درست هدایت کند.
اما ایران شرایط متفاوت دارد. دانشگاه نه تنها نمیتواند راهکاری برای مشکلات اجتماعی ارائه دهد بلکه خودش هم با مشکلات زیادی روبرو است. ضربالمثل «هر چه بگندد نمکاش میزنند وای از آن روزی که بگندد نمک» حکایت نظام آموزشی ایران است.
دانشگاهی که نمیتواند برای نیازهای خودش تصمیم بگیرد و برای کوچکترین برنامهریزیها وابسته به اجازه از نهادهای بالاتر است، حتی در شناسایی نیازهای خود نیز ناتوان خواهد بود چه برسد به نیازهای جامعه.
علی اکبر اکبری دکترای مهندسی صنایع و عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد بر این باور است که مشکلات نظام آموزشی ایران با گسترش اختیارات دانشگاهها برطرف میشود چرا که برخی تغییرات بر اساس نیاز امروز جامعه هستند و باید به سرعت اتفاق بیفتند.
وقتی مسئولیت تدوین قوانین ریز و درشت دانشگاهی بر عهده نهادهایی مانند شورای عالی انقلاب فرهنگی و وزارتخانهها باشد، از سرعت تدوین، تصویب و اجرای قوانین در فرایند اداری این نهادها کاسته میشود و دانشگاه نمیتواند پاسخگوی نیاز روز خود باشد.
به نظر میرسد راهکار در واگذاری اختیارات قانونگذاری در موارد جزئی مانند تغییرات سرفصلها به دانشگاهها و محدود شدن وظایف نهادهای سیاستگذار و کلان به برنامهریزیهای کلان آموزشی است.
آموزش عالی ایران با مشکلات زیادی مواجه است از جمله اشتغال فارغالتحصیلان و نبود رابطه کارامد بین صنعت و دانشگاه، به نظر شما ریشه این مشکلات در چیست؟
فلسفه آموزش عالی ایران در ۵۰ سال پیش مانده است. شیوه آموزشی که امروز در دانشگاههای سطح اول دنیا اتفاق میافتد با آنچه در ایران آموزش داده میشود، متفاوت است.
برای مثال در رشته ما که مهندسی صنایع است، دروس به عمومی و تخصصی تقسیم میشوند و دانشجو با ورود به دانشگاه ملزم به گذراندن این واحدها است اما در دنیا اینگونه نیست و دانشجو از همان ترمهای اول درگیر مسائل آن رشته میشود.
در آن کشورها به دانشجو گفته میشود؛ باید برای بالا بردن بهرهوری یک کارخانه مشخص برنامه طراحی کند. از آنجایی که برای انجام این کار لازم است دانشجو دروسی را یاد بگیرد، در جریان حل این مسئله آنها را یاد خواهد گرفت. این روش یادگیری سبب میشود دانشجو احساس کند آموزشهایی که میبیند کاربردی هستند. چیزی که باید در ایران اتفاق بیفتد، تغییر روش آموزش است.
آیا تغییراتی که از نهادهای بالادستی در نظام آموزشی مانند تغییرات سرفصلهای درسی اتفاق میافتد؛ میتواند این مشکل را حل کند؟
سیستمهای از بالا به پایین محکوم به شکست هستند. مانند این که شورای عالی انقلاب فرهنگی، وزارت علوم و وزارت بهداشت، برنامههایی را تدوین کنند و بگویند بر این اساس عمل کنید، چرا که کار این نهادها سیاستگذاری کلان است نه تغییرات جزیی مانند تدوین سرفصلها.
بهروزرسانی سرفصلها هم به بهبود وضعیت آموزش عالی کمک میکند؛ اما در صورتی که به درستی اتفاق بیفتد. اگر تغییرات تنها محدود به ادغام چند درس باشد یا تعریف دروسی جدید باشد، مشکلی حل نمیشود.
به نظر من، ورود این نهادها به مسائل جزئی دانشگاه، مانعی در مسیر حرکت دانشگاهها است به طوریکه انجام یک تغییر جزئی پنج سال طول میکشد تا عملیاتی شود.
طولانی شدن فرایند عملیاتی شدن، سبب میشود که بسیاری اصلا دنبال تغییر نروند یا به فرض که دنبال تغییر بروند، وقتی به مرحله عملیاتی میرسد که نیازها تغییر کرده است. در حالی که دانشگاه بر اساس نیاز امروزش خواستار یک تغییر است.
قوانین با هدف استانداردسازی، نظارت و جلوگیری از سواستفاده تدوین میشوند اما در عمل مانع پیشبرد فعالیتهای درست دانشگاه هم میشود. حکایت این قوانین مانند این ضربالمثل است که برای دو نفر بینماز در مسجد را نمیبندند. البته نظام آموزشی ما به خاطر آن دو نفر بینماز، در مسجد را بسته است.
اگر هم نظارتی بخواهد انجام شود، باید در برخی رشتهها که احتمال این تخلفات وجود دارد اتفاق بیفتد اما؛ در رشتههای فنیومهندسی چه اتفاق خلاف شرع و فرهنگی ممکن است اتفاق بیفتد؟ به همین دلیل نباید همه رشتهها به یک شکل دیده شوند.
پس به نظر شما بهروزرسانی سرفصلها باید به دانشگاهها و گروههای درسی واگذار شود؟
بله درسته. معمولا در کشورهای آمریکایی و اروپایی هم دانشگاه تبعیت چندانی از وزارت علوم آن کشور ندارد. نهادهایی مانند وزارت علوم در این کشورها، بیشتر نقش تسهیلگر دارند.
در ایران هم اقداماتی برای واگذاری اختیارات انجام شده مثلا زمانی دانشگاههایی مانند تهران، امیرکبیر و شریف، هیئت امنا داشتند که اختیاراتشان در برخی حوزهها به را گروههای آموزشی واگذار میکردند.
یک مشکلی که مطرح میشود این است که حتی اگر اختیارات بهروزرسانی هم به گروههای آموزشی داده شود، استادان با دانش روز آشنا نیستند که بتوانند این کار را به درستی انجام دهند.
واقعیت این است که زمانی بود که ۸۰ درصد جامعه علمی ایران حتی با معنای ISI آشنا نبودند. یعنی دانشگاههای ایران مانند مدرسه بودند که استاد میآمد، تدریس میکرد و میرفت. آن روز تصمیم گرفتیم که با مقالهنویسی ایران را در شاخصهای بینالمللی ارتقا دهیم. استادان دانشگاهها کسانی بودند که با نوشتن مقالات رتبه ایران را ارتقا دادند.
باید این را در نظر داشته باشیم که بهترین آدمهای هر کشور به دانشگاه میروند و از این افراد بهترینها کارشناسی ارشد و دکتری میگیرند و بهترین آنها هیئت علمی دانشگاه میشوند. به همین دلیل اگر در دانشگاه اتفاقی نیفتد، در کل کشور هم اتفاقی نخواهد افتاد.
اعتقاد من بر این است که اگر ما به دانشگاه امید نداشته باشیم، باید از کل مملکت قطع امید کنیم چون عصاره هر کشوری در دانشگاههای آن قرار دارند. شاهد مثالش هم ارتقای شاخص علمی ایران در جهان بود که گفتم.
ما در ایران برای هر چیزی برنامهریزی کردیم، نتوانستیم خیلی موفق باشیم؛ اما در زمینه علمی پیشرفت کردیم. البته پیشرفتمان کمّی بود چون شاخصها را کمی انتخاب کردیم و آن شاخصها هم در زمان خودشان شاخصهای درستی بودند که در دنیا هم همین شاخصها استفاده میشدند.
این شاخصهای کمی، ۱۵ سال پیش در همه دنیا معیار شناخته میشدند، ایران هم وقتی دید در دنیا مقالهنویسی اولویت است، به سمت این شاخصها حرکت کرد.
امروز هم خیلی از مقالات استادان ایرانی در دنیا کاربردی میشوند اما خود ما نمیتوانیم از آنها استفاده کنیم. به همین دلیل گفته میشود ما در تئوری مشکل نداریم و دانشگاه کاری که بر عهده داشته را انجام داده است؛ اما این که چرا این کار به دانشگاه محول شده بوده را نباید از دانشگاه پرسید. باید از سیاستگذاران پرسید که چرا این مسئولیت را برای دانشگاه تعریف کردهاند.
برای مثال ایران در برخی از رشتهها مانند شیمی به لحاظ مقاله جز ۱۰ کشور اول است. اما آیا مواد شیمیایی تولیدشده در صنعت ایران هم جایگاه اول را دارند؟ پاسخ این است که نه.
استادان ایرانی مقاله مینویسند؛ اما در آلمان و ژاپن استفاده میشود. کشورهای دیگر فهمیدهاند که دنیای فنی، دنیای مقاله نیست، دنیای الگو (paterns) است. لزومی ندارد از رساله دکتری یا پایاننامه حتما مقاله استخراج شود، بلکه باید الگو استخراج شود.
ممکن است از برخی رسالههای دکتری دانشگاههای خارجی بیش از ۱۰مقاله بتوان استخراج کرد؛ اما یک مقاله بیشتر منتشر نمیکنند چون فهمیدهاند که ارائه الگو تعیینکنندهتر از استخراج مقاله است.
این محققان خارجی علومی که روی کاغذ به دست آوردهاند را کاربردی کردهاند همان چیزی که دانشگاه کارآفرین به دنبال آن است که رسیدن به دانش فنی و حل مسئله صنعت است. اما این اتفاق در ایران نیفتاده از دانشگاه هم خواسته نشده است.
باید بپذیریم که هیچ بچهای از غلتیدن به دویدن نمیرسد. بچه میغلطد، سینهخیز میرود، بعد چهار دست و پا حرکت میکند و سپس دستش را به جایی میگیرد و بلند میشود؛ اما در این مسیر هزار بار زمین میخورد. این فرایند در همه ابعاد کشور وجود دارد. یعنی اگر بخواهیم یک روز دانشگاه یا صنعت به یکباره بلند شوند بدون این که اشتباه کنند و زمین بخورند، انتظاری غیرواقعی است.
دیر رسیدن ایران به تغییرات جهانی از کجا نشات میگیرد؟
یکی از مولفههای دانشگاه کارآفرین ارتباطات است و یکی از این ارتباطات، ارتباطات بینالمللی است. ایران در شرایط عادی هم کمی دیر به تغییرات جهانی میرسید الان که شاید هیچ وقت نرسیم.
باید ببینیم که در ۱۵ سال گذشته چند نفر از استادان ایرانی، یک سال در میان فرصت مطالعاتی رفتهاند. چند نفر از استادان و دانشجویان ایرانی دانشگاه نیوجرسی، اوتاوا یا کبک را دیدهاند؟
ما چقدر پای صحبت این دانشجویان و استادان نشستهایم و پرسیدهایم که کشورهای پیشرفته چگونه کار میکنند؟ یا تاکید اصلی دانشگاههای جهان بر روی چه موضوعاتی است؟
چند نفر از دانشجویان ایرانی پس از فارغالتحصیلی از بهترین دانشگاههای جهان به کشور بازگشتهاند و ما از آنها دعوت به همکاری کردهایم و کرسی هیئت علمی به آنها دادهایم.
آیا کم شدن ارتباطات بینالمللی ریشه در مشکلات مالی دارد؟
یک قسمتی از مشکل به مسائل مالی برمیگردد؛ اما قسمتی از آن هم به سیاستگذاریها وابسته است.
دانشجویی که پس از فارغالتحصیلی در کارشناسی یا کارشناسی ارشد از دانشگاه ایران برای ادامه تحصیل به کشوری توسعهیافته برود و مثلا ۱۰ سال در آن کشور درس بخواند، با زیر و بم آموزش عالی آن کشور آشنا خواهد شد.
سوال این است که چقدر از این دانشجو در کشور استقبال میشود؟ واقعیت این است که این فرد برای جذب در یک دانشگاه ایرانی باید فرم پر کند و مدتها منتظر بماند، نهایتا هم مشخص نیست که جذب میشود یا نه. چرا که ممکن است به دلایل اعتقادی یا حسادت کنار گذاشته شود.
وقتی ایران با جهان ارتباط ندارد، طبیعتا نمیفهمیم که دنیا به کدام سمت حرکت میکند؛ اما اگر ایران با دنیای علمی ارتباط درستی داشته باشد، در جریان تغییرات قرار میگیرد.
چند سال پیش یکی از دوستان ما که در دانشگاه جورجیا تک هیئت علمی است برای سخنرانی به دانشگاه ما آمد. از آنجایی که جورجیا تک در مهندسی صنایع بهترین دانشگاه جهان است، این فرد در همان جلسه کوتاه اطلاعات بسیار زیادی به ما داد از این که در جورجیا تک محققان به دنبال چه هستند و چگونه کار میکنند. حقوق استادان چگونه است. چگونه پروژه تعریف میکنند.
مشکل دیگر هم فرصتهای مطالعاتی استادان است. قبلا استادان به هزار شرط میتوانستند فرصت مطالعاتی بروند اما با قیمت فعلی دلار که اصلا نمیتوانند بروند.
من هیئت علمی دانشگاه آزاد هستم روزی که دکتر طهرانچی ریاست دانشگاه آزاد را پذیرفت ایدههای بسیار جالبی داشتند اما به نظر میرسد مشکلات روزمره دانشگاه اجازه پرداختن به آن ایدهها را نداده است. وقتی صحبتهای دکتر طهرانچی را شنیدم فکر میکردم اگر کسی بتواند دانشگاه آزاد را نجات دهد، خود دکتر طهرانچی است اما به نظر میرسد با وجود این که دکتر درد دانشگاه را فهمیده و میخواهد تغییری ایجاد کند، دانشگاه آزاد انقدر مشکلات روزمره دارد که خیلی فرصتی برای حل این مشکلات وجود ندارد.
انتهای پیام/
نظر شما