به گزارش خبرنگار بینالملل ایسکانیوز، اندیشکده «بروکینگز» در تحلیلی به قلم «جواد صالحی اصفهانی» به بررسی تاثیرگذاری طبقه متوسط ایران بر تصمیمات مهم سیاسی پرداخته و آن را به عنوان یکی از مهمترین عوامل موثر بر انتخابات ریاست جمهوری معرفی میکند. وی ضمن ارائه پیشینه مختصر تحولات در طبقه متوسط ایران پس از انقلاب، تحول مذکور را را به عنوان عنصر اصلی کشاندن ایران پای میز مذاکره با آمریکا میداند. بر اساس ادعای دکتر صالحی اصفهانی، تحریمها تقریبا نقشی در مذاکرات نداشتند و آنچه ایران را به سوی مذاکره با غرب و به ویژه آمریکا سوق داد، فشار طبقه متوسط بود که تقریبا اکثر جامعه را تشکیل میداد.
از نظر کارشناس اندیشکده بروکینگر، پیروزی آقای روحانی در انتخابات سال 1392 نیز ناشی از خواست طبقه متوسط ایران بود. فارغ از اینکه دادهها و تحلیل ارائه شده در این گزارش تا چه حدی با واقعیت جامعه ایران انطباق دارد، ارائه آن از سوی ایسکانیوز صرفا با هدف آشنایی با دیدگاههای موجود در اندیشکدههای آمریکایی صورت گرفته و به منزله تایید آن نیست.
مشروح گزارش مذکور بدین شرح است:
در هفته جاری مذاکرهکنندگان ایالات متحده و ایران برای گفتگوهای غیرمستقیم در وین دیدار کردند و در مورد روشهای بازگشت دو کشور به توافق هستهای 2015 ایران -که به طور رسمی تحت عنوان برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) شناخته می شود- توافق کردند. میلیونها ایرانی همچنان از لحاظ اقتصادی از تحریمهای فشار حداکثری ایالات متحده و هم از بیماری همهگیر کرونا رنج میبرند. در این شرایط، دولت بایدن پیش از آنکه به فکر لغو تحریمها باشد، منتظر است ایران به تعهدات برجامی خود عمل کند. نمایندگان حزب جمهوریخواه 12 نامه برای بایدن ارسال کرده و خواستار تداوم کمپین فشار حداکثری ایجاد شده توسط ترامپ شدهاند؛ تا از خسارت وارد شده به معیشت میلیونها ایرانی به عنوان اهرمی برای گرفتن امتیازات بیشتر استفاده کند.
تأخیر در ترمیم خدشههای وارد شده به توافق هستهای صرفا به دلیل دشواری اینکه چه کسی باید چه کاری انجام دهد، نیست. اعتقادی وجود دارد که تحریمها موقعیت مذاکره ایران را تعدیل کرده است. این باور که شواهدی کمی هم برای آن وجود دارد، نوعی سوء برداشت از تاریخ توافق است. آنچه ایران را در سال 2013 پای میز مذاکره کشاند، ناآرامیهای اقتصادی ناشی از تحریمهای دولت اوباما نبود، بلکه حاصل تمایل عمومی طبقه متوسط ایران برای بهبود اقتصادی از طریق دسترسی به اقتصاد جهانی بود؛ اگر نگوییم از طریق روابط بهتر با غرب.
حسن روحانی در سال 2013 با حمایت شدید طبقه متوسط، که خواسته آنها مذاکره درباره توافق هستهای با ایالات متحده بود، انتخاب شد. پیروزی او ناشی از ناآرامی اقتصادی نبود بلکه امید بود. در حالی که تحریمهای اوباما بر انتخابات تأثیرگذار بود، اما رقم زننده نتیجه آن نبود. چند ماه پس از اعمال تحریمها، ارزش پول ایران فروپاشید؛ تورمی خارج از کنترل که منجر به تضعیف دستاوردهای سطح زندگی ایرانیان عادی از جمله طبقه متوسط شد. اما تحریمها به تنهایی توافق هستهای را ایجاد نکردند؛ همانطور که تحریمهای شدیدتر اعمال شده توسط ترامپ دقیقا همین موضوع را نشان داد.
یک دهه رکود اقتصادی ناشی از تحریمها و عدم تحقق وعدههای بینالمللی، طبقه متوسط ایران را به جایی رسانده که ممکن است در مورد آینده خود به عنوان نیرویی برای تعدیل سیاسی و جهانیسازی تجدید نظر کند. آنچه تیمهای بایدن و روحانی طی هفتههای آینده در وین انجام میدهند، میتواند آینده را رقم بزند.
15 سال قبل از تحریمهای اعمال شده توسط اوباما در سال 2011، رشد اقتصادی پایدار، تولید ناخالص داخلی سرانه را دو برابر کرد و میلیونها نفر را از فقر نجات و به طبقه متوسط آورد. تحول مذکور حاصل «اصلاحات مبتنی بر بازار» پس از پایان جنگ با عراق، سرمایهگذاری عمومی مغرضانه در زیرساختها، آموزش و بهداشت و افزایش قیمت نفت در دهه 2000 بود.
دادههای نظرسنجیهای در خصوص این دوره نشان میدهد که سطح استاندارد زندگی در مناطق شهری –که محل زندگی طبقه متوسط بود- بیش از دو برابر بهبود یافت. بر اساس آستانه درآمد ثبت شده در این دوره (هزینههای سرانه بالای 11 دلار «برابری قدرت خرید»، یا دو برابر خط فقر 5.5 دلار بانک جهانی برای کشورهای با درآمد بیش از متوسط)، طبقه متوسط به سرعت از 28 درصد به 60 درصد از جمعیت رشد کرد؛ که اکثریت آنها از طبقه فقیر جدا شده بودند و نسبت آن از 33 به 7 تغییر یافت (طبقه متوسط رو به پایین از 38 به 32 درصد کاهش یافت و گروه با درآمد بالا دو برابر شد سهم خود را از 1 به 2 درصد رساند).
طبقه متوسط ایران به عنوان بزرگترین طبقه اجتماعی تحصیل کرده، یک گروه رای دهنده قوی است. در سال 1997، زمانی که نخستین رئیس جمهور میانهرو و طرفدار صلح –یعنی محمد خاتمی- در ایران انتخاب شد، طبقه متوسط فقط 30.5 درصد از جمعیت و 56.1 درصد از جمعیت تحصیل کرده در سن رأی دادن (بالای 16 سال و حداقل تحصیلات متوسطه) را تشکیل میداد. آنها تا سال 2011 سهم خود را از جمعیت دو برابر کردند و به 59.8 درصد و رای دهندگان تحصیل کرده به 80.9 درصد رساندند.
انتخاب روحانی در سال 2013 با حمایت طبقه متوسط به دست آمد که تا حد زیادی ناشی از وعده او برای پایان دادن به تحریمها و ترمیم روابط با غرب بود. وی در دور اول در مقابل شش نامزد دیگر با 51 درصد آرا پیروز شد. چهار سال بعد، روحانی پس از آنکه وی توافق هستهای را امضا کرد و اقتصاد تا حدی به دلیل کاهش تحریمها در سال 2016 رو به بهبودی بود، مجددا پیروز انتخابات شد. وی 57 درصد آرا را در برابر رقیب خود ابراهیم رئیسی -رئیس قدرتمند فعلی قوه قضائیه- به دست آورد. سهم آرای روحانی از قشر مرفه شمال تهران (شمیرانات) از 49 درصد در سال 2013 به 79 درصد در سال 2017 افزایش یافت که نشان دهنده افزایش محبوبیت وی در میان طبقه متوسط است.
تحریمهای اوباما به تحقق توافق هستهای کمک کرد؛ زیرا توافقنامه مسیری مسالمتآمیز را برای اقتصادی فراهم میکرد که طبقه متوسط با آن آشنا بوده و از آن بهرمند شده بود. تحریمها همچنین به طبقه متوسط نشان داد پیوندهای جهانی شکننده است و ایران به منظور دسترسی به اقتصاد جهانی باید جاه طلبیهای هستهای خود را محدود میکرد. تحریمهای مذکور از آن جهت کارساز بود که سیاست تغییر کلی نظام را دنبال نمیکرد و طبقه متوسط ایران را در برابر رهبری کشور و نیروهای امنیتی قدرتمند آن قرار نمیداد.
در مقابل، دونالد ترامپ و مایک پمپئو -وزیر امور خارجه وی- خواستار تسلیم [ایران] بودند و غالبا درباره تغییر رژیم صحبت میکردند. آنها از ایرانیان دعوت کردند تا در سرنگونی حکومت خود مشارکت داشته باشند؛ بدون اینکه به آنها اطمینان دهند چگونه نتیجهای بهتر از سایر کشورهای منطقه که تغییر بنیادی مشابهی در آنها اتفاق افتاده، به دست خواهند آورد. طبقه متوسط ایران علاقهای به این امر نداشت؛ زیرا درگیر بحرانهای اقتصادی و بهداشتی بود. در پاییز 2018، که اعتراضات در پی افزایش قیمت انرژی آغاز شد، طبقه متوسط در تهران و سایر شهرهای بزرگ به طور محسوسی حضور نداشت.
سیاست خارجی بایدن ادعا میکند که در خدمت طبقه متوسط است؛ یعنی طبقه متوسط ایالات متحده. اما باید یه طبقات متوسط در کشورهای در حال توسعه، به ویژه در خاورمیانه، عمیقتر و متفاوت نگاه کرد. طبقات متوسط را اغلب خواستگاه ارزشهای دموکراتیک میدانند، اما این ارزشها در دوران سخت اقتصادی رشد نمیکنند. همانطور که «جان مینارد کینز» در سال 1919 هشدار میدهد، آشفتگی اقتصادی به راحتی میتواند به نفع حاکمان مستبدی باشد که امنیت اقتصادی را عرضه کنند.
طبقه متوسط ایران از سال 2011 روی یک چرخ و فلک اقتصادی است. سالها با رشد [اقتصادی] منفی و مثبت سپری میشوند که عموما به دلیل تشدید و یا تخفیف تحریمها به وجود میآیند. سال گذشته متوسط واقعی هزینههای سرانه پایین آمد و به قبل از رونق نفت در سال 2001 رسید. از سال 2011، طبقه متوسط حدود 8 میلیون نفر کاهش یافته است.
نظرسنجی انجام شده در اوایل سال 2021 نشان میدهد که مشکلات اقتصادی چشم انداز ایرانیان را از حمایت از سیاستمداران میانهرو و جهانی سازی تغییر داده است. حمایت از برجام از حدود 80 درصد در زمان امضای آن به 50 درصد در حال حاضر کاهش یافته است. [بر اساس این نظرسنجی] اکثریت معتقد بودند که دولت آنها قبل از صحبت با بایدن باید منتظر لغو تحریمهای ایالات متحده باشد. این نظرسنجی همچنین کاهش محبوبیت رئیس جمهور روحانی و دولت وی را نشان داد. از هر 3 نفر فقط یک نفر از او حمایت میکنند، در حالی که از هر 4 نفر 3 نفر ابراهیم رییسی را که در انتخابات شکست خورده بود، تایید میکنند. محبوبترین عضو کابینه روحانی یعنی جواد ظریف -وزیر امور خارجه- نیز کمتر از رییسی مورد تایید [عمومی] است.
با توجه به اینکه برجام تا ژوئن امسال که رییس جمهور جدید ایران انتخاب خواهد شد، احیا و اجرا نمیشود، به احتمال زیاد محافظهکاران در سالهای آینده بر همه شاخههای حکومت تسلط خواهند یافت. این امر کار بایدن برای بازگشت به برجام و گسترش آن را دشوارتر میکند. با این حال، همانطور که برای ایالات متحده سخت است که ابزار مورد علاقه خود یعنی تحریم را کنار بگذارد، از منظر طولانی مدت بهتر است استفاده از طبقه متوسط ایران را به عنوان اهرم فشار بر دولت ایران متوقف کنیم.
انتهای پیام/
نظر شما