به گزارش خبرنگار گروه دانشگاه ایسکانیوز؛ «آریابرزن محمدی تکقلعه» نام فردی است که دوره دکتری خود را دانشگاه دورهام(durham) انگلستان گذرانده و در بهمن 96 درخواست خود را برای جذب در هیئت علمی گروه مطالعات منطقهای دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران ارائه داد. این درخواست با واکنش منفی دانشجویان و بسیج دانشجویی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران همراه بود و از طرف این تشکل در سال 98 نامهای به هیئت عالی جذب شورای انقلاب فرهنگی در مورد محمدی فرستاده شد که در آن خواستار برخورد قاطعانه با عاملان جذب افراد مسئلهدار در این دانشگاه شده بودند.
بعد از گذشت چند سال و در فروردین 1400 خبر جذب محمدی از سوی دانشگاه تهران به عنوان عضو هیئت علمی گروه مطالعات منطقهای منتشر شد. ایسکانیوز به منظور بررسی ابهاماتی که درباره سوابق علمی و سیاسی محمدی مطرح است؛ گفتوگویی با وی انجام داده است. محمدی با استقبال از انجام گفتوگو به سوالات خبرنگار ایسکانیوز پاسخ داده است که متن کامل گفتوگو به شرح زیر است.
لازم به ذکر است ایسکانیوز صرفاً بر مبنای کار حرفهای رسانهای این فرصت را به محمدی داده است که به ابهامات مطرح شده پاسخ دهد و هیچ قضاوتی در رد یا تایید گفتههای وی ندارد.
ابهاماتی درباره سابقه سیاسی، علمی و نحوه جذب شما در دانشگاه تهران مطرح شده است. در مورد نحوه جذب و پذیرش شما به عنوان عضو هیئت علمی در دانشگاه تهران چند مسئله عنوان شده؛ یکی اینکه درخواست جذب شما توسط گروه مطالعات منطقهای بررسی نشده و برخی از اعضای این گروه هم با جذب شما مخالفاند، دوم اینکه جلسه هیئت جذب برای شما تشکیل نشده و سوم اینکه شما در جلسه مرکز گزینش شرکت نکردهاند و اصلاً جلسه گزینش برای شما هنوز تشکیل نشده است؟
جلسه گزینش و جلسه هیئت جذب در مورد من تشکیل شده و یک بار هم هیئت گزینش من را دعوت کرد و من توضیحاتی را ارائه دادم. تا جایی هم که به خاطر دارم رئیس گزینش دانشگاه تهران هم در آن جلسه حضور داشتند.
رئیس گزینش چه کسی بود؟
باید به حافظه مراجعه کنم اما اگر اشتباه نکنم آقای دکتر موسوی بود.
اینکه درخواست شما توسط گروه مطالعات منطقهای رد شده، هم مطرح است؟
تمام مراحل قانونی و ضوابط موجود در دانشگاه در مورد من انجام شده، حتی تا جایی که شنیدهام به خاطر جنجالهای رسانهای سختگیری بیشتر از حد معمول بوده است. من بعد از طی تمام مراحل و ضوابط موجود در دانشگاه شروع به کار کردم.
اما این شائبه وجود دارد که در مقطع فعلی، جذب شما به صورت یک شبه و ناگهانی انجام شده است؟
ابداً این طور نبوده است.
نقش خانم کولایی رئیس گروه مطالعات منطقهای، آقای تخشید رئیس دانشکده و آقای نیلیاحمدآبادی رئیس دانشگاه را در جذب خود تاثیر گذار نمیدانید؟
همه این بزرگواران یک شرح وظایفی دارند و بر اساس آن در قبال هر شخصی که داوطلب عضویت هیئت علمی میشود به وظایفشان عمل میکنند؛ چه در مورد من باشد چه داوطلبان دیگر.
مسئلهای که مطرح شده، این است که عضویت در هیئت علمی دانشگاه تهران امتیازی است که از طرف خانم کولایی و آقای نیلیاحمدآبادی که از حامیان دولت هستند به شما به خاطر طرفداری از آقای روحانی در انتخابات ریاست جمهوری داده شده است؟
من چنین چیزی را تکذیب میکنم.من به آقای روحانی رای دادم؛ مثل میلیونها نفر که به آقای روحانی رای دادند. البته معنی رای من این نیست که تمام عملکرد اقتصادی آقای روحانی مورد تایید بنده باشد. بسیاری از عملکردهای اقتصادی ایشان مورد تایید من نیست؛ البته به عنوان یک ایرانی نه به عنوان کارشناس، چون من کارشناس مسائل اقتصادی نیستم. من به عملکرد دولت روحانی در زمینه اقتصادی نمره قبولی نمیدهم. این موضوع را هم خانم دکتر کولایی و هم آقای دکتر تخشید میدانند که نسبت به عملکرد اقتصادی دولت دیدگاه انتقادی دارم. بنده یک فرد جناحی و حزبی نیستم، با اینکه اگر کسی عضو جناحهای رسمی و احزاب موجود در کشور باشد، هیچ ایرادی ندارد؛ اما من خوب یابد تا به حال عضو هیچ جناح و حزب و گروهی نبوده و نیستم.
شبههای هم در مورد رزومه علمی شما مطرح است و اینکه تعداد مقالات ISI شما در حد دو یا سه مقاله است که آنها را هم با همکاری انوشیروان احتشامی نوشتهاید؟
رزومه علمی بنده، مورد بررسی دانشگاه قرار گرفته و تایید شده است. من ویراستار یک کتاب بودهام که انتشارات راتلج آن را چاپ کرده و در همان کتاب هم یک مقاله دارم که همان بخش نتیجه گیری کتاب است. مقالاتی هم به زبان انگلیسی دارم که در مجله گلوبال پالیسی منتشر شده است. اینکه مقالهای هم توسط دو نفر تهیه شده باشد چیزی از ارزشهای مقاله کم نمیکند و این مسئله بسیار رایج است. در این زمینه اگر به رزومه دیگر اساتید دانشگاه مراجعه شود؛ مشاهده میکنید که اکثر مقالات آنها دو امضائه است و این چیزی از شأن مقاله کم نمیکند.
خب موضوع این است که احتشامی دیدگاهی ضد جمهوری اسلامی دارد و علاوه بر این، وی استاد راهنمای پایاننامه دکترای شما هم بودهاند. ضمن اینکه در مورد پایاننامه دکترای شما شبههای وجود دارد مبنی بر اینکه در آنجا نظام جمهوری اسلامی ایران را یک دیکتاتوری خواندهاید؟
ابداً چنین چیزی نیست. این مسائلی که نقل شده صحیح نیستند. نظر من این است که نظام جمهوری اسلامی، یک نظام مردمسالاری دینی است. باور دارم و با استدلال و تحلیل به این نتیجه رسیدهام که ما به برکت داشتن مردمسالاری دینی و عمود خیمه این نظام که ولایت فقیه باشد و به برکت این دو دستاورد بزرگ انقلاب، توانستهایم بسیاری از بحرانهایی که در منطقه وجود دارد و کشورهای منطقه را دچار آشوب کرده به سلامت از آنها عبور کنیم.
در منطقه خاورمیانه، کشورهای همسایه ما یا بحران مشروعیت دینی دارند یا بحران مشروعیت مردمی. برخی کشورها هم هر دو بحران را با هم دارند. تنها ایران است که به برکت این مدل خاص از مردم سالاری دینی که در رأس آن ولایت فقیه است و در قانون اساسی هم آمده است؛ ما توانستهایم میان مشروعیت دینی و مشروعیت مردمی یک انطباق و ازدواجی برقرار کنیم. اینها باعث شده ما این بحرانها را نداشته باشیم و حکومت ایران دارای یک ثبات مثالزدنی در منطقه باشد.
در مورد آقای احتشامی هم باید بگویم که ایشان استاد راهنمای من بودند؛ منتهی مواضع سیاسی ایشان به خودشان مربوط است و من با بسیاری از مواضع سیاسی ایشان مخالف بوده و هستم. حتی در زمان دانشجویی هم به ایشان میگفتم که با یکسری از مواضع شما مخالفم و آنها را قبول ندارم. ایشان استاد راهنمای من بودند و من روشهای تحقیق، تئوریهای روابط بینالملل و همچنین نحوه نوشتن فنی و تکنیکی پایاننامه را از وی یاد گرفتم؛ اما مواضع سیاسی ایشان به خودشان ارتباط دارد. مواضع سیاسی مثل کرونا نیست که مسری باشد و به بقیه هم سرایت کند. ضمناً در همین دانشکده ما و حتی در گروه ما اساتیدی مشغول به کارند که دانشآموخته دانشگاههای انگلیس یا آمریکا هستند. حتی استادی داریم که نام نمیبرم؛ ولی دانشآموخته دانشگاه دورهام بوده و استاد راهنمایش هم آقای انوشیروان احتشامی بوده است. ایشان از جمله استادهای خوب دانشگاه تهران است که سالهاست مشغول به تدریس بوده و هم اساتید و هم دانشجویان از ایشان راضیاند.
چطور میتوان به پایاننامه دکترای شما دسترسی پیدا کرد؛ چون بالاخره این مطلب مطرح شده و شما هم آن را تکذیب می کنید؟
پایاننامه دکتری دست خودم هست و راه دیگری ندارد.
داخل سایت دانشگاه امکان دسترسی وجود ندارد؟
حالا در یک زمان و موقعیت دیگر میتوان در این مورد فکری اندیشید؛ ولی عجالتاً از بنده بپذیرید که مواضع من در مورد نظام مقدس جمهوری اسلامی همینی است که عرض کردم.
شما گفتهاید که از سال ۲۰۱۳ به بعد با شبکههای ماهوارهای مصاحبه نداشتهاید. اما در یک دورهای، هم با بیبیسی فارسی و هم با شبکه «رها» که امیرحسین جهانشاهی مدیریت آن را بر عهده داشته مصاحبه میکردید. برداشتی که به ذهن مخاطب میآید؛ این است که شما دورهای منفعت شخصیتان ایجاب میکرد که نسبت به جمهوری اسلامی نگاه منفی داشته باشید و الان با توجه به اینکه دوست داشتید به ایران برگردید و در دانشگاههای ایران تدریس کنید، نگاهتان را عوض کردهاید؟
همانطور که شما مطرح کردید؛ من از سال ۲۰۱۳ به بعد هیچ مصاحبهای با هیچ تلویزیونی نداشتم. از سال ۲۰۱۳ تا الان که ۸ سال میشود. من سال ۲۰۱۷ به ایران برگشتم و مقدمات جذب شدن در هیئت علمی را شروع کردم؛ یعنی این مطلب از لحاظ زمانی تا حدی جور در نمیآید. ضمن اینکه من از ۲۰۱۳ تا ۲۰۱۷ در دانشگاه دورهام تدریس میکردم و حقوق خوبی هم داشتم که نسبت به ایران حقوق بیشتری پرداخت میکردند. در دوران تدریس هم کلاسهایی مثل آشنایی با مطالعات خاورمیانه، روابط بینالملل و خاورمیانه و روشهای تحقیق در علوم انسانی برای دانشجویان لیسانس و فوق لیسانس را تدریس کردم. در واقع سالها از آن تصمیم میگذرد و این طور نبوده که ناگهان تصمیم بگیرم سال آینده به ایران بروم و از امروز دیگر مصاحبه نکنم. ضمنا این را هم باید تاکید کنم که من هیچگاه نگاه منفی نسبت به جمهوری اسلامی نداشتهام فقط برخی تحلیلهایم مثلا راجع به سوریه اشتباه بود که بعدا تصحیح کردم.
خیلی صادقانه بخواهم عرض کنم؛ من یک انسانم و یک انسان ممکن است در تحلیل خود دچار اشتباه و خطا شود. بنده هم در برخی مصاحبههایی که آن موقع انجام دادم دچار اشتباه در تحلیل شدم اما به محض این که به اشتباه خودم پی بردم؛ تحلیل خودم را تصحیح کردم و این را هم نشان دادم. به طور مثال در سال ۹۴ مطلبی در مجله «صدا» از من منتشر شد که در آن مقاله نظرم این بود که باید با تمام توان از حکومت بشار اسد حمایت کنیم؛ چون خیرالموجود است. اینها نشان میدهد که تغییر نگرش و تغییر تحلیل من به سالها پیش برمیگردد.
این را هم باید درباره مصاحبه با تلویزیونهای مختلف ذکر کنم که من به هیچ تلویزیونی وابسته نبودم و حقوقبگیر هیچ جایی نبودم. چون تحولات جهان عرب از سال ۲۰۱۰ اتفاق افتاد و من آن موقع دانشجوی دکترای مطالعات خاورمیانه بودم و به زبان عربی و جهان عرب تسلط داشتم؛ این رسانهها تماس میگرفتند و در مورد رخدادهای پشت سرهمی که در جهان عرب اتفاق میافتاد؛ مصاحبه میگرفتند. به محض اینکه متوجه شدم اینها رسانههایی هستند که در کار خبرنگاری صادق نیستند و حرفهای عمل نمیکنند؛ دیگر هیچ مصاحبهای با آنها انجام ندادم.
شما جوابیهای، درباره ابهامات مطرح شده درباره خودتان در وبلاگتان منتشر کردهاید و در آن آوردهاید که من عمیقا وفادار به انقلاب و آرمانهای امام راحل هستم و به قانون اساسی و اصل مترقی ولایت فقیه، اعتقاد قلبی و التزام عملی دارم. این مطالب شما از این منظر که شخصی عادی این جملات را بیان کند، قابل پذیرش است. اما شما در گذشته با تلویزیونهای ماهوارهای که نگاه ضد ایرانی دارند؛ مصاحبه میکردید. مصاحبه با این تلویزیونها برای کسی که میگوید ایمان و اعتقاد قلبی به نظام دارد، شبهه برانگیز است. شبکه بیبیسی حداقل در ظاهر این ادعا را دارد که مستقل است ولی «رها» چنین ادعایی هم نداشت. به نظر خودتان برای کسی که میگوید نظام جمهوری اسلامی را قبول دارد؛ مصاحبه با چنین رسانههایی درست است؟
تا جایی که خاطرم هست؛ زمانی با رها مصاحبه کردم که رها اعلام کرده بود از گذشته خود پشیمان است و نگاه خاص سیاسی که اوایل داشته را ندارد. البته باز هم میگویم، افتخار نمیکنم که با شبکههایی مثل بیبیسی، رها یا صدای آمریکا مصاحبه کردم. قطعاً تصمیم درستی نبود و تصمیم اشتباهی بود ولی هیچ غرض و مرضی در کار نبوده است؛ شاید مقداری دچار خامی، کم تجربگی و جوانی بودم. اینها زنگ میزدند و می خواستند مصاحبه کنند و من هم که میدیدم؛ اساتیدی در داخل کشور با آنها مصاحبه میکنند و مشکلی برایشان پیش نمیآید، فکر میکردم شاید اشکالی نداشته باشد. این تفکر را داشتم که با یک رسانهای مصاحبه میکنم و مسئول حرفهای خودم هستم نه موضعگیریهای آن رسانهها. بعدها که پختهتر شدم به این نتیجه رسیدم که بهتر است با این رسانهها هیچ مصاحبهای نکنم چرا که ممکن است شائبهای پیش بیاید.
اگر من با یک رسانهای مصاحبه کنم من مسئول حرفهای خودم هستم نه مسئول موضعگیریهای آن رسانه و باز هم میگویم که از مصاحبه با این رسانهها پشیمانم و هیچ تعلق خاطری به رها یا بیبیسی نداشته و ندارم. بیشتر مصاحبهها هم درباره مسائل خاورمیانه پرسیده میشد و پاسخ من هم محدود به همان مسائل خاورمیانه بوده است.
درباره کتاب «سیاست هستهای در آسیا» که عنوان کردید ویراستار آن بودهاید و یک مقاله هم از شما در آن چاپ شده؛ من دسترسی به کتاب نداشتم اما در مورد آن مطرح شده است که ایران در این کتاب به داشتن تسلیحات هستهای متهم شده است. آیا چنین چیزی درست است؟
به هیچ وجه. اتفاقاً در این کتاب عموماً نگاه بسیار مثبتی به ایران وجود دارد. مقالات متعددی از این کتاب از برجام حمایت کرده و از آن به عنوان یک اتفاق خوبی یاد شده که از تشنج در منطقه جلوگیری است کرده است. نگاه غالب نویسندگان کتاب این است که ایران کار مثبتی کرده که به برجام رسیده است. البته افکار همه نویسندگان کتاب مثل هم نیست و برخی نسبت به ایران دیدگاه انتقادیتری داشتهاند و برخی هم انتقادشان به ایران کمتر بوده و بیشتر از آمریکا انتقاد کردهاند. در مجموع اکثر مقالات نگاهی داشتهاند که نسبت به ایران مثبت بوده است. ضمن اینکه مقالهای در کتاب هست که اسرائیل را به درستی متهم میکند به داشتن زرادخانه سلاح هستهای که آن را اعلام نمیکنند و با یک حالت نیمه مخفی این فعالیت را ادامه میدهند. این مقاله انتقاد شدیدی از این موضع رژیم صهیونیستی دارد. این اتهاماتی که درباره آن کتاب مطرح میشود؛ کاملاً کذب است.
یعنی شما میگویید که در این کتاب چنین چیزی وجود ندارد که ایران به داشتن سلاح هستهای متهم شده باشد؟
به ضرس قاطع میگویم که در این کتاب از مواضع ایران به نحو مثبتی یاد شده است و هیچ کجای این کتاب ایران به داشتن سلاح هسته ای متهم نشده است. ممکن است نقلقولی از جای آورده باشد که فلان جا در مورد ایران گفتهاند این طوری؛ آن هم نقل قولی از مقامات غربی درباره ادعاهای آنها در مورد جنبه های احتمالی نظامی برنامه هسته ای ایران و نه دارا بودن سلاح هستهای توسط ایران. اما شما باید کلیت کتاب و مجموعه مقالات را نگاه کنید. مجموعه مقالات نگاه بسیار مثبتی به ایران و نگاه بسیار بسیار انتقادی و تندی نسبت به رژیم صهیونیستی دارد. در این کتاب عموماً از برجام مثبت یاد شده و از تصمیمات جمهوری اسلامی تحلیل مثبت ارائه داده است.
کامنتی منتسب به شماست که در پاسخ به محمد نوریزاد نوشته شده است در این مورد چه نظری دارید؟
من در این مورد هیچ اطلاعی ندارم و همانی که در جوابیه نوشتهام، همان است. حتی روحم هم از این مطلب خبر ندارد و حتی آقای نوریزاد را من بعد از دیدن این مطلب جستجو کردم ببینم چه کسی است.
مقالهای هم در یک سایت ضد انقلاب منتشر شده که اسم شما و ایمان واقفی به عنوان نویسندگان آن آمده است. شما عنوان کردهاید که واقفی از شما مشورت خواسته، اما معمولاً در مقالات ژورنالیستی مثل مقالات علمی اسم دو نفر نمیآید؟
ایشان به فکر خودشان خواستهاند به من لطف کنند و وقتی از من مشورت گرفتند اسم من را هم آوردند. ضمن اینکه این مقاله در زمان انتشار در مجموع ۱۶ بازدید هم نداشت و اصلاً درباره این مقاله جدی فکر نمیشد. من هم بعدها به این فکر افتادم که امضای خود را پس بگیرم اما مسئولین آن وبسایت همکاری نکردند. ایشان از من مشورت گرفت اما مقاله انعکاس درستی از تفکر، تحلیل و عقاید بنده نیست. هیچ وقت هم مطالب این مقاله توسط من مستقلاً بیان نشده، حتی شبیه به آن هم گفته نشده است. به هر حال یک بیاحتیاطی بوده که من درباره این مقاله ژورنالیستی انجام دادم و پشیمانم که این بی احتیاطی را کردم. ای کاش میشد زمان به عقب برگردد و امضای خودم را پس میگرفتم ولی امکان پذیر نیست.
شما یک مقاله علمی (لینک مقاله) هم در مورد مدیترانه و ایران نوشتهاید و در جایی قبل از نام ایران از لفظ رژیم استفاده کردهاید؟
تا جایی که من یادم میآید هیچجا از زبان خودم از لفظ رژیم استفاده نکردهام؛ البته ممکن است نقل قولی از دیگران باشد. در مورد این مقاله چیزی که باید گفته شود این است که این مقاله برای نخستین بار در یک ژورنال علمی به زبان انگلیسی بیانات حضرت آقا را درباره مسائل سیاست خارجی، بیداری اسلامی و محور مقاومت نقل کرده است. این بیانات را از وبسایت انگلیسی ایشان استخراج کردم و با استفاده از شیوه تحلیل گفتمان سعی کردم سیاست اصولی جمهوری اسلامی را برای خواننده غربی بیان کنم؛ تا آنها متوجه شوند که اصول سیاست خارجه ایران چیست و چه چیزی پشت تفکر محور مقاومت و گفتمان مقاومت هست. تفکر رایج این است که ایران بر اساس نظریات واقعگرایانه به دنبال افزایش قدرت و تسلط بر منطقه است اما این نوشته نشان میدهد که گفتمان مقاومت اساسش بر دفاع از مظلوم و حمایت از استقلال است و حول محور اساسی حمایت از مظلوم مردم مظلوم فلسطین تمرکز دارد. در این مقاله علاوه بر استفاده از بیانات حضرت آقا، صحبتهای سایر صاحبنظران، از آقای قالیباف گرفته تا نظریات آقای ظریف را تحلیل کردهام.
این مواردی که میفرمایید برای تحلیل گفتمان امر درست و رایجی است و باید این اتفاق میافتاد. اما شما در قسمت نتیجهگیری انتخاب حسن روحانی به عنوان ریاست جمهوری را اینطور انعکاس میدهید که این فرصتی است برای مذاکره بین اتحادیه اروپا و ایران با این هدف که راهحلهایی برای تنشزدایی بین ایران و اسرائیل پیدا شود؟
ببینید؛ من باید رجوع کنم به مقاله ببینم این مطلبی که شما میفرمایید به چه نحوی است. ولی این مقاله اساسش همانی بود که عرض شد؛ اینکه مقاله اصول سیاست خارجه ایران را بر اساس بیانات مقام معظم رهبری و همچنین متفکران دیگر از جناحهای مختلف بیان کرده است.
سوال اساسی این است که شما در این مقاله، تحلیلی از گفتمان و نظرات سیاسی در ایران مطرح کردهاید و یک پیشنهاد به کشورهای اروپایی دادهاید. چنین چیزی به نظر می رسد؟
نه اینطور نبوده؛ تقریبا ۹۹ درصد مقاله همانی بود که عرض کردم مبنی بر اینکه مقاله، گفتمان سیاست خارجه ایران را تبیین کرده است.
قبول دارید که نتیجه گیری مقاله از اساسی ترین قسمتهای مقاله علمی است؟
حتی در نتیجهگیری مقاله هم بحث گفتمان ایران آورده شده، بحث نه شرقی و نه غربی عنوان شده و آن تنشزدایی هم به صورت کلی بوده است یعنی کاهش سطح درگیری بوده و نه تنش زدایی. آنچه در آن زمان از ذهن من گذشته بود امکان سنجی فشار اتحادیه اروپا بر رژیم غاصب صهیونیستی برای جلوگیری از حملات هوایی صهیونیستها به نیروهای محور مقاومت در سوریه بود، اگر به اندازه کافی توضیح ندادم و یا قلمم رسا نبوده کوتاهی کردم و باید بیشتر توضیح میدادم.
درباره مقاله « ماهیت مسیر جناح گرایی در ایران پس از خمینی» (The path dependent nature of factionalism in post-khomeini iran) که هم حکومت ایران رو یک رژیم استبدادی عنوان کردهاید و هم بیان میکنید که رژیم ایران پس از امام خمینی بر اساس احزاب نیست و یک سیستم ضد حزبی است چه نظری دارید؟
در این مقاله واژه اقتدارگرا و نه استبدادی به کار رفته که به نظرم تعبیر درستی نبوده و من امروز همچین نظری ندارم. منظور این بوده که پس از حزب جمهوری اسلامی، نظام ایران به سمت سیستم جناحی حرکت کرد و تنومند شدن درخت جناحها باعث شد نهال تحزب خیلی قوی نشود.
البته کلمه authoritarian معنای استبدادی را هم میدهد؟
من به معنای اقتدارگرا به کار برده بودم که البته امروز چنین نظری ندارم و به نظرم نظام جمهوری اسلامی یک مردمسالاری دینی است به تمام معنی کلمه.
مسئله دیگر در مورد شما به قراردادی مربوط میشود که دانشگاه دورهام با سرویسهای امنیتی آمریکا برای اعمال نفوذ در جامعه سیاسی ایران بسته است. موضوع نفوذ در ایران جدی است و در سالهای اخیر افراد نفوذی زیادی در دستگاههای مختلف پیدا شده است. سوال مشخص این است که شما میتوانید اثبات کنید که فردی ضد انقلاب یا یک نیروی نفوذی نیستید و این مطلب را با صدای بلند اعلام کنید؟
صددرصد، صددرصد. من خود را سرباز نظام جمهوری اسلامی در عرصه تعلیم و تعلم میدانم و خودم را سرباز ولایت در این عرصه میدانم. آرزویم این است که نگاه حضرت آقا در مورد تمدن نوین اسلامی محقق شود و بنده هم به عنوان یک دانشجو بتوانم در این زمینه خدمت کوچکی کنم. در مورد همکاری دانشگاهها با نهادهای امنیتی هم باید بگویم؛ متاسفانه در مغربزمین اکثر دانشگاهها از این همکاریها دارند ولی معنای آن این نیست که به فارغالتحصیلان دانشگاه اتهامی وارد باشد به صرف اینکه در آن دانشگاه تحصیل کردهاند.
همانطور که عرض کردم در گروه مطالعات منطقهای دانشگاه تهران هم از فارغالتحصیلان دانشگاه دورهام هستند. استادانی هم از فارغالتحصیلان دانشگاههای آمریکایی هستند. فکر نمیکنم نسبت به هیچ یک از این افراد چنین حساسیتهای ایجاد شده باشد. بنده معتقد به اصل ولایت فقیه هستم و البته ملتزمم.
این اعتقاد و التزام از روی تبعیت از قانون اساسی سیاسی یک اعتقاد قلبی و دینی است؟
در ابتدای عرایضم هم عنوان کردم که برای آن استدلال دارم و گفتم که مردمسالاری دینی و ولایت فقیه باعث شده که نظام ما دارای مشروعیت دینی و مردمی باشد و به همین خاطر از بلایای بسیاری که کشورهای خاورمیانه دچار آن شدهاند، دور بماند.
بخشی از مخالفان شما در دانشگاه دانشجویان انقلابی هستند. با این نوع نگاهی که شما میفرمایید بر ذهن شما حاکم است؛ اگر فرصت برای گفتوگو یا مناظره با این دانشجویان ایجاد شود حاضر به این کار هستید؟
برای مناظره که من کوچکتر از آن هستم که بخواهم با عزیزان بسیجی مناظره کنم ولی از گفتوگوی برادرانه استقبال میکنم. من حاضرم ساعتها با این دانشجویان بنشینم و هر سوالی که در ذهن آنهاست مطرح کنند و پاسخ بدهم. عرض من این است که فرصت بدهند و عملکرد و تدریس من را در دانشگاه ببینند؛ اگر حتی سانتیمتری از آن چیزی که تراز انقلاب محسوب میشود اختلافی داشت، اعتراض کنند. آنوقت من حاضرم استعفا دهم؛ ولی این اجازه و فرصت را بدهند و عملکرد مرا ببینند.
من در مدتی که ایران هستم؛ چندین مقاله نوشتهام که یکی از آن ها مقالهای است با نام «مواضع ضد ایرانی ترامپ؛ موازنه فراساحلی و معامله قرن» که در وبسایت دیپلماسی ایرانی در دی 98 منتشر شده است. شما این مقاله را ملاحظه کنید و ببینید پیشبینیهای من درست از آب در آمده یا نه و اینکه این طرز نگاه و تحلیل من آیا از نظر دانشجویان بسیجی مشکلی دارد یا نه.
علاوه بر این یک مقالهای هم داشتم که در کتابی به عنوان «روابط بین الملل در ایران، از تکثر روایتها تا ضرورت تفکر پارادایمیک» منتشر شده است. این کتاب توسط موسسه ابرار معاصر تهران چاپ شده است. مقاله من در مورد روابط بینالملل در منطقه خاورمیانه است و با عنوان «سپهرهای موازی در منطقه غرب آسیا؛ درآمدی بر طرح رویکردی تحلیلی نوین منطقه ای» در این کتاب آمده است. در این مقاله من دیدگاه آقای احتشامی و «هینه بوش» را نقد و رد کردم. خواهش من این است که فرصت بدهند مقالات و عملکرد بنده را ببینند و بعد قضاوت کنند.
ضمن اینکه بنده دبیر نخستین پیشنشست کنفرانس سالانه رژیم صهیونیستیپژوهی بودم که در موسسه مطالعات و تحقیقات بین المللی ابرار معاصر تهران در مرداد ۹۹ برگزار شد. در این نشست نمایندگان جنبش حماس و جنبش جهاد اسلامی و همچنین سفیر فلسطین حضور داشتند که با مدیریت بنده برگزار شد و سیاستهای خرابکارانه رژیمصهیونیستی و سیاست معامله قرن که از سوی ترامپ مطرح شده بود؛ مورد نقد و بررسی قرار گرفت و رسوا شد.
در این نشست از حقوق حقه مردم فلسطین دفاع شد و سیاست کشورهایی مثل امارات و دیگر کشورهای عربی که در یک اقدام خائنانه به سمت عادی سازی روابط با رژیم صهیونیستی حرکت کرده بودند، مورد نقد قرار گرفت. سیاستهای غرب هم در این زمینه افشا و رسوا شد. بنده مفتخرم که در این نشست نقشی داشتم و اداره نشست بر عهده من بود و با صدای بلند اظهار میکنم در تمام عرصهها تلاشم این خواهد بود که از حقوق مردم فلسطین دفاع کنم و در برابر رژیم صهیونیستی که یک رژیم غاصب است؛ تا جایی که از دست و زبان و قلمم برمیآید مقابله کنم و در این راه همراه با محور مقاومت هستم.
انتهای پیام/
نظر شما